قره داغین وبلاقی

سلام دوسلار خوش گلیب سیز

آیریلیق

آیریلیق یکی از ترانه‌های فولکلور و عامیانه آزربایجان به شمار می‌آید رجب ابراهیمی (فرهاد) که در روستای کورعباسلو از توابع اردبیل در آبان ماه ۱۳۱۴ از مادر زاده شد. پس از آشنایی با استاد سلیمی اشعار زیادی را نوشت . وی آیریلیق را در ۱۳۳۵ خورشیدی سرود .

آهنگ سازی سحرانگیز این شعر جاودانه را استاد علی سلیمی که متولد سال ۱۳۰۱ در باکو و در خانواده‌ای اردبیلی می باشد ، انجام داده است. وی تا ۱۶ سالگی در باکو می زیست و  پس از آن همراه خانواده‌اش به زادگاه پدرش، اردبیل بازگشت. در سال ۱۳۳۲ رهبر ارکستر آزربایجانی رادیو ایران شد و در سال ۱۳۳۸ با همکارش، فاطمه قنادی (وارتوش) ازدواج کرد. درسال ۱۳۴۲ ارکستر آزربایجانی رادیو ایران منحل شد ولی علی سلیمی به آهنگ‌سازی ادامه داد. تندیس استاد سلیمی  به عنوان «آهنگساز برجسته شرق» در یونسکو نصب شده‌است. آیریلق اولین بار  با  اجرای خانم فاطمه قنادی (همسر استاد سلیمی) از رادیو تبریز پخش گردید و با اجرای رشید بهبودف در باکو شهرت جهانی پیدا کرد. و بعدها لطف یار ایمانوف و گوگوش (آلبوم: نیمه گمشده من) هم آن را اجرا کردند.

 

 " آیریلیق "

فیکریندن گئجه لر یاتا بیلمیرم
بو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرم
دئییرم چون سنه چاتا بیلمیرم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 14 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

سودان گلن سورمه لی قیز

سودان گلن سورمه ­لی قیز

سودان گلن سورمه ­لی قیز

( ای دختر سرمه کشیده که از [لب] آب می­آیی

ای دختر سرمه کشیده که از [لب] آب می­آیی )

*** 

چوخ اینجیدیر کوزه سنی

چوخ اینجیدیر کوزه سنی

( کوزه خیلی اذیتت می­کند

کوزه خیلی اذیتت می­کند )

*** 

ائله نازایله گلیرسن

آپاریرلار بیزه سنی

آخ* آپاریرلار بیزه سنی

( چنان با ناز می­آیی - یعنی با ناز زیاد می­آیی-

تو را به خانه ما می­برند

آخ تو را به خانه ما می­برند )

***

کوزه­نی الین­نن آلام

قولومو بوینونا سالام

قولومو بوینونا سالام

( کوزه را از دستت بگیرم

دستم را [دور] گردنت بیاندازم

دستم را [دور] گردنت بیاندازم )

*** 

گلسن سنی اؤزوم آلام

گلسن سنی اؤزوم آلام

( [اگر] بیایی تو را خودم می­گیرم

[اگر] بیایی تو را خودم می­گیرم )


آی بو گلـــــــن یارین اؤزودی 

گؤزلری جیـــــــــــران گؤزودو

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 14 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

بو قـــــالا داشلی قـــــالا

داشلی قالا از ترانه های فولکوریک شاد ترکی آذربایجانی می باشد که توسط خواننده های زیادی باز خوانی شده است.

 

 

بو قــــالا داشلی قــــالا

 

بولاق بــاشی تؤز اولار   ...  اوستو دولو قیــــز اولار ! 

ائیل دستمــالین گؤتور  ...   من گؤتورسم سؤز اولار !!!

( سر چشمه پر از غبار است و و دخترها آنجا جمع می شوند ...

خم شو و خودت دستمالت را بردار که اگر من بردارم حرف درست می شود !!!)

*** 

بو قـــــالا داشلی قـــــالا ...  چینقیل لی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گلمه یه  ...  گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !!!

بو قـــــالا داشلی قـــــالا ...  هر یــــــانی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گئج گله ...  گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !!!

( این قلعه ، قلعه ی سنگی است و پر از سنگلاخ و شن و ماسه است ...

هراس دارم که یارم نیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند !!!

این قلعه ، قلعه ی سنگی است و همه جایش سنگی است ...

و هراس دارم که یارم دیر بیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند !!! )

 *** 

داغلارا چم دوشنده  ...  بولبوله غم دوشنده !

روحیــــم بدنده اوینار  ...  یادیما سن دوشنده !!!

( زمانیکه به کوهها ، مه می افتد ... و دل بلبل غمگین می شود !

روح من در بدنم به رقص در می آید وقتی که تو به یادم می آیی !!! )

***

بو قـــــالا داشلی قـــــالا ...  چینقیل لی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گلمه یه  ...  گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !!!

بو قـــــالا داشلی قـــــالا ...  هر یــــــانی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گئج گله ...  گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !!!

( این قلعه ، قلعه ی سنگی است و پر از سنگلاخ و شن و ماسه است ...

هراس دارم که یارم نیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند !!!

این قلعه ، قلعه ی سنگی است و همه جایش سنگی است ...

و هراس دارم که یارم دیر بیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند !!! )

***

قیزیل گول اؤلمایایدی  ...  سارالیب سؤلمایایدی !

بیر آیریلیـــق بیر اؤلوم ! ...  هئچ بیـری اؤلمایایدی !!!

( کاش گل سرخ وجود نداشت و زرد و پژمرده نمی شد !

و جدایی و مرگ ! هیچیک وجود نداشت !!! )

***

بو قـــــالا داشلی قـــــالا ...  چینقیل لی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گلمه یه  ...  گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !!!

بو قـــــالا داشلی قـــــالا ...  هر یــــــانی داشلی قالا !

قؤرخورام یــــــار گئج گله ...  گـــؤزلریم یاشلی قــــالا !!!

( این قلعه ، قلعه ی سنگی است و پر از سنگلاخ و شن و ماسه است ...

هراس دارم که یارم نیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند !!!

این قلعه ، قلعه ی سنگی است و همه جایش سنگی است ...

و هراس دارم که یارم دیر بیاید و چشم هایم اشک آلود بمانند !!! )

 

 

 

توت آغاجی دیلم هر گلنه ایلم  ...   یل دستمالین گوتور من اوزگه سی دیلم

بو قالا داشلی قالا جینقلی داشلی قالا ... قورخورام یار گلمیه گوزلریم یاشلی قالا

 

توت آغاجی بویونجا توت یمدیم دویونجا  ...  یاری خلوتده گوروب دانیشمادیم دویونجا

بو قالا داشلی قالا جینقلی داشلی قالا  ...   قورخورام یار گلمیه گوزلریم یاشلی قالا

 

گئدیردیم یواش یواش ایاغیما دیدی داش  ...   سندن منه یار اولماز گل اولاخ باجی قارداش

بو قالا داشلی قالا جینقلی داشلی قالا  ...   قورخورام یار گلمیه گوزلریم یاشلی قالا

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 14 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

افسانه سارای

در میان تپه زارهای مخملین آذربایجان در خاک فرش زردار مغان، افسانه پرشوری بوقوع پیوست که سالیان درازی به شکل فولکوریک سینه به سینه آذربایجانیان نقل گشته است. سارا (سارای) دختر پرشور و شرری بود با مژه هایی بلند و شوخ و نگاههایی نافذ و جذاب. وی با تکیه بر نیروی بزرگ عشق خویش تدبیر شجاعانه ای اندیشید که همین اراده اش، او را در میان افسانه های حیرت آمیز تاریخ آذربایجان قرار داد.


آنگاه که کوزه به دوش از راه باریکه ای به سوی چشمه دهکده پای می گذاشت از بزرگ و کوچک دل هر بیننده ای را به تپش رعد وار می انداخت. با همه این شور و زیبایی او در صبحگاهی عطر آمیز به عصیان دل چوپانی صمیمی از همان اهالی جوابی بس صمیمانه داده بود و از آن پس در قصر آرزوهایش با لباس سپید عروسی خود ، همای سعادت ” خان چوبان ” شده بود.

عشق عریان آنها همچون اسبی سرکش در کناره های رود آرپا در جلگه مغان ، تپه های علف پوش ، باغها و گلها را در می نوردید و به پیش می تاخت. این عشق آتشین و صادق زبانزد همه مردمان روستاهای مغان شده بود.

خان چوبان جوان تنومندی بود با سبیل های با مزه که یک لحظه نیز نی لبکش را زمین نمی گذاشت. وقتی در سایه درختی یا پای چشمه ای می نشست با نی خود سوزناکترین آهنگ ها را می نواخت و در هجران و درد اشتیاق سارا آشکارا می سوخت.

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 14 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

آراز آراز خان آراز

این موزیک به یاد صمد بهرنگی شاعر و نویسنده آذربایجانی، که به دست رژیم شاهنشاهی در رود آراز غرق شده است، خوانده شده است.

 

 

آراز آراز خان آراز

 

آراز آراز خــــــــان آراز ســولطـــان آراز خـــان آراز

سنـی گـوروم یـانـاســان ائل دردینی قــــــان آراز


آراز سنـدن کیـم گئشـدی کیم غرق اولدی کیم گئشـدی

فلــک گــل ثابیــت ایلــــه هانسی گونوم خوش گئشدی
 

هارایلار آی هارایلار هر اولدوزلار هر آیلار

دریادا بیر گول بیتیپ سوسوزونان هارایلار
 

صمـد گلیــر گولــه گولــه دوشونده بـاخ قیــزل گــولــه

هــر الینــده دورد کیتــاب دونــدردی بیـزیـــم دیلـــه
 

آراز آراز خــــــــان آراز ســولطـــان آراز خـــان آراز

سنـی گـوروم یـانـاســان ائل دردینی قــــــان آراز

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 14 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

بالا زرخانم: یکی از قهرمانان آذربایجان

بالا زرخانم: یکی از قهرمانان آذربایجان

96 سال پیش درآخرین روزنبردحماسی مردم خوی باقشون ارمنی به فرماندهی آندرانیک ،ارامنه موفق به شکستن بخشی ازدیواردفاعی خوی شدنددراین زمان تعدادی ازمدافعین شهردرمحل نفوذارامنه دست به عقب نشینی زدند دراین هنگام یک زن درحالی که تپانچه ای دردست داشت وبه سوی دشمن شلیک میکردواردمعرکه شدوبرای جلوگیری ازعقب نشینی مدافعین شهر روسری ازسربرگرفت وفریادزدمن به جای شمامی جنگم واین سخن مدافعین درحال عقب نشینی رابازگرداندوموجب نجات وسپس پیروزی خویی هاگردیدنام این زن قهرمان بالا زرخانم بود تصنیف معرف ترکی الده تاپانچا بالا زرخانیم. گله رم دالینجا بالا زرخانیم به یادآن شیرزن خویی سروده شده است. الده توپانجا (بالا زری خانیم) -از آهنگهای دهه 50

آهنگی قدیمی که اکثر پدربزرگ و مادر بزرگهایمان به خوبی به یاد دارند.



آغا مالی چرقت بالا زر خانیم
ائو اولدی خلوت بالا زر خانیم
شلتنی ترپت بالا زر خانیم

الده تاپانجا بالا زر خانیم
گللم دالینجا بالا زر خانیم
منیم اولونجا بالا زر خانیم

شلته گئیب سن بالا زر خانیم
یولدان ائدیر سن بالا زر خانیم
دوزون دئمیر سن بالا زر خانیم

الده تاپانجا بالا زر خانیم
گللم دالینجا بالا زر خانیم
منیم اولونجا بالا زر خانیم

پتک ده آری بالا زر خانیم
ایچینده بالی بالا زر خانیم
گل منه ساری بالا زر خانیم

الده تاپانجا بالا زر خانیم
گللم دالینجا بالا زر خانیم
منیم اولونجا بالا زر خانیم

ائو اولدی خلوت بالا زر خانیم
شئیطانا لهنت بالا زر خانیم
شلته نی ترپت بالا زر خانیم

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 13 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

سرقت اشعار تورکی (روباه و کلاغ - چوپان دروغگو)

ماجرای شعر ترکی و آموزنده «روباه و کلاغ» و تبدیل آن به شعری بی محتوا و کودکانه در کتاب فارسی دوم دبستان داستان «روباه و کلاغ» از شاهکارهای ادبی «میرزا علی اکبر صابر» یکی از مفاخر آذربایجان در کتاب معروف «هوپ هوپ نامه» است که در کتاب فارسی دوم دبستان با ترجمه حبیب یغمایی بدون اشاره به نام شاعر به چاپ رسیده است!
«هوپ هوپ نامه» مجموعه ای است طنزآمیز و دربرگیرنده شعرها و قطعات با مضامین مردمی و انقلابی که سراینده نامور آن با بهره گیری از طنز خلاق خود در جریان انقلاب مشروطیت در باره مسائل گوناگون که می توانست برای انقلاب مطرح و مفید باشد سروده است.
میرزا علی اکبر صابر طاهر زاده در سال ۱۸۶۲ در شماخی (آذربایجان) و در خانواده ای متوسط و مذهبی به دنیا آمد. او معتقد به تأثیر شعر در بیداری اذهان مردم و آگاه کردن آن ها از وضعیت موجودشان بود. میرزا علی اکبر صابر به خاطر نوشتن شعر علیه رژیم وقت و افشای عوامفریبی آن ها زبانش بریده شد. و چون کتابش بعد از بریده شدن زبانش تمام و چاپ شد نام کتاب را «هوپ هوپ نامه» گزید؛ زیرا همان طور که در فارسی برای ساکت کردن شخصی سیس می گویند در ترکی هم «هوپ» می گویند!
«صابر» همان شاعری است که شعرهایش در مجله «ملانصرالدین» چاپ می شد و «نسیم شمال» به محض چاپ شعرهایش آن را به فارسی (البته بدون ذکر مأخذ) ترجمه می کرد.
در این خصوص می توان به کتاب از «صبا تا نیما» مراجعه کرد.
ترجمه فارسی این اثر از روی مضمون ترجمه ترکی «صابر» و مربوط به زمان های اخیر است و این شعر انقلابی و آموزنده بدون اشاره به نام شاعر به شعری بی محتوا تبدیل شده و به عنوان شعری کودکانه به نام حبیب یغمایی چاپ رسیده است!

اصل شعر با ترجمه
قارغا و تولکو

پئندیر آغزیندا بیر قارا قارغا
اوچاراق قوندو بیر اوجا بوداغا

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 13 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

هوپ هوپ نامه اثری ماندگار از میرزا علی اکبر صابر

هوپ هوپ نامه اثری ماندگار

هوپ‌هوپ‌نامه مجموعه اشعار میرزا علی‌اکبر صابر به زبان ترکی آذربایجانی است.این مجموعه شعر برای اولین بار در سال ۱۹۱۴ میلادی در باکو به چاپ رسید که حاصل سروده‌های شاعر بین سال‌های ۱۹۰۵-۱۹۱۱ میلادی است

http://s1.picofile.com/file/6382993958/rand01.jpg

http://s1.picofile.com/file/6382995970/rand2.jpg

http://s1.picofile.com/file/6382996976/rand3.jpg


چندی از ابیات هوپ هوپ نامه:

Seçilmişlər

Millət  necə tarac olur olsun, nə işim var?!
Düşmənlərə möhtac olur olsun, nə işim var?!
Qoy  mən  tox  olum, özgələr ilə  nədi  karim,
Dünyəvü cahan ac  olur olsun, nə işim  var?!

Səs  salma,  yatanlar ayılar, qoy hələ  yatsın,
Yatmışları razı  deyiləm  kimsə  oyatsın,
Tək- tək ayılan varsa da,  həq dadıma çatsın,
Mən salim olum, cümlə cahan  batsa da  batsın;
   
                 Millət  necə  tarac olur  olsun,  nə işim var?!
                 Düşmənlərə  möhtac  olur  olsun, nə  işim var?!

http://s1.picofile.com/file/6382998988/rand11.jpg

http://s1.picofile.com/file/6382999994/rand16.jpg

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 13 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

میرزا علی اکبر صابر


میرزا علی اکبر صابر(۱۲۹۰-۱۲۴۱)٬ را به حق می توان یکی از بزرگترین شعرای معاصر آذربایجان نامید. صابر نه تنها در تاریخ ادبیات آذربایجان، جایگاهی سترگ دارد، بلکه هم چون میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل روزنامه نگار نامی و مبارز میهن مان٬ جایگاهی والا را در مبارزات مردم ایران برای آزادی و برابری به خود اختصاص داده است. شعرهای صابر چون پتکی بر سر محمد علی میرزای قاجار و عمله جهل و ظلم و ارتجاع زمان فرود می آمد و فریاد در گلو مانده مردمی بود که به وسیله او در روزنامه های باکو پژواک می یافت. در آن دوران روزنامه ملانصرالدین٬ به ارگان مجاهدین آذربایجان تبدیل شده بود و صابر در این میان با اشعار آتشین خود٬ آتش به دامن استبداد می انداخت. به ویژه آنجا که با به تمسخر گرفتن ممدلی میرزای قجر می گوید:

ایرانلی دئییل٬ جمله بیلیر «مند علی» یم من

گرگان جفا و ستمین چنگلی یم من

ایرانلی لارین باشلاری نین انگلی یم من

سوررام٬ ایچرم٬ قانلارینی٬ چون زلی یم من

لاشه اؤزومون٬ ات اؤزومون٬ قان اؤزوموندور

شوکت اؤزومون٬ فخر اؤزومون، شان اؤزوموندور

صابر٬ فقط مرد میدان سیاست نیست. او به خوبی علت العلل دردهای ایرانیان را می داند. جهل و نادانی که همیشه بزرگترین دشمن ایرانیان بوده و هست. از این روست که هنگامی که می خواهد آخوندهای طرفدار محمد علی میرزا(همچون میرزا هاشم در محله دوه چی) را به طعن و ریشخند بگیرد٬ از آنان به عنوان کسانی یاد می کند که خوشبختی آنان در گرو نادانی مردم است و به طعن می گوید:

تحصیل علوم ائتمه کی٬ علم آفتِ جان دئیر

هم عقله زیان دئیر؛

علم آفت جان اؤلدوغو مشهورِ جهان دیر

معروف زمان دئیر؛

پندِ پدرانه م ائشیت٬ ای ساده جوانیم

یاخما غمه جانیم؛

خوش اؤل کسه کیم٬ وِل دؤلانیب٬ داغدا چوبان دیر

آسوده همان دئیر؛

صابر یک روشنگر راستین٬ تاریکی ها و پلیدی های مردم دوران خویش را چون دملی چرکین می بیند و آنها را به سختی نشتر می زند. یکی از بزرگ ترین دردهای آن زمان- که بدبختانه هنوز هم تا حدودی هست- این بود که زنان جزو انسان ها به شمار نمی آمدند و پدر خانواده به خود حق می داد٬ هر گونه که دلش می خواهد با همسر و دخترانش و بلکه پسرانش رفتار کند. در آن دوران سیاه، پدر٬ خود داماد خویش را بدون اینکه دختر ببیند٬ انتخاب کرده و دختر بعد از رفتن به حجله بود که با مردی که قرار بود٬ یک عمر زندگی کند٬ روبرو می شد. چه دختر بچه گان بی گناهی که مجبور بودند با مردی همسن و سال پدر خویش ازدواج کنند. از این رو بود که صابر با طعن و نیش از چنین شوهری(از زبان دختر بینوا) یاد می کند:

اول گون کی آداخلادیز، اوتاندیم

اؤغلان دئدیز ارین٬ ایناندیم

ار بؤیله اؤلورموش، ایندی قاندیم

خان دؤستو٬ آمان دی٬ قؤیما گلدی

کرداری یامان دی٬ قؤیما گلدی

دودکش کیمی بیر پاپاق باشیندا

آغ توکلری بللی دیر قاشیندا

گرچی قؤجا دیر٬ بابام یاشیندا

آمما سوراغان دی٬ قؤیما گلدی

کرداری یامان دی٬ قؤیما گلدی

این شعر زیبا بعدها دستمایه ای شد برای یکی از شاه کارهای صنعت سینمای آذربایجان(شوروی) تا از آن فیلم مشهدی عباد ساخته شود. داستانی که در آن پدری ورشکسته٬ دختر ۱۵ ساله و زیبای خود را در حالی که دل به جوانی آراسته و شایسته بسته است٬ به یک پیرمرد ۷۰ ساله شوهر می دهد. فیلمی  کمدی با مضمونی انتقادی. بدبختانه این داستان سیاه در سرزمین ما به گونه ای دیگر در حال تکرار است. بدبختانه هنوز هم در سرزمین ما٬ این معضل حل نشده است. هر چند که تراژدی هایی از قبیل مشهدی عباد بیشتر در روستاها و خانواده های فقیر قابل مشاهده است٬ در دیگر خانواده ها(به ویژه با بافت سنتی و مذهبی) این تراژدی به گونه ای دیگر به پیش می رود. در سرزمین ما هنوز پدرها و مادرهایی هستند که برای فرزندانشان٬ هیچ حق انتخابی قائل نیستند و فرزند نیک از نظر آنان٬ آن است که به انتخاب های پدر و مادر بله بگوید و از میان انتخاب آنان٬ یکی را بپسندد. اگر احیاناً این فرزند در دانشگاه یا محیط کار یا در هر جای دیگری(خارج از چارچوب و عرف خانواده) دل بست٬ در این صورت است که یک شورشی و یک فرزند خودسر است که باید با هر تمهیدی شده(او را از آینده ترساندن٬ تهدید به عاق کردن٬ تهدید به طرد شدن و از ارث محروم شدن و خط و نشان کشیدن و حتی در بعضی از خانواده ها با تنبیه فیزیکی)٬ وی را از تصمیمش منصرف نمود. مهم نیست که این فرزند بالغ و عاقل شده٬ مهم نیست که تحصیلکرده است یا نه٬ مهم نیست  و مهم نیست. چرا که برای او کوچکترین حق تصمیم گیری و انتخاب قائل نیستند.

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 13 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک مشاهیری ,

چرا شهرداری پلاسکو را پلمب نکرد؟


چرا شهرداری پلاسکو را پلمب نکرد؟

بهتره از اینجا شروع کنیم که از اونجا که خود شما بهتر از من می دونید اداره شهرداری یکی از پاک ترین و سالم ترین اداراتیه که نه میشه انگ رشوه خواری بهش زد نه زمین خواری های انچنانی و غیره و غیره
سخنگوی کمیسیون عمران با تاکید بر اینکه مسائل اجتماعی واشتغال افرادی که در پلاسکو مشغول به کاربودند سبب عدم پلمب به موقع این ساختمان شده بود، اظهار داشت: تعداد زیادی از مردم در آنجا اشتغال داشتند و تعطیلی ساختمان پلاسکو موجب بیکاری آنها می شد.
فقط بخاطر کار خیر خواهانه
ی افزود: خلأ قانونی سبب شد که شهرداری نتواند خودش مستقیما وارد میدان شود.
از انجایی که خدا رو شکر نه قالیباف مقصره نه شهرداری
پس فکر کنم مقصر اتش نشان هایی بودن که همینجوری ابو ول کردن تو ساختمان و باعث شدن ساختمان بریزه
اموزش پیدا کردن مقصر تو کشورمون

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 2 بهمن 1395
بؤلوملر : یئنی خبرلر ,

خسارت 1500میلیارتومانی حادثه ساختمان پلاسکو

رئیس اتاق اصناف ایران، حادثه فروریختن ساختمان پلاسکو را یک زنگ خطر برای همه بخش های مدیریت شهری کشور دانست و برآورد خسارت این مجموعه را حدود 1500 میلیارد تومان اعلام کرد.

«علی فاضلی» پنجشنبه شب در حاشیه جلسه کمیته حادثه ساختمان پلاسکو در گفت وگو با ایرنا افزود: برآورد اولیه کمیته ویژه رسیدگی به حادثه ساختمان پلاسکو از خسارات مالی حدود 1500 میلیارد تومانی است و متاسفانه بخش قابل توجهی از اصناف این ساختمان بیمه نیستند.

فاضلی ادامه داد: متاسفانه از سرنوشت تعدادی از کسبه و شاغلان ساختمان پلاسکو اطلاعی در دست نیست و ابعاد مختلف خسارات این حادثه تلخ در کمیته ویژه ای در اتاق اصناف ایران در دست بررسی است.

رئیس اتاق اصناف ایران گفت: کمیته ویژه رسیدگی به حادثه ساختمان پلاسکو و وضعیت کسبه و اصناف این حادثه در اتاق اصناف ایران با حضور مسوولان دولتی، رئیسان اتحادیه های ذی ربط و دبیرکل و معاونان اتاق تشکیل شده است.

رئیس اتاق اصناف ایران با ابراز تاسف از وقوع حادثه ساختمان پلاسکو تهران، ضایعه درگذشت همکاران صنفی این ساختمان و آتش نشانان فداکار را تسلیت گفت.

ساختمان پلاسکو با حدود 54 سال قدمت یکی از ساختمان های قدیمی تجاری در تهران بود که صنف های پوشاک، کفش و پیراهن دوزان و صنف لوازم ورزشی بیشتر واحدهای صنفی و تولیدی در آن فعالیت داشتند.

https://ir.sputniknews.com/images/215/08/2150887.jpg

درخواست همه جانبه ملت از شهردار تهران اقای  قالیباف برای استعفا
تعدادی از توییت های مردم
قالیباف:٬٬فقط همکاران من مجروح شدند.٬٬ (اونایی که مجروح شدند آتشنشان بودند، همکاران تو دزدا هستند.) #پلاسکو
با #شهید نامیدن بزرگمردان #آتش_نشان، صورت مساله را پاک نکرده و به آن اکتفانکنیم. خواست شهروندان رسیدگی عادلانه با مقصران حادثه است. #پلاسکو
این ها همان سگ های نجسی هستند که فیلمبرداری نمیکنند! فقط بازمانده‌ها را نجات میدهند #پلاسکو
از همین الان دارند جای مقصر را عوض می‌کنند؛انگار روحانی بوده که بودجه مصوب شورای شهر را به آتش‌نشانی نداده است . #پلاسکو‌
فاجعه پلاسکو نشون داد هیچی نداریم نه شهردار داریم نه خبرگزاری درست و حسابی نه تجهیزات آتش نشانی نه مدیریت

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 1 بهمن 1395
بؤلوملر : یئنی خبرلر ,

با سراینده ی نخستین نظیره بر حیدربابایه سلام آشنا شویم


 پس از خلق« حیدربابایه سلام » توسط استاد شهریار و انتشار آن در سال 1329 و به روایتی 1330موجی از نظیره سرایی بر این اثر بزرگ راه افتاد. اولین نظیره بر « حیدربابایه سلام » توسط یک شاعر اهری به نام « سیف اله دلخون » در سال 1331 سروده شد. استاد بارز دومین نظیره را با نام « ائل دایاقئنا سلام » در سال 1333 سرود. در ادامه شعرای بسیاری در منطقه قره داغ نظیره هایی بر حیدربابایه سلام سرودند. مانند علی منفردی که « شیورداغئنا سلام » را سرود یا محمد سبحانی عربشاهی که « هشتره سلام » را خلق کرد. اثر زیبای « پیرسقا نغمه لری» در همین سبک توسط هادی سلطان محمدی متخلص به سلطانی منتشر شد. قره داغ گوزگوسی اثر میرحسین فخرائی اقدام متخلص به حامد، کئچی قئرانا سلام  اثرحسن فروتن اقدام ، اوچ قارداش لارا سلام اثر غیب اله نریمانی و... از این دست آثار هستند.

اما « قیزیل قیه یه سلام » به عنوان نخستین نظیره بر « حیدربابایه سلام » 56 سال پس از خلق آن توسط سیف ا... دلخون، با تدوین حسین دوستی پاییز سال 1388 از سوی « مهدآزادی » منتشر شد.

در همین موضوع مقاله ای به قلم « جعفر خضوعی» با عنوان « همواره سلام بر حیدربابا » و به  بهانه ی انتشار « قیزیل قیه یه سلام » نخستین نظیره بر « حیدربابایه سلام » در روزنامه مهدآزادی به چاپ رسید.

 

سیف اله دلخون به نقل از همین مقاله:

دوستی نقل می کند « آشنایی من با مرحوم دلخون به دوران نوجوانی ام بر می گردد. در آن روزها به دفعات مرد جوانی را می دیدم که با لباسی شیک، در حالی که سینه را جلو داده و ژست گرفته  و پاکتی از میوه در بغل دارد،‌به سوی بالای کوچه گام بر می دارد. کوبه ی دری را به صدا در می آورد و از پشت دری نیم باز، دختر همسایه ی ما بعد از چند لحظه صحبت، پاکت میوه را گرفته و در را می بندد. این صحنه اکثر روزها تکرار می شد و سرانجام ماجرای عشق‌ آتشین این عاشق صادق و ساده زبانزد همگان شد....» در مقدمه ی کتاب می خوانیم «‌ ... او انسانی حساس،‌ مهربان و رقیق القلب بود. بچه های محله خرگوش یا پرنده ای را که گرفته بودند به او می فروختند و او آن ها را آزاد می کرد.» فقر خانوادگی امکان ادامه تحصیل را از او می گیرد و از پایه ی پنجم دبیرستان فراتر نمی رود. او شاعر بود و زندگی اش سراسر شعر. و شعر برای او همه چیز بود.واقعه ای که خون بر دل « دلخون » می کند و او را آتش می زند و به « درد » می آورد. رویداد خاص او نبود و پیش از او بارها و بارها برای بسیاری رخ داده بود. همان « بلا » که سرِ شهریار و سر ابوالقاسم نباتی آمد،‌ بر « دلخون » نیز وارد آمد. آری، معشوق او « بی وفا » از آب در آمد و با دیگری ازدواج کرد. » این همان « گیزلین درد »ی است که از ناحیه ی عشق بر او وارد آمد و « دلخون » ی ساخت که فصلی گوهرین بر ادب ما افزود. این رویداد در بندی از نظیره ی او نمود دارد:

قیزیل قیه گون اوستوندن کوچولدی

گوزل کهلیک قایالاردان اوچولدی

حق بازاری سئچمه لی لر سئچیلدی

قضا ووردی سئچدیگیمی آلدیلار

اوره گیمی گیزلین درده سالدیدلار

« روزهای اشک و جنون آغاز می شود و شب های حسرت در فراق یار بی وفا،‌ خواب و راحت از وی بر می گیرد. اشعار سوزناکی می سراید و دیوانه و آشفته در کوی یار پرسه می زند. روزها می گذرد و با رفتن دلدار به شهری دور،‌کاخ آمال و آرزوهای شاعر بر سرش آوار می شود.» دلخون اگرچه با پا در میانی برادران و دوستان در سال 1364 با بانویی وجیهه ( اهل مشکین شهر ) ازدواج می کند اما صاحب فرزندی نمی شود و همچنان « دلخون » می ماند. شعری که بر سنگ قبرش نیز حک شده، گویای حال اوست:

اوشاقلیقدا آنا مهرین گورمه دیم

سون گونومده بالا نازین چکمه دیم

بو دنیادا هئچ شاد اولوب گولمه دیم

اوره گیمدن نیسگللری سیلمه دیم

و سرانجام دلخون ( که در سال 1309 به دنیا آمده بود ) نوزده دی ماه 1376 با دلی خون دنیا را وداع گفت.

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 29 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ تاریخی ,

اوغوزخان داستانی (اسلامدان قاباقکی دئییم)



گونلرین ایچینده بیر گون آی خانین گؤزو پارلادی، دوغوم سانجیلارینا توتولدو. سانجیلارین سونوندا بیر اوغلو دونیایا گلدی. جوجوغون اوزو گؤی کیمی پارلادی. آغزی آتشین قیزیلیندا، گؤزلری آلا، ساچلاری قارا، قاشلاری قارا ایدی. ان گؤزل پری لردن داها گؤزلدی.

بو جوجوق آناسینین دؤشوندن یالنیز بیر کره سود امدی، بیر داها اممه دی. سونرا دیله گلیب، چیگ ات، آش و ایچکی ایسته دی. تئز قونوشماغا باشلادی. قیرخ گون ایچینده بؤیودو. قیرخ گون سونرا یورویوب اوینار اولدو. آیاقلاری سیغیر آیاغی کیمی گوجلو، کؤکسو آیی کؤکسو کیمی ساغلام، بئلی قورت بئلی کیمی اینجه و اوموزلاری سامور اوموزو کیمی پارلاق و اویناق ایدی. بوتون بوخونو توکلو ایدی. آت سورولری گودردی، آتا مینیب گئییک آوینا چیخاردی.

گونلر گئجه لر کئچدی. بو جوجوق بیر ایگیت اولدو. او چاغدا او یئرده چوخ بؤیوک بیر اورمان وار ایدی. اورماندا سایسیز دره لراولوب، چوخلو ایرماقلار آخیردی. بو اوزدن بورایا سایسیز آو حیوانلاری گلیردی. بورادا اوچان قوشلاردا چوخدور. آنجاق بو اورمان ایچینده قورخونج بیر جاناوار وار ایدی. بو جاناوار آت ایلخیلارینی دا یئیردی. اورداکی انسانلاری دا یئیردی. بؤیوک، یامان، قورخونج بیر جاناوار ایدی. ائل قورخوب، الی بؤگرونده قالمیشدی.

اوغوزخان ایسه یامان بیر ایگیت اولموشدو. جاناواری اؤلدورمک ایسته دی. گونلردن بیر گون قرارینی وئردی، آوا چیخدی؛ قارغیسینی، اوخونو، یایینی، قیلینجینی و قالخانینی یانینا آلدی. بیر گئییک یاخالادی؛ گئییگی، اسنک بیر سؤگود چوبوغویلا آغاجا باغلادی، چکیلیب گئتدی.

ائرته کی گون، دان یئری آغاریرکن گلدی. باخدی کی جاناور گئییگی اولدوغو کیمی اودموش. بو سفر بیر آیی یاخالادی؛ اونو دا آلتین قاییش ایله توتوب آغاجا باغلادی. یئنه اورادان ساووشدو.

گون باتدی، گئجه اولدو. دان واختی گلدی چاتدی. دان آغاردیغیندا اوغوزخان اورمانا دؤندو. جاناوارین آیینی دا یئییب اوددوغونو گؤردو. بونون اوزرینه آغاجین دیبینده اؤزو دوروب جاناواری گؤزله مگه باشلادی. جاناوار گلدی. باشی ایله اوغوزون قالخانینی ووردو. اوغوزخانی سارساممادی. اؤفکه لندی. اوغوزخان دا اؤفکه لندی. قارغیسینی ووروب جاناواری اؤلدوردو، قیلینجی ایله جاناوارین باشین کسدی. سوروکله ییب گؤتوردو، اورمانین ائشیگینه بوراخدی.

گئری دؤندوگونده بیر آلادوغانین جاناوارین باغیرساقلارینی یئمکده اولدوغونو گؤردو. اوخون یایینی گریب آتدی دوغانی دا اؤلدوردو. اونون دا باشینی کسدی. بونون اوزرینه دوروب دوشوندو، اؤزو اؤزونه دئدی:

«جاناوار هم گئییگی هم ده آیینی یئدی. جاناوار گئییکدن ده آییدان دا گوجلو ایدی. آنجاق قارغیم جاناواری اؤلدوردو نییه کی قارغیم دمیردندی. آلادوغان ایسه جاناواری یئدی. یاییملا اوخوملا دا آلادوغانی اؤلدوردوم. یاییملا اوخوم باقیر اولدوغوندان آلادوغانی اؤلدوردو» دئدی.

بوراخیب گئتدی.

یئنه آیلار، گونلر کئچدی. گونلرین ایچینده بیر گون اوغوز خان بیر کره داها اورمانا گئتدی؛ اورادا تانرییا یالوارماغا باشلادی. دئیرکن بیردن بیر قارانلیق باسدی. گؤیدن بیر ماوی ایشیق ائندی. گونشدن ده آیدان دا پارلاقدی. اوغوز خان قالیب یورودو؛ ماوی ایشیغین اورتاسیندا بیر گنج قیزین اولدوغونو گؤردو.

قیز ماوی ایشیغین اورتا یئرینده تک باشینا اوتوروردو. چوخ گؤزلدی. باشیندا چوبان اولدوزو کیمی پاریل پاریل پارلایان بیر اولدوز واردی. قیز ائله گؤزل ائله گؤگچک دیر کی، گولدوگو زامان ماوی گؤی ده گولوردو. آغلادیغی زامان گؤی اوزو ده آغلاییردی.

اوغوز خان قیزی گؤرجک اوسو باشیندان گئتدی، قیزی سئودی آلدی، اونونلا ائولندی.

گونلردن، گئجه لردن سونرا بیر چوخ گؤزل قیزین گؤزلری پاریل پاریل یاندی. اوچ ائرکک اوشاق دوغوردو. بیرینه گون آدینی وئردیلر، ایکینجیسینین آدینا آی دئدیلر، اوچونجوسونو اولدوز دئیه چاغیردیلار.

بو ایشلر اولوب بیتدیکدن چوخ زامان سونرا اوغوز خان بؤیوک بیر توی وئردی. چاغیریلان چاغیریلمایان بیر بیرینه دانیشیب گلدیلر. تورلو آشلار، تپه له مه اتلر، ایرماق کیمی قیمیزلار یئییلیب ایچیلدی. چوخ گؤزل اگلنجه، یئمه ایچمه اولدو.

تویدان سونرا اوغوز خان بیگلره، قوناقلارا یارلیق وئردی، اونلارا دئدی کی:

«من سیزلره اولدوم خان

آلارام یای ایله قالخان

طالع اولسون بیزه نشان

بیز، بوز قورد کیمی هایقیران!

 

دمیر قارغیلاریمیز اورمان اولسون

آو یئرینده یابان ائششکلری یوروسون

داها دنیز داها ایرماق

چون باشیمیزدا توغ، گؤی چادیر اولسون.»

 

اوغوز خان، بئله قونوشدوقدان سونرا دؤرد بیر یانا بویرولتولار یوللادی، بیلدیریلرگؤندردی. ائلچیلرینی یولا چیخاردی. ائلچیلرین گؤتوردوگو بویرولتو و بیلدیریلرده دئییردی کی:

«من اویغورلارین خانییام. هم ده یئرین دؤرد بیر یانینین خانی ساییلیرام. سیزلردن ده منه باش اگمه نیزی ایسته ییرم. کیم منیم بویروغومو دینلر ایسه اونون ساوقالارینی آلارام، اؤنو اؤزومه یولداش بیله رم. کیم منیم بویروغومو دینله مز، باش اگمزایسه اؤفکه له نه رم، اونو دوشمان بلله رم. چئریلریمی اوستونه یوللارام. باسقین یاپار، توتوب اونلاری آسدیرارام. یوخ ائله رم.»

او چاغلاردا، اوغوزا یاخین ساغ یاندان، آلتون خان دئییلن بیر خان وار ایدی. آلتون خان اوغوزخانا ائلچیلری ایله بیرلیکده سایسیز آلتون، گوموش دارتیب، دگری اؤلچولمه یه جک قدر یاقوت داشلاری و باها بیچیلمز داش قاشلار گؤندردی. سایقیلارینی سوندو. اوغوزخانین بویروغونو دینله دی. گؤندردیگی وئرگیلرله اوغوزون دوستلوغونو قازاندی.

یئنه او چاغدا اوغوزا یاخین سول یاندا اوروم دئییلن بیر خان واردی. اوروم خانین ساییسی بیلینمز چئریسی و چوخ زنگین شهرلری واردی. بونجا زنگینلیگینه و اونجا گوجونه خان اوغوز خانین بویروغونو دینله مه دی. اونون دوستلاری آراسینا گیرمه دی. «اوغوزون سؤزلرینی توتمام!» دئیه رک بویرولتونو ییرتدی آتدی.

بونو دویان اوغوزخان گوجندی. چوخ قیزدی، اوروم خانین اوستونه قوشون چکدی. چئری ایله آتلانیب توغلارینی آچیب یورودو.

قیرخ گون گئتدیکدن سونرا موز داغی (بوز داغی) دئییلن بیر داغ واردی، اونون اتگینه گلدی. بورادا چادرینی قوردوردو، یاتیب دینجلدی، اویدو. سسسیزلیک اولدو.

ائرته سی گون، داها هله گون دوغارکن اوغوزخانین چادیرینا گونشدن پارلاق بیر ایشیق گیردی. بو ایشیقدان گؤگ توکلو، گؤگ یئله لی قوجامان بیر ائرکک قورد جانلاندی. قورد دیله گلدی، اوغوزخانا سؤز سؤیله دی. دئدی کی:

- «اوغوز اوغوز ای اوغوز! سن اوروم اوستونه یورومک ایسترسن، ای اوغوز من ده سنین یولوندا یورومک ایسته ییرم».

اوغوز قالخیب باخدی. بیر شئی گؤره ممه دی. چادیری توپلاتدی. گئتدی. گؤردو کی چئرینین ان اؤنونده گؤگ توکلو، گؤگ یئله لی، قوجامان بیر ائرکک قورد یورومکده دیر. او قوردون آردی سیرادا بوتون اوردو یورومکده دیر.

بئله جه گئتدیر.

بیر نئچه گونلردن سونرا گؤگ توکلو، گؤگ یئله لی قورد دوردو. اوغوز دا دوردو. بورادا بیر دنیز واردی آدینا ایتیل مورن دئییلیردی. ایتیل مورنین یانی بیر قارا داغ ایدی. ائله بو قارا داغین اتگینده ساواشلار اولدو. اوخلا، جیدا ایله، قیلینجلا ووروشوب ساوشادیلار. ائله کی:

«چئریلرین آرالاریندا

لاپ چوخ ووروشما اولدو.

میللتین کؤنلونده

لاپ چوخ قایغیلار اولدو».

ساواشلار و ووروشمالار ائله بیر قیزیشدی کی سونوندا ایتیل مورنین سویو قیپ قیرمیزی زنجفیل کیمی آخدی. اوغوز خان یئندی، اوروم خان ایسه قاچدی قورتولدو.

اوغوز خان بوندان سونرا اوروم خانین خانلیغینی الیندن آلدی، ائلینی الیندن آلدی. چوخ لاپ چوخ اولجالار قازاندی، بیر زنگینلیکدیر هر یانا دولدو.

اوروم خانین بیرده قارداشی واردی آدینا اوروز بیگ دئیردیلر. یوکسک داغ باشیندا ایکی یانی درین ایرماق اویوموندا چوخ ساغلام دوزلمیش هم ده چوخ ساغلام قورونور بیر شهر واردی. اوروز بیگ اؤز اوغلونو اورایا یوللادی. یوللارکن ده «شهری یاخشی قوروماق گرکدیر. یاخشی قورویوب بیزی ساخلاماق گره کیر. ائله ائدرسن، ووروشمالاردان سونرا گلرسن» دئیه اویاردی.

اوغوز خان بو شهرین اوستونه ده یورودو. اوروزبگین اوغلو بونو گؤرونجه، اوغوز خان چوخلو قیزیل ، گوموش یوللادی. اوغوز خانا باش اگدی، دئدی:

«سن منیم خانیمسان؛ آتام منه بو شهری وئیب دئدی: شهری قورو، ووروشمالاردان سونرا منه گل. آتامین سنه باش قالدیرماسی منیم سوچوم دور؟ من سنین بویروغونو یئرینه یئتیرمگه سؤز وئریرم. بیزیم موتلولوغوموز سنین موتلولوغوندور. سویوموز سنین آغاجینین میوه سیندندیر. تانری سنه گوج وئریب، بویورموشدور. من ده سنه باشیمی وئریرم. سنه وئرگی وئریب، دوستلوقدان آیریلمارام.»

اوغوز خان، ایگیدین سؤزلرین بگندی، سئویندی، گولدو دئدی کی:

«من چوخ آلتین یوللادین

شهرینی ساخلامیش اولدون...»

بئله دئدیگی اوچون ده ایگیده ساخلاب آدینی قویدو و اونا دوستلوق گؤستردی.

اوندان سونرا قوشونو آلیب یئنه یورودو. ایتیل دئییلن ایرماغا گلدی. ایتیل ایرماغی بؤیوک بیر ایرماقدیر. اوغوز خان ایرماغی گؤرونجه «ایتیل سویونو نئجه کئچک؟» دئیه سوروشدو.

قوشون ایچینده بیر بیگ واردی کی آدینا اولوغ اوردو بیگ دئیردیلر. اوسلو بیر ار ایدی. اولوغ بیگ، ایرماغین ایرماغین یانیندا چوخ سیخ آغاجلار اولدوغونو گؤرونجه، آغاجلاری کسدی، آغاجین بیرینه یاتدی، قارشییا کئچدی. اوغوز خان چوخ سئویندی، گولدو، دئدی کی:

«ای ار سن بوردا بیگ اول

قیپچاق دئییلن بیگ اول.»

اورادا قالمادیلار، یورودولر، گئتدیلر.

اوندان سونرا اوغوزخان یئنه ده گؤگ توکلو، گؤگ یئله لی قوجامان ائرکک قوردو گؤردو. گؤگ توکلو، گؤگ یئله لی ائرکک قورد اوغوز خانا: «اوغوز ایندی سن قوشونلا بورادان آتلانیب یورو؛ آتلانیب چریلرینی، بیگلرینی آل گؤتور. من سنین اؤنونده گئده جگم، سنه یول گؤستره جگم.» دئدی.

دان آغاردیغیندا اوغوز خان گؤردو قورد قوشونون آرنونده گئدیر. سئویندی، اؤنه کئچیب ایلری گئتدی.

اوغوز خان آتلارینین ایچینده ان چوخ آلاجا آیقیری سئوردی، یالنیز بو آیقیرا مینردی. یئنه آلاجا آیقیرا مینمیشدی. یولدا دینجه لینجه، اوغوز خانین آیقیری گؤزدن ایتیب، قاچدی گئتدی. اورادا بیر اولو داغ وار ایدی. تپه لریندن قار بوز اسکیک اولمازدی. دوروغو قارین بوزون سویوغوندا آپ آغدی. اونون اوچون آدینا بوز داغی دئیردیلر.

اوغوز خانین آیقیری بوز داغینین بیلینمز کئچیتلرینه قاچیب گئتمیشدی. اوغوز خان بوندان چوخ آجی چکدی. اوغوزخانین اوردوسوندا بیر بیگ وار ایدی. ایگیت، قاهرامان بیر ار ایدی. هئچ بیر ندن قورخمازدی. یوروشه ده سویوغا دا دایانیقلی ایدی. بوز داغینا ووردو گئتدی. داغدا چوخ سویوق اولدوغوندان، قارلارا بولانمیشدی. آپ آغ ایدی.

اوغوز خان سئوینجیندن گولدو «سن بو چئوره ده کی بیگلره باش اول، سنین آدین اولوق گونه دک قارلوق اولسون.» اونا آغیجلاری باغیشلادی، یورویوب گئتدی.

 یولونون اوستونده بیر بؤیوک ائو گؤروندو. اوغوز خان ائوه یاخلاشدی. ایگیجی باخدی. ائوین هؤرکلری آلتوندان، آتیشقالاری گوموشدن ایدی. چاتیلاری دمیردن ایدی. قاپیسی قاپالی ایدی. آچیلمادی.

قوشوندا بئجریکلی، الیندن هر ایش گلن بیر ار وار ایدی. آدینا تؤمورلو قاغول دئیردیلر. اوغوز خان اونا بویوردو: «سن بورادا قال آچ. قاپینی آچدیقدان سونرا گل اوردویا قاتیل!.». بو اوزدن تؤمورلو قاغولا اوندان سونرا «قالاچ» دئییلدی. اوردو یولونا سوردو.

بیر گون گؤگ توکلو، گؤگ یئله لی قوجامان ائرکک قورد دوردو، یورومه دی. اوغوز خان دا دوردو، یورومه دی. اولدوغو یئره چادیرینی قوردوردو.

بوراسی اوتسوز چوراق بیر یئر ایدی. «چورجوت» دئیردیلر. بؤیوک بیر یورتدور. بؤیوک بیر ائلدیر. آتلاری، اؤکوزلری چوخ، بیزوولاری چوخ، آلتینلاری، داش قاشلاری، گوموشلری چوخدور.

چورجوت خانلا اونون ائلی، اوغوز خانا قارشی اولدولار. اوغوز خان اوستون گلدی، یئندی. چورجوت خانی باسدی، اؤلدوردو. باشینی کسدی. چورجوت ائلینی بویروغو آلتینا آلدی.

بو ساواشدان سونرا اوغوز خانین چئریلرینه ائله بیر دولو ساواش سویقاسی قالدی کی ساییسی بللی سیز ایدی. یوکله ییب گؤتورمگه نه آت نه قاتیر نه ده اؤکوزلر یئتدی. اوغوز خانین اوردوسوندا یئنه بیر ار وار ایدی. هم اوسلو هم بئجریکلی ایدی. اونون آدینا بارماقلیق چوسون بیلیک دئیردیلر. بئجریکلی اوستا اولان بو بارماقلیق چوسون بیلیک بیر قاقنی دوزتدی. اوستونه سویقالاری قویدو، دولدوردو. قاقنینین اؤنونده ده جانلی ماللاری، آتلاری، قاتیرلاری، اؤکوزلری هر نه تاپدیسا اله کئچنی قوشدوردو. او جانلی ماللار بو جانسیز سویقالاری چکیب آپاردیلار. گؤرنلرین هامیسی چاشیب قالدیلار. هرکیم داها چوخ قاقنی دوزتدی. گؤرنلر قاقنیلار گئتمکده ایکن «قانقا، قانقاریال قانقالیق» دئییب سسله نیردیلر. بونون اوچون بارماقلیق چوسون بیلیکین آدی دوزلتدیگی نسنه سینین، قاقنی اولوب قالدی.   

اوغوز خان، قاقنیلاری گؤرونجه، قاتیلا قاتیلا گولدو، دئدی کی: «قانقا قانقا ایله جانسیزی جانلی یوروتدو، قانقالیق دا سنه آد اولدو. بو آدی قاقنی بئله بلیرتسین.» اورادا دا دورمادی، یورویوب گئتدی.

داها سونرا گؤگ توکلو گؤگ یئله لی قوجامان ائرکک قورد ایله بیرلیکده سند، تانقوت، شام طرفلرینه آت سوروب واردی. بیر چوخ ساواشلاردان سونرا اورالاری دا آلیب، اؤلکه سینه قاتدی. اورالاردا دا بویروغونو یئریتدی. اورالاری دا اؤز یوردو آراسیندا سوخدو، یئندی، باسدی.

سؤیلنمه دن قالماسی یئری یوردو بللی اولسون، آشاغیلاردا بارقان دئییلن بیر اؤلکه واردی. بؤیوک، وارلیقلی بیر یورتدور. هاواسی چوخ سیجاقدیر. آولاری، قوشلاری چوخ بولدور. آلتونو دا چوخدور گوموشو ده، قاش داشی دا. آنجاق آداملارینین اوزو قاپ قارا ایدی.

  بارقان آدلی بو آرلکه نین خانینین آدی ایسه ماسار ایدی. اوغوز خان اونون اوستونه ده یورودو. چوخ یامان بیر ساواش اولدو. اوغوز خان یئنه اوستون گلدی. ماسار خان ایسه قاچدی، قورتولدو. اوغوز اونو دا باسدی، یوردونو آلدی گئتدی. اوغوز خانین یولداشلاری سئویندی، دوشمانلاری ایسه قایغیلاندیلار.

اوغوز خان ماسار خانی دا یئنینجه، ساییلمایاجاق سویقالارلا آت سورولری آلاراق یوردونا دؤندو.

آدینی آنمادان اولماز، بیلینسین کی اوغوزخانین یانیندا آغ ساققالی، آغ ساچلی، چوخ اوسلو بیر یاشلی کیشی وار ایدی. آنلاییشلی ایدی. دوغرو دوشونوب، دوغرو قونوشوردو. اوغوز خانین دانیشمانی ایدی، آدی اولوق توروک ایدی.

اولوق توروک گونلردن بیرگون، بیر دوش گؤردو. دوشونده بیر آلتون یای ایله اوچ گوموش اوخ گؤردو. بیر آلتون یای، گون دوغوشوندان، گون باتیسینا کیمی گریلمیشدی. اوچ گوموش اوخ ایسه قوزئیه دوغرو اوچوردو.

یوخودان اویانینجا اولوق توروک، دوشونده گؤدوگونو اوغوز خانا آنلاتدی:«اوغوز خانیم، سنه یاشام بونجا اولسون! سنه دیرلیک آبین اولسون! گؤی تانری دوشومده نه وئردیسه گرچک اولسون! تانریم بوتون یئر اوزونو سنین تؤره مه نه باغیشلاسین!.» دئدی.

اوغوز خان اولوق توروکون سؤزلرینی بگندی، اؤگوتلرینی دینله دی. یئرینه گتیردی. ائرته سی گون، کیچیک بؤیوک، بوتون اوغوللارینا بویروق سالیب، یانینا گتیرتدی. اونلارا دئدی کی: «منیم کؤنلو آو دیله ییر. قوجالدیغیم اوچون واریب گئده بیلمیرم.» ایندی سیز:

«گون، آی، اولدوز! گون دوغوسونا دوغرو واریب گئدین. گؤی، داغ، دنیز! سیز ده گون باتیسینا دوغرو گئدین!» دئدی. 

بو بویروق اوزرینه اوغوللاریندان اوچو گون دوغوسونا دوغرو آت سوردولر، اؤته کی اوچو ده گون باتیسینا دوغرو.

گون، آی، اولدوز، بول آولار آولادی، چوخ قوشلار ووردو. سونوندا یولدا بیر آلتون یای تاپدیلار. آلدیلار، گتیریب اوغوز خانا وئردیلر. اوغوز خان چوخ سئویندی. گولدو. یایی اوچه بؤلدو.

«ای بؤیوک اوغوللاریم! یای سیزلرین اولسون! یای کیمی اوخلاری گؤیه کیمی آتین!» دئیه قونوشدو.

گؤی، داغ و دنیز ایسه گون باتیسینا دوغرو چوخ اولار تاپیب، چوخ قوشلار آولادیقدان سونرا، دؤنرکن یولدا اوچ گوموش اوخ تاپدیلار. آلدیلار، گتیریب اوغوز خانا وئردیلر. اوغوز خان یئنه سئویندی، یئنه گولدو. اوخلاری اوچه بؤلوب، کیچیک اوغوللارینا وئررکن:

«ای کیچیک اوغوللاریم! اوخلاری سیزه وئردیم. یای اوخو آتار. سیزلر اوخلار کیمی اولون.!..» دئدی.

بونلاردان سونرا اوغوز خان بؤیوک قورولتای قوردو. هامینی چاغیردی. چاغیریلانلار گلیب سؤیلشدیلر، اوتوروب بکلشدیلر.

اوغوزخان بؤیوک اوتاغینین ساغ یانینا قیرخ قولاج اوزونلوغوندا بیر آغاج دیرک تیکدیردی. تپه سینه بیر آلتون تویوق قویدوردو. دیبینه بیر آغ قویون باغلادی.

یئنه اوغوز خان بؤیوک اوتاغینین سول یانینا قیرخ قولاج اوزونلوغوندا بیر آغاج دیرک تیکدیردی. اونون تپه سینه ده بیر گوموش تویوق قویدوردو. دیبینه بیر قارا قویون باغلادی.

ساغ یاندا بوز اوخلار اوتوردولار. سول یاندا اوچ اوخلار یئرلرینی آلدیلار. قیرخ گون قیرخ گئجه یئییلدی، ایچیلدی، اگله نیلدی، گولوندو. قیرخ گون قیرخ گئجه کئچدیمدن سونرا اوغوز خان اوغوللاری آراسیندا یوردونو پایلاشدیردی، دئدی کی:

«ای اوغوللاریم! من چوخ یاشلاندیم

چوخ ساواشلار گؤردوم

جیدا ایله چوخ اوخ آتدیم

آیقیر ایله چوخ یوللار آشدیم

دوشمانلاری آغلاتدیم

یولداشلاریمی گولدوردوم

گؤی تانریا اولان بورجومو اؤده دیم

سیزه ده یوردومو وئردیم...».



پرویز شاهمرسی

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 29 دی 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

آنا دیلیم اؤلن دئییل باشقا دیله دونن دئییل




دوغو Doğu : شرق  /  باتی Batı : غرب

قوزئی Quzey: شمال   /  گونئی Güney : جنوب


در زبان فارسی کلماتی که بتوان با آن کلمات جهت های جغرافیایی را مشخص کرد، وجود ندارد و از کلمات عربی " شرق، غرب، شمال و جنوب " استفاده می شود.

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 29 دی 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

دوغما دیلیمیز





بیز واریق , وارسا وطن , وارایسه دوغما دیلیمیز
 اؤیره نیب بیلمه لیدیر اؤز دیلینی ائللریمیز
 آنا تک جاندان عزیزدیر آنا تورپاق آنا دیل
 حورمتین ساخلا یاشارکن آنالار قدرینی بیل

 وطنین کیملیگیدیر وارلیغینین داش تملی
 کیملیگین بایراغیدیر هر بالانین دوغما دیلی
 آنا دیلدیر بزه ین دویغولارین اویلاغینی
 سوسله ین آرزیلاری سئوگی سئوینجین باغینی

 بولبول اؤز دوغما دیلیله گوله سویلر سؤزونو
 هر گول اؤز رایحه سیله تانیدار اؤز اؤزونو
 آنا دیلدیر داشییان لایلالارین جان دادینی
 آنا دیلدیر یاشادان ائولادینین اؤز آدینی

 آنا دیلدیر ائلینین تاریخی آیدین تانیغی
 یوردونون اؤلکه سینین آیناسی سؤنمز چراغی
 آنا دیلده آنانین سئوگیسی عطری دادی وار
 آنا دیلده وطنین شانلی شرفلی آدی وار

 شعر : بختیار وهاب زاده

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 29 دی 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,