مسدس
بندلری آلتی میصراع اولان شعرلره مسدس دوییلیر. مسدس شعرینین ایلک بندینده بوتون میصراعین قافیه اری بیر اولور . سونکو بندلرده آلتیمینجی میصراع ایلک بدینه ن هم قافیه اولور
مسدس
بندلری آلتی میصراع اولان شعرلره مسدس دوییلیر. مسدس شعرینین ایلک بندینده بوتون میصراعین قافیه اری بیر اولور . سونکو بندلرده آلتیمینجی میصراع ایلک بدینه ن هم قافیه اولور
ملمع
ادبیات تاریخیمزده ، تورکجه - فارسجا و تورکجه –
عربجه یازیلان غزل و آیری شعر نوعلارینا ملمع دئییلیر . دیلیمیزده لاپ قدیم
ملمع یازانلارین بیریسی « جلال الدین مولوی رومی » اولموشدور .
قصیده
بوتون بئیتلرینین سون مصراعی ، بیرینجی بئیتین هر
ایکی مصراعی ایله قافیه لی اولان شعره قصیده دئییلیر. قصیده اون بئش بئیت
دن چوخ اولار . ادبیات تاریخیمیزده قصیده لریمیزین موضوعو رنگارن اولموشدور
.بابالاریمیز شعرین قصیده فورماسینی عرب ادبیاتیندان آلمیشلار و تاریخ
بویونجا هم فارس دیلینده و هم تورکجه میزده طنطنه لی قصیده لر قوشموشلار.
قصیده
، حمدیه ، نعمت ،منقبت ، فلسفه ، عرفان ، اجتماعی و سیاسی موضوعلاردا
یازلار . « خاقانی » فارس ادبیاتی نین ان آدلیم قصیده یازانی کیمی تانینیر.
تورکجه میزده بیر چوخ شاعیر ، او جمله دن اونونجو عصرین نایغه سی « ملا
محمد بن سلیمان فضولی » حکمتلی قصیده یازمیشلار . « سید ابوالقاسم نباتی »
نین تورکجه میزه قازاندیغی 22 قصیده سی الیمیزده دیر .
غزل
غزل عربجه مغازلت سؤزوندن گلیر . قادینلارلا عاشیقانه صحبت ائله مه ک آنلامیندادیر. غزل ده محبوبون شکل – شمایلی و اونون محبت احوالی ذکر اولار . لاپ آزی بئش بئیت و لاپ چوخو اون دؤرد بئیت اولان بیرینجی بئیتی نین هر ایکی مئصراعی قافیه لی اولان غزل فورماسین بیز عرب ادبیاتیندان آلمیشیق . تورکلر ، عجملردن داها قاباق غزل یازماغا باشلامیشلار . عربلرایسه جاهیلیه دؤوروندن غزل یازارمیشلار . عجملر ، تورکلرین ایلک غزل لرینه راه ترکی و شعر غزی دئییرمیشلر .
حر طویل هم شعر ، هم
نثر و هم مسجع نثر اولان بیر یازیدیر . بو نوع بئیت لر ده مصراع لارین
دقتلی دوزولممه سینه گؤره ، رسمی تعریفلرده شعر دئییلمیر . لاکین ریتملی ،
اهنگلی و اؤلچولو اولدوغونو اوچون شعر سایلیر
بحر طویلی تورکلر ، فارس
ادبیاتینا وارد ائله میشلر . عرب وفارس شعری حاققیندا یازیلان قدیم
کیتابلاردا کیمسه بحر طویل دن آد چکمه میشدیر . ایندی کی فارس دیلینده
یازیلان شعر نو دا بحر طویل اساسیندا قورولموشدور
منبع : دیوان سید ابوالقاسم نباتی
به کوشش : دکتر حسین محمدزاده صدیق....
بیر گؤزل بحر طویل سید ابوالقاسم نباتی دن
سنی ، من ، ای مه انور
نئجه تعریف قیلیم ؟
یوخدو شبهین
بو لطافت، بو شرافت
بو جهان اوزره پری - حوری لر اولماز
قوشما
ایران تورکوسو و آذربایجان ادبیاتیندا ان چوخ سئویلن شعر قورماسی قوشمادیر . اون بیر اؤلچولو اولان بو شعر نوعونون هر میصراعی ( 6 + 5 ) و یا ( 4+4+3 ) بؤلگولرینده قورولار . عمومیتله اوچ یا بئش بند اولار . هر بندده ایلک اوچ مصراع بیر قافیه ده و بوتون دؤردونجو مصراعلار ثابت قافیه ده اولار لار . یعنی قوشمالاردا قوشا بئیت فورماسیندا یازیلار . یعنی بیرینجی مصراع اوچونجو و ایکینجی مصراع ، دؤردونجو مصراع ایله هم قافیه اولار .گرایلیلار
ایران تورکوسو و آذربایجان ادبیاتیندا گرایلی ، هر مصراعی 8 هیجالی اولان دؤردلوکلره دئییلیر. هر مصراعین ( 4 + 4 ) ، ( 3 + 5 ). (5 + 3) بؤلگولری اولور آناتولو ادبیاتیندا گرایلیا وارساغی دئییلیر.بئشلیکلر
بئشلیکلر هجا اؤلچوسیله قورولان اویناق شعر قالیبلاریمیزداندیر .بیر چوخ ایلاهی قوشان شاعیرلریمیز بو قالیبدا ایلاهیلر یازمیشلار . بو قالیبده هر میصراعین بئش هجاسی وار ( 3 + 2 ) و (2 + 3 ) بؤلگولریله بؤلونرتجنیسلر
بوتون قافیه لری جیناسلی اولان قوشمالارا تجنیس
دئییلیر . جیناس ایسه ، تلفظلری و یازیشلاری بیر ، آنجاق آنلاملاری آیری
اولان ایکی یا چوخ کلمه نین ایشلنمه سینه دئییلیر .
جیناس ادبیاتیمیزدا
نئچه نوعدور : تام جیناس ، ناقیص جیناس ، مرکب جیناس ، لفظ جیناسی ، خط
جیناسی ، مقرون جیناس ، مفروق جیناس ، مکرر جیناس
دکتر حسین محمدزاده صدیق
آللی
« آللی » نام روستایی است در حومة شهرستان اهر ، در مسیر جادة اهر – مشکین شهر ، درضلع جنوبی روستای « نودوز » و در دامنة رشته کوه قوشا داغ واقع شده است . در مورد وجه تسمیه و معنا و مفهوم آن نظراتی به شرح زیر داده می شود . واژة « آللی » از ترکیب دو عنصر ؛ « آل » + « لی» تشکیل شده است . معنی و مفهوم « آل » در فرهنگ لغات چنین آمده است : « آل1 : رنگ سرخ روشن ، آللی : دارای رنگ سرخ و شاد . « آللی – گوللو » : سرخ و گلفام ، خوش آب و رنگ ... آل در اصل نامی بوده برای مرکّب سرخ رنگ که از چین آمده و فرمانروایان ترک اسناد خود را با آن مهر می زدند . طبعا از این رو بوده که « مهر و نگین پادشاهان ترک » در فرامین ( = یارلیق ) آل تامغا : مهر سرخ و یا به طور مخفف « آل » می خواندند . آل 2 : حیله ، مکر و خدعه . آل 3 : ( آل آروادی / هال آروادی ) : دئو مونثی که به زائو صدمه رساند ، آل بیابانی ، آل . بر اساس یک باور افسانه ای این دئو از آهن ترسد ، لذا اگر بتوان به ترفندی بر یقة این دیو سوزن وصل نمود ، چون جرات دست زدن به سوزن را ندارد ، همیشه در بند مانده و قدرت رهاندن خود را را نخواهد داشت و می توان از او کار کشید ... به نظر می آید « آل » در اصل به معنی رنگ سرخ بود و دو معنی بعدی ( حیله / دیو ) معنی مجازی کلمه است . زیرا حیله همان دو رنگی است و دئو هم به حیله گری معروف است . ( لغتنامه جامع اتیمولوژیک – دیل دنیز ، اسماعیل هادی ، ص 76 – 77 ) مرحوم بهزاد بهزادی در صفحة 113 و 114 فرهنگ آذربایجانی – فارسی و اسماعیل جعفر زاده در صفحة 101 کتاب : ارک تورکجه سی سوزلوگو در معنا و مفهوم واژة « آل » نظرات مشابه آقای هادی را دارند که به علت اطاله این مقوله از آوردن آنها احتراز کردیم . البته در پاره ای مواقع واژة آل مجازا در مفهوم خورشید نیز به کار گرفته شده است . « آل مفاهیمی مثل بلندی و قدرت دارد . یاقوت ها به بلندی و بزرگی و شان و شهرت آلوان و آلبان می گویند . » ( نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان ، صمد چایلی ، ص 38 ) پسوند « لی / لو » ؛ « از پسوندهای فعال ترکی است و کاربردهای متفاوت دارد که برای نسبت و انتساب به شهر، کشور ، محله – در معنای معیت – کاربرد مزدوج با آوردن متضاد ( وارلی – وارسیز ) – برای افادة قید زمان – بر افادة صفت و دارندگی – برای افادة مفهوم قابلیت و ... بکار می رود .» ( ترکی هنر است ، اسماعیل هادی ، ص 74و75 )آغ بولاق
روستاهای « آغ بولاق » سفلی و علیا در دهستان اوزومدیل شمالی ، بخش مرکزی شهرستان ورزقان واقع شده اند . واژة آغ بولاق از ترکیب دو عنصر ؛ « آغ / آق » + « بولاق / بولاغ » به وجود آمده است . جهت نتیجه گیری بهتر معنی و مفهوم « آغ بولاق » ، آن را در مقوله های متفاوت بررسی وتحلیل می کنیم . در زبان ترکی واژة « آغ » معنا و مفهوم های متفاوت و مختلفی را افاده می کند که یکی از آنها به معنی رنگ سفید می باشد . مرحوم بهزاد بهزادی در لغتنامة خود ، معانی و مفاهیم واژة « آغ »را اینطور می نویسد : « 1) سفید ، سپید ، بیاض 2) تمیز ، پاک ، نوشته نشده ، 3) خشتک 4) پارچة سفید ، ملحفه ، کفن 5) سفیده ( تخم مرغ ) 6) پاکدامن ، سربلند ، شرافتمند 7) پول نقره ، پول خرد 8) سفید پوست ( نژاد ) 9) کاملا آشکار ، مبالغه آمیز 10) تور ، دام » ( فرهنگ آذربایجانی فارسی – ترکی ، ص 101 ) . در مفهوم اساطیری ، واژة « آغ / آق » علاوه بر افاده به رنگ « سفید » ، معنا و مفهوم : بلند مرتبه ، عرشی ، الهی ، روشنایی ، زایندگی ، بزرگی ، باشکوه بودن و دارایی را نیز دارد . واژة آغ در ترکیب اماکن ، شهرها ، ایل ها ، قبایل و اسامی افراد متشخّص در اقصی نقاط ترک نشین جهان و بویژه در آذربایجان و قره داغ به وفور به چشم می خورد : آغ مچید ، آغ هون لار ، آغ قویونلو ، آغ سونقور ( نوعی پرنده ، از اسامی مردان ) ، آغ کؤوشن ، آغ دووار ، آغ یئل ، آغ دره ، آغ دربند ، آغ بولاق ، آغ داش ، آغ اوبا ( آغ آببا ) ، آغ دنیز ( دریای مدیترانه ) ، آغ کلیسا ( زادگاه آشیق العسگر ) ، آغ بوراز ، آغجا قالا ، آغ سوما ، آغ سو ، آغ مییان ، و ... همانطور که ملاحضه می شود در اکثر این اسامی ، « آغ » به معنا و مفهوم « سفید » نمی باشد . بدیهی است نمی توان مسجد ، باد ، چشمه ، دریا ، آب یا دره ای به رنگ سفید باشد یا دست کم ، مسجد ، ... و دره ای که ما می شناسیم به رنگ سفید نیستند . « در سده های میانی واژة « آغ » در زبان ترکی آذری مفهوم « بلندی و سرافرازی » داشته استدایلار
« دایلار/ دایی لار ) نام روستایی واقع شده در حومة اهر ، مابین جادة اهر و تبریز است . در مورد وجه تسمیة احتمالی آن نظراتی به شرح زیر داده می شود . این نام از ترکیب عنصر ؛ دای / دایی و پسوند « لار » تشکیل شده است . از لحاظ معنایی لغت « دای » به معنی بچه اسب دو ساله می باشد . و پسوند « لار / لر » نیز پسوندی برای بستن جمع می باشد : باجیلار ( خواهران ) ، قارداش لار ( برادران ) ، فرش لر (فرش ها ) ، اینک لر ( گاوها ) و ... دایی نیز به معنی و مفهوم یکی از اقربا ( برادر مادر ) هر انسان می باشد . « همچنین به علت جایگزینی حروف « د » و «ت » در زبان ترکی ، واژه های دای و تای می توانند به جای یکدیگر بکار گرفته شوند که در آن صورت « تای » می تواند به معنی نظیر ، لنگه و همانند نیز باشد » ( نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان ، صمد چایلی ، ص 130 ) . اما از لحاظ تاریخی و اساطیری نام این روستا مرتبط با اقوامی با نام های شناخته شدة : دای / دایی / داه / داس می باشد که به قول استرابون ، این اقوام مرتبط با اقوام اسکیف ها ( ساقلار ) می باشد . دکتر باستانی پاریزی در کتاب « از پاریز تا پاریس » در بارة این قوم می نویسد : «در بالای دانوب ، همینجا که امروز سرزمین رومانی استخونیه
این روستای بزرگ و آباد در پنج کیلومتری شهرستان اهر واقع شده است . خونیه روستایی است با فرهنگ که از قدیم الایام مامن و مسکن علمای بزرگ بوده است . نام این روستا با تلفظ های : خونیق ( ثبتی و اداری ) ، خونیه ، خوی نه / خوی نا ( تلفظ محلی ) خوانده می شود . از آنجایی که عموما تلفظ های محلی قابل اعتماد و استناد می باشد ما نیز در این مقوله اسامی مصطلح محلی را بکار برده و بر این اساس به ریشه یابی و وجه تسمیه نام این روستا خواهیم پرداخت . « خوی نه / خوی نا » از ترکیب دو عنصر : خوی / خوْی + نه / نا تشکیل شده است . در زیر به برخی از نظریه های گوناگونی که در ریشه شناسی قسمت اول این نام ترکی ، مطرح شده اند ، اشاره می گردد : « 1- کلمه "خوی" فرم باستانی کلمه "قویQuy, Qoy " در ترکی قدیم است که مفهوم "چوخور" (سرزمین پست) را می رساند. در دیوان لغات ترک، "قوی" به معنی دره ، بستر و بخش مسطح دره، وادی بزرگ و گود بین دو کوه و ته آمده است. هم ریشه با کلمات "قویتوQuytu " و "قویاقQoyaq ". - قویاق Qoyak: به معنی وادی بزرگ و گود بین دو کوه، گودی طبیعی ایجاد شده بین کوهها و صخره ها، گودی طویلی که در دشتها توسط برکه های آب ایجاد می شود است. 2- نام شهر خوی [نیز ]از کلمه "خویXuy "، "قویQuy " که در ترکی باستان بسیار رایج بوده و به معنی نقطه و مکان تجرید شده می باشد گرفته شده است.