پس از خلق« حیدربابایه سلام » توسط استاد شهریار و انتشار آن در سال 1329 و به روایتی 1330موجی از نظیره سرایی بر این اثر بزرگ راه افتاد. اولین نظیره بر « حیدربابایه سلام » توسط یک شاعر اهری به نام « سیف اله دلخون » در سال 1331 سروده شد. استاد بارز دومین نظیره را با نام « ائل دایاقئنا سلام » در سال 1333 سرود. در ادامه شعرای بسیاری در منطقه قره داغ نظیره هایی بر حیدربابایه سلام سرودند. مانند علی منفردی که « شیورداغئنا سلام » را سرود یا محمد سبحانی عربشاهی که « هشتره سلام » را خلق کرد. اثر زیبای « پیرسقا نغمه لری» در همین سبک توسط هادی سلطان محمدی متخلص به سلطانی منتشر شد. قره داغ گوزگوسی اثر میرحسین فخرائی اقدام متخلص به حامد، کئچی قئرانا سلام  اثرحسن فروتن اقدام ، اوچ قارداش لارا سلام اثر غیب اله نریمانی و... از این دست آثار هستند.

اما « قیزیل قیه یه سلام » به عنوان نخستین نظیره بر « حیدربابایه سلام » 56 سال پس از خلق آن توسط سیف ا... دلخون، با تدوین حسین دوستی پاییز سال 1388 از سوی « مهدآزادی » منتشر شد.

در همین موضوع مقاله ای به قلم « جعفر خضوعی» با عنوان « همواره سلام بر حیدربابا » و به  بهانه ی انتشار « قیزیل قیه یه سلام » نخستین نظیره بر « حیدربابایه سلام » در روزنامه مهدآزادی به چاپ رسید.

 

سیف اله دلخون به نقل از همین مقاله:

دوستی نقل می کند « آشنایی من با مرحوم دلخون به دوران نوجوانی ام بر می گردد. در آن روزها به دفعات مرد جوانی را می دیدم که با لباسی شیک، در حالی که سینه را جلو داده و ژست گرفته  و پاکتی از میوه در بغل دارد،‌به سوی بالای کوچه گام بر می دارد. کوبه ی دری را به صدا در می آورد و از پشت دری نیم باز، دختر همسایه ی ما بعد از چند لحظه صحبت، پاکت میوه را گرفته و در را می بندد. این صحنه اکثر روزها تکرار می شد و سرانجام ماجرای عشق‌ آتشین این عاشق صادق و ساده زبانزد همگان شد....» در مقدمه ی کتاب می خوانیم «‌ ... او انسانی حساس،‌ مهربان و رقیق القلب بود. بچه های محله خرگوش یا پرنده ای را که گرفته بودند به او می فروختند و او آن ها را آزاد می کرد.» فقر خانوادگی امکان ادامه تحصیل را از او می گیرد و از پایه ی پنجم دبیرستان فراتر نمی رود. او شاعر بود و زندگی اش سراسر شعر. و شعر برای او همه چیز بود.واقعه ای که خون بر دل « دلخون » می کند و او را آتش می زند و به « درد » می آورد. رویداد خاص او نبود و پیش از او بارها و بارها برای بسیاری رخ داده بود. همان « بلا » که سرِ شهریار و سر ابوالقاسم نباتی آمد،‌ بر « دلخون » نیز وارد آمد. آری، معشوق او « بی وفا » از آب در آمد و با دیگری ازدواج کرد. » این همان « گیزلین درد »ی است که از ناحیه ی عشق بر او وارد آمد و « دلخون » ی ساخت که فصلی گوهرین بر ادب ما افزود. این رویداد در بندی از نظیره ی او نمود دارد:

قیزیل قیه گون اوستوندن کوچولدی

گوزل کهلیک قایالاردان اوچولدی

حق بازاری سئچمه لی لر سئچیلدی

قضا ووردی سئچدیگیمی آلدیلار

اوره گیمی گیزلین درده سالدیدلار

« روزهای اشک و جنون آغاز می شود و شب های حسرت در فراق یار بی وفا،‌ خواب و راحت از وی بر می گیرد. اشعار سوزناکی می سراید و دیوانه و آشفته در کوی یار پرسه می زند. روزها می گذرد و با رفتن دلدار به شهری دور،‌کاخ آمال و آرزوهای شاعر بر سرش آوار می شود.» دلخون اگرچه با پا در میانی برادران و دوستان در سال 1364 با بانویی وجیهه ( اهل مشکین شهر ) ازدواج می کند اما صاحب فرزندی نمی شود و همچنان « دلخون » می ماند. شعری که بر سنگ قبرش نیز حک شده، گویای حال اوست:

اوشاقلیقدا آنا مهرین گورمه دیم

سون گونومده بالا نازین چکمه دیم

بو دنیادا هئچ شاد اولوب گولمه دیم

اوره گیمدن نیسگللری سیلمه دیم

و سرانجام دلخون ( که در سال 1309 به دنیا آمده بود ) نوزده دی ماه 1376 با دلی خون دنیا را وداع گفت.

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 29 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ تاریخی ,