قاراگیله(قره‌گیله) از معروف‌ترین ترانه‌های معاصری می‌باشد که وارد موسیقی فولکلور آذربایجان شده ، اکثر آذربایجانی‌ها حداقل چند بند از این ترانه را حفظ بوده و همواره آنرا زمزمه می کنند. از خوانندگان معروفی که این ترانه را اولین بار اجرا کرده می توان به خانم "ربابه مراداوا" اشاره کرد که با اجرایی فوق العاده لقب "قارا گیله" را از آن خود کرد.

در سال 1968 آهنگساز نابغه آذربایجان "مایسترو نیازی" موسیقی قاراگیله را برای سمفونی ساخت و این آهنگ را جاودانه نمود. نیازی دوران کودکی خود را در تبریز گذرانده بود و بعد‌ها هم چندین بار به تبریز سفر کرد. نیازی خوب می‌دانست که قارا گیله از جاودانه های موسیقی آذربایجان‌ جنوبی است. قارا گیله به خاطر اینکه از احساسات عاشقانه  بی‌پرده سخن می گفت در محیط های عمومی به ندرت اجرا می شد. بعد از سقوط حکومت ملی آذربایجان و ممنوعیت اجرای آهنگ‌های آذربایجانی ، قاراگیله همراه مهاجرینی که به آذربایجان شمالی رفته بودند در آن سوی آراز طنین انداز شد و با اجرای "شوکت علی اکبراوا" در رادیو باکو توسط امواج دوباره به سرزمین مادری بازگشت. البته امروزه نیز در ایران از پخش چنین ترانه‌هایی در رادیو و تلوزیون جلوگیری بعمل میاید، با اینکه موطن اصلی این آهنگ آذربایجان ایران و تبریز است در هر حال این جلوگیری هرگز باعث فراموشی قاراگیله نشد بطوری هنوز هم این ترانه در عروسی‌های آذربایجان از محبوب‌ترین‌هاست. قاراگیله را قالیبافان بر سر دار قالی با خود زمزمه کرده و نوای آهنگینش را بر تار و پود قالی می‌بافند.

متن کامل قاراگیله بعد از جنگ‌ جهانی دوم از طرف انتشارات "چمن آرا" ی تبریز و در قالب کتاب "تصنیف‌های آذربایجان" منتشر شد. بعد‌ها پرویز پرویزی در کتاب‌های "تصنیف‌های قفقاز و باکو" و "تصنیف‌های ترکی استانبولی" خود متن کامل این ترانه را به چاپ رساند، ولی هر دو کتاب به علت تیراژ محدود کمیاب بوده و در معدود کتابخانه‌ای پیدا می‌شوند. در سال 2001 ژورنالیست مشهور آذربایجانی "رافائل حسین اف" متن کامل قاراگیله را به نقل از کتاب "پرویز پرویزی" در کتاب "میللتین ذره‌سی" خود انتشار داد.

اگرچه قاراگیله برای عاشقان روایتگر عشق و عاشقی می باشد ولی برای هر مهاجر آذربایجانی درغربت تداعی بخش تبریز و آذربایجان است. مهاجرینی که تبریز را یار و عشق خود می دانند با شعر قارا گیله  از دوری وطن خود گر گرفته و آتش می گیرند. قارا گیله شنونده را هم می خنداند و هم به گریه وا می دارد و بی دلیل نیست که آن را در آذربایجان شمالی غمنامه‌ی مهاجرین می نامند.

قاراگیله مجازی از "جانم" ، "عشقم" ، "قلبم" است که متن کامل آن دارای 19 بند بوده و هر بند دارای دو قسمت مجزاست. قسمت اول هر بند دارای صداهای کشیده و قسمت دوم غالباً همراه با صداهای کوتاه می باشد.

قره یا قارا به معنی سیاه و گیله به معنی عدسی چشم و معنی اصلی عدسی سیاه (دارای مردمک سیاه) می‌باشد، عدسی مرکز عضو زیبای چشم می‌باشد و به همین دلیل در ترکی عمق زیبایی و عزیزی را نشان می‌دهد، اما از آنجایی که لغت مردمک سیاه در فارسی کمی غریب است از لغت چشمون سیاه به جای آن در ترجمه استفاده می‌شود.
در بعضی نقل‌ها در متن اختلافات جزئی وجود دارد و به جای قاراگیله، قاراگیله‌م (سیاه چشمونم یا سیاه چشمونِ من) استفاده میگردد.

 

" قاراگیله "

گلمیشم اوْتاغێنا اوْیادام سنی "قاراگیله" اوْیادام سنی

نه گؤزل خلق ائیله‌ییب، یارادان سنی "قاراگیله" یارادان سنی
گؤتۆرۆب من قاچێرێم آرادان سنی "قاراگیله" آرادان سنی

قێزێل‌گۆل اسدی

صبریمی کسدی
سیل گؤزۆن یاشێن
"قاراگیله"
آغلاما بسدی


تبریزین کۆچه‌لرین، دوْلان با دوْلان "قاراگیله" دۆلان با دوْلان

اگر منی سئومیرسن گئت آیرێ دوْلان "قاراگیله" گئت آیرێ دوْلان
نه منه قێز قحطدیر، نه سنه اوْغلان "قاراگیله" نه سنه اوْغلان
(نه سنه قێز قحطدیر، نه منه اوْغلان "قاراگیله" نه منه اوْغلان)

آغاج اوْلایدێم

یوْلدا دۇرایدێم
سن گله‌ن یوْلا
"قاراگیله"
کؤلگه سالایدێم

قاپێمێزێن قاباغێ سۇ گئچن آرخدێ "قاراگیله" سۇ گئچن آرخدێ

دۇرۇم چێخێم ائیوانا، یار گله‌ن واختدێ "قاراگیله" یار گئچه‌ن واختدێ
یارێملا سؤزۆم اوْلۇب، اوْوقاتێم تلخدی "قاراگیله" اوْوقاتێم تلخدی

دربند آرالێ

کؤنلۆم یارالێ
بیر یار سئومیشم
"قاراگیله"
تبریز مارالێ

***

ترجمه فارسی:

" چشمون سیاه "

آمدم به اتاقت بیدارت کنم "چشمون سیاه" بیدارت کنم

چه زیبا خلق کرده آفریننده تو را "چشمون سیاه" آفریننده تو را
تو را برمیدارم و فرار کنم از میان "چشمون سیاه" از میان

گل سرخ لرزید

صبرم را برید
اشک چشم‌هایت را پاک کن
"چشمون سیاه"
گریه نکن بس است

کوچه‌های تبریز را بگرد و بگرد "چشمون سیاه" بگرد و بگرد

اگر من را دوست نداری برو جدا بگرد "چشمون سیاه" برو جدا بگرد
نه برای من دختر قحط است و نه از برای تو پسر "چشمون سیاه" نه از برای تو پسر
(نه برای تو دختر قحط است و نه از برای من پسر "چشمون سیاه" نه از برای من پسر)

درخت می‌شدم

در راه می‌ایستادم
به راهی که یار می‌آید
"چشمون سیاه"
سایه می‌انداختم

جلوی در خانه‌مان جویِ آب روان است "چشمون سیاه" جویِ آب روان است

پاشم برم به ایوان، وقت گذر یار است "چشمون سیاه" وقت گذر یار است
با یارم حرفم شده اوقاتم تلخ است "چشمون سیاه" اوقاتم تلخ است

دربند عریض

دلم زخمی
عاشق یاری شدم-
"چشمون سیاه"
آهوی تبریز

پنجشنبه 14 بهمن 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,