قره داغین وبلاقی

سلام دوسلار خوش گلیب سیز

تاریخچه ی احداث ساختمان شهرداری و اولین خیابان اهـر

اصغر محمود آبادی : به نوشته ی روانشاد سرهنگ بایبوردی «شهرداری اهر در حدود سال 1300شمسی تأسیس شده برای اولین بار [مرحوم] سراج الدین بایبوردی و بعداً [مرحوم]میرزا محمد کریمی عهده دار [ریاست شهرداری اهر شده اند]....پیش از شهریور 1320شمسی عمارت متوسطی برای شهرداری [اهر] ساخته اند که با فرمانداری مشترکاً استفاده می نمایند»*

ساختمان کنونی شهرداری اهر همان ساختمانی است که مرحوم سرهنگ بایبوردی در کتاب خود به ان اشاره کرده اند تا حدود بیست سال پیش شهرداری در طبقه همکف و فرمانداری در طبقه فوقانی آن مستقر بود که با احداث ساختمان فرمانداری و انتقال آن ،این ساختمان کلاً در اختیار شهرداری قرار گرفت . چند روز مانده به عید نوروز 87 فرصتی دست داد تا پای صحبت دو تن از معمرین بزرگوار شهرمان آقایان یوسف خدادادی،پدر مطبوعات ارسباران و محمد ابراهیم سلیمیان از بازنشستگان نیروی انتظامی(شهربانی سابق) بنشینیم و به کمک آنها برگ هایی از تاریخ این دیار را ورق بزنیم .

به گفته ی  آقایان یوسف خدادادی و محمد ابراهیم سلیمیان ، قبل از احداث این ساختمان، عمارت بلدیه(شهرداری ) در همین مکان بود ساختمان بلدیه حیاط بزرگی داشت که با احداث اولین خیابان حیاط بلدیه تبدیل به میدان شهرداری شد.

خیابان شیخ شهاب الدین اهری  اولین خیابان اهربه سبک جدید  وسال احداث آن 1315شمسی است  این خیابان در آغاز از محل فروشگاه فرهنگیان کنونی تا ساختمان دکتر قاسم خان اهری امروزی امتداد داشته است . مهندس این خیابان از اهالی اتحاد شوروی سابق بوده و طرح و نقشه ساختمان شهرداری نیز ازوست.

به گفته آقای سلیمیان این مهندس که در اهر به اینجینیر معروف بود نخست میخی در وسط حیاط بلدیه بر زمین کوبید بعد طنابی به میخ بست و در واقع پرگار بزرگی درست کرده میدانی مدور رسم نمود وسهم میدان و پیاده رو ها را مشخص کرد.

همچنین در سال 1315 عمارت بلدیه تخریب و ساختمان شهرداری کنونی پی ریزی شد معمار ساختمان استاد حاج محسن مرسلی اهری بود کارگران عموماً از اهالی روستای شیله بران بودند

جالب است بدانید که برای احداث این ساختمان سه قطعه تیرآهن لازم بوده اما تهیه آن از اهر و تبریز امکان پذیر نشده و این مسأله باعث گردیده تکمیل بنا با سه سال تأخیر مواجه شود بالاخره آهن مورد نیاز از باکو خریداری و به جهت نبود راه شوسه و کامیون این آهن ها از مبدأ بر دوش گاوها به اهر حمل شده است.

چند سال پیش  در دوران شهرداری آقای صابر اسماعیلی ، این بنا با همان سبک قدیم مرمت گردید  که معمار آن استاد علی نوری شرق بود.به جهت مهارت بسیاری که این معمار دارد معمولاً مرمت آثار باستانی به عهده ی ایشان گذاشته می شود.

 به گفته ی آقای هاشمی مسئول محترم روابط عمومی شهرداری اهر قرار است در آینده ی نزدیک ساختمان بزرگی در محلی دیگر  احداث گردد و ساختمان فعلی در اختیار شورای اسلامی شهر قرار گیرد.

در جنب ساختمان قدیمی شهرداری ساختمان نسبتاً نوسازی هست که می تواند نیاز شورای اسلامی شهر را رفع کند ما به مسئولین محترم شهر پیشنهاد می کنیم که پس از انتقال شهرداری به محل جدید،در مکان ساختمان فعلی شهرداری، موزه ی ارسباران تأسیس  شود.

با نگهداری اشیای عتیقه ای که هر هفته و هر ماه ازقاچاقچیان در این منطقه کشف و ضبط می شود و طبیعتاً به موزه های شهرهای دیگرکشورمان انتقال می یابد موزه ی ارسباران به غنی ترین موزه ی ایران تبدیل خواهد شد . با این کار علاوه بر این که حق به حق دار می رسد ،موجبات  جذب توریست نیز فراهم می شود وتوسعه گردشگری به رفع بیکاری و پیشرفت منطقه کمک خواهد کرد . به امید آن روز.

* تاریخ ارسباران.سرهنگ بایبوردی 1341

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 9 آذر 1396
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

آموزه‌های معماری ایرانی و ساختمان سازی مسکونی از دوره قاجاریه تا امروز

ساختمان های مسکونی رعیت نشین دوره قاجاریه گرچه نمای بسیار ساده ای داشتند، ولی از پی سازی و اسکلت سازی مقاومی برخوردار بودند. در ساختمان های بیرونی و ادرونی آنها، طرح های دلباز همراه با رعایت اصول ارتباطات و محرمیت، توجه به مسائل فنی فاضلاب، آبرسانی، پی سازی، اسکلت سازی های مقاوم و ضد زلزله، نماسازی با پدیده های مقاوم هنری و متصل به بنا و در نهایت ارزش هایی از هنر وابسته به معماری دیده می شود. ساختمان سازی در دوره پهلوی اول از تلفیق معماری سنتی و کشورهای همجوار شمال شرقی پیروی می کرد، اما در دوره پهلوی دوم، از جهت طرح و اجرا از شیوه ساختمان سازی غربی الگو می گرفت تا جایی که ساخت و ساز ساختمان ها به سوی روش های غربی و در مواردی بی اصول سوق داده شد. در این مقاله تلاش شده است تا طرح ساختمان های بیرونی و ادرونی و
آموزه های نماسازی آنها در دوره قاجار و سپس آموزه های معماری دوره معاصر از پهلوی به این سو و اثر معماری بی هویت در ساختمان سازی های معاصر مورد توجه قرار گیرد و به ناهنجاری های ساختمان سازی در کشور اشاره گردد. در واقع بخشی از آسیب های ناشی از زلزله ها به فراموشی اصول ساختمان سازی های سنتی و بی توجهی به اصول علمی معماری باز می گردد. از این رو باید تمامی موازین آئین نامه های اجرایی با نظارت دستگاه های ذی صلاح مانند وزارت مسکن و شهرسازی در مقام ارشد و شهرداری ها در مقام نظارت بر اجرا، با دقت عمل از مهندسین مشاور و ناظر مقیم در کارگاه های ساختمانی بخواهند تا به احداث ساختمان های مقاوم مسکونی و غیرمسکونی مبادرت ورزند.
نویسنده: حسین زمرشیدی
دانشیار دانشگاه شهید رجایی
فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات شهر ایرانی اسلامی/شماره ۳/بهار ۱۳۹۰

------------------------------
لطفا بری مطالعه این مقاله به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید...

فایل پی دی اف یوکلمه

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 22 شهریور 1396
بؤلوملر : تورک تاریخی ,

بررسی ویژگی های معماری دوران قاجار

از اواخر دوره صفویه تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به علت آشفتگیهای موجود و جنگ های پی در پی و عدم ثبات و فقدان امنیت – هنرهای معماری و تزئینات ساختمانی ایران که در دوران صفویه وسعت و تنوع زیاد پیدا کرده بود طی این دوره نابسامانی ملی به انحطاط گرائید.

 فقط در دوره کوتاه کریم خان زند – ارگ کریم خان و برخی بناهای منفرد همچون مجموعه بناهای وکیل در شیراز برپا می گردد که البته هیچگاه این بناها نتوانستند تاثیر خود را به گستردگی تاثیر بناهای دوران صفوی بر سراسر پهنه سرزمینی ایران به ثبت برسانند. هر چند که این بناها نیز همچنان بر مبنای اصول سبک اصفهان ساخته می شدند و از این روست که معماران این دوره و دوره ی قاجار دنباله رو معماران دوره صفوی بوده اند.


   علی رغم مطالب ذکر شده در فوق؛ در دوره‌ی قاجاریه شیوه‌ی جدیدی در معماری ایجاد شد که باز هم بر پایه سبک اصفهان اما در ادامه آن بوده است که می توان آن را سبک تهران نام نهاد.

    بطور کلی معماری دوره ی قاجاریه را می توان به دو دوره ی کلی تقسیم کرد :
۱- دوره ی اول: از آغاز سلطنت آغا محمد خان تا پایان سلطنت محمد شاه : در این دوره نگاه حاکم بر معماری همچنان نگاهی درونزا و بر مبنای سبک اصفهان و به کمال رساندن آن می باشد که نمونه هایی همچون حرم حضرت معصومه در قم و مسجد سلطانی نمونه هایی از آن می باشند.
 

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 22 شهریور 1396

معماری ایران در دوره صفوی

یکی از درخشان‌ترین دوره‌های هنری ایران پس از اسلام دوره‌ی صفویه است. در سال 907 قمری (1502 م) شاه اسماعیل اول، سلسله صفوی را تاسیس کرد. درابتدای تاسیس این سلسله، تب
یکی از درخشان‌ترین دوره‌های هنری ایران پس از اسلام دوره‌ی صفویه است. در سال 907 قمری (1502 م) شاه اسماعیل اول، سلسله صفوی را تاسیس کرد. درابتدای تاسیس این سلسله، تبریز پایتخت بود. در اواخر قرن دهم قمری، در زمان شاه عباس پایتخت از قزوین به اصفهان انتقال یافت. با انتخاب پایتخت جدید، این شهر به عنوان یکی از درخشان‌ترین شهرهای خاورمیانه گسترش پیدا کرد. با توجه به امنیت ایران در این دوره بناهایی بزرگ و عالی مانند کاخ‌های عالی قاپو، چهل ستون، هشت بهشت و تالار اشرف در اصفهان و بقعه ی شاهزاده حسین، سر درب عالی قاپو و چهل‌ ستون در قزوین ساخته شدند. باید پذیرفت که در دوره‌ی صفوی، بار دیگر عصر نوین و درخشانی در هنر ایران طلوع کرد. در هر دوره، هنری که در نوع خود زیبا و کامل بوده پدیدار شده است. در قرن دهم قمری هنرمندان ایران به مزایا و نتایج تازه‌ای دست یافتند. کاخ خورشید و برج‌های دیده‌بانی شهر کلات از هنر معماری این دوره است. در بسیاری از بناهایی که به ویژه در اوج توانمندی صفویان ساخته شده‌اند، اهمیت پوشش‌های تزیینی تا‌ آن اندازه فزونی پیدا می‌کند که برای فهم شالوده معمارانه فضا باید از آنها عبور کرد تا فراتر از پوشش‌های تزئینی به شالوده ساختمان پرداخت.
 

 
معرفی اجمالی شهراصفهان
   اصفهان به سبب پیشینه تاریخی کهن خود در طول تاریخ با نام هایی چون: آپادانا، آصف هان، اَسباهان،اِسبهان، اِسپهان، اسپینر، اسفاهان، اِسفهان، اصفهان، اصفهانک، انزان، بسفاهان، پارتاک، پارک، پاری، پرتیکان، جی، دارالیهودی، سپاهان، شهرستان، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، نصف جهان و یهودیه نیز خوانده شده است. 
بعد از آنکه اصفهان توسط شاه عباس کبیر به عنوان پایتخت انتخاب شد وی در طول 42 سال حکومت خود، پیوسته به عمران و آبادی کشور، به ویژه اصفهان پرداخت. ایجاد میدان بزرگ نقش جهان، عالی قاپو، مسجد شیخ لطف الله و سردر قیصریه، مسجد شاه، بازار شاهی، خیابان چهار باغ، شهرک جلفا، کلیساهای تاریخی،. . . در این شهر نتیجه گام ها و تلاش های شاه عباس بزرگ است.
   پس از شاه عباس، هر یک از شاهان صفوی نیز به نوعی در آبادانی اصفهان کوشیدند. شاه صفوی بنای امام زاده اسماعیل را در محل آن، به خوبی تعمیر و تزیین کرد. هم چنین دَرِ بزرگ مسجد شاه را نقره پوش و طلا کاری نمود. شاه عباس دوم بناهایی چون کاخ پادشاهی چهل ستون و ساختمان پل خواجو و ساختمان های سلطنتی کرانه زاینده رود، مانند هفت دست، آیینه خانه، و نمکدان را ساخت و باغ پهناور سعادت آباد را ایجاد کرد. شاه سلیمان کاخ هشت بهشت را بنا نمود و شاه سلطان حسین نیز مدرسه سلطانی یا مدرسه چهار باغ، سرای فتحیه (محل مهمانسرای شاه عباس) و بازارچه شاهی را بنا کرد.
 
معماری دوره صفوی:
  
    عصر صفوی ، عصر کمال و شکوفایی نبوغ معماری و شهرسازی در ایران است. زیباترین و با شکوه ترین آثار معماری ایران در همین دوره توسط معماران خلاق و هنرمندانی چون محمدرضا و علی اکبر اصفهانی آفریده شد.
    معماری دوره صفوی تکمیل و تعدیل مفهوم فضایی دوره تیموری است. اگرچه بیان دراماتیک و سیمای افسانه­ای معماری دوره تیموری قوی­تر از معماری صفوی است. نما در معماری صفوی همچون صحنه آرایی تئاتر است. نما در اغلب موارد همچون ماسکی است که بر چهره ساختمان کشیده شده و عناصر اصلی ساختمان را پنهان می­کند. نمای دوره صفوی دقیق، پرکار و مرتبط با ساختار هندسی است که در تناسب با اندازه­های افقی بنا طراحی شده است.
    از ویژگیهای مهم در شیوه معماری این دوره ، علاوه بر استحکام و زیبایی فرم ، درخشش بیان است . در آثار این دوره تابش رنگ و نور ، و جذابیت سطوح و شکوه چشمگیر آنها ، احساس زیبائی خیره کننده ای در بیننده ایجاد می کند و طنین  رنگها و سطوح مکرر کاشیهای درخشان به منظره ای شفاف ، مجرد و روحانی تبد یل می شود.
    بناهای این دوره باز هم دارای طرح کلی چهار ایوانی است البته به ساخت ایوان های عظیم با ابعاد بزرگ توجه بسیار شده است. در ابنیه مذهبی کاشی های لعاب دار، معرق و هفت رنگ در تزیین دیواره های خارجی و داخلی بنا ، طاق ها، مناره ها، گنبدها و محراب ها استفاده شده است. کتیبه های نسخ و ثلث سفید و درخشان، در طاقچه ها به کار رفته و نور ورودی از طریق پنجره های تعبیه شده در ساقه گنبد حالتی روحانی به فضا می بخشد. در بناهای ییلاقی تزئینات چوبی نقش اصلی را به عهده داشته و بر روی آن تذهیب کاری و نقاشی های لاکی استفاده شده است.
    معماری این دوره از لحاظ وسعت و کارآیی ، بسیار متنوع است. و در تمامی ابعاد حیات فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی مردم حضوری زنده و پویا دارد . باشکوهترین مساجد ، عظیمترین میدانها، زیبا ترین پلها و خیابانها، بزرگترین بازارها، مدرسه ها ، کاروانسراها و .. در این عصر ساخته شد. و همه در نوع خود در اوج کمال هنری ، استحکام و کارآیی و بعضی چنان باشکوه و زیبا و کامل ، که گاهی نمی توان باور کرد که انسانی ناچیز آن را پدید آورده باشد و براستی چه چیزی جز عشق و آسمان و درک عمیق زیبایی می تواند اینهمه را پدید آورده باشد؟ و اصفهان را اصفهان کرده باشد؟ و شاید تنها بتوانیم این گفته پیرلوتی نویسنده فرانسوی را تکرار کنیم که:
    اصفهان نه تنها آئینه تاریخ تمدنی کهنسال است، بلکه آئینه خلاقیت بشر است. اصفهان خود به تنهایی کهکشانی است که دست یافتن به ژرفای زیبایی و عظمت آن ممکن نیست.
در این دوره محور خیابان­ها و مسیرهای جدید، شطرنجی و محورهای اصلی بر اساس الگوی باغ ایرانی و بسیار متفاوت با الگوهای شناخته شده شهرسازی اسلامی ساخته شدند. تمام عناصر شهری بر پیوستگی بدنه فضای شهری تاکید می کنند. بناهای خاص اصفهان در این دوره اولین گام مهم به سوی نوعی معماری شهری در دوران اسلامی ایران هستند.
 
مکان های دیدنی و تاریخی:

قرن هاست که اصفهان را نصف جهان می نامند. اصفهان از شهرهای بسیار قدیمی ایران است که موجودیت تاریخی آن به هزاره سوم قبل از میلاد می رسد. اصفهان منطقه ای به قدمت تاریخ تمدن و فرهنگ ایران است که آثار بدیعی ازهمه ادوار را با خود دارد. موقعیت طبیعی و جغرافیایی آن در مرکز فلات ایران، خاک حاصل خیز و وجود زاینده رود به آن امکان داده که در دوره های مختلف از مراکز مهم فعالیت اقوام ساکن در این مرز و بوم باشد و یادگارهای با ارزش تاریخی زیادی از این اقوام را در دل خود داشته باشد. به همین سبب اصفهان را موزه همیشه زنده دنیا می دانند که از مکان های دیدنی و آثار تاریخی بسیار با ارزشی برخوردار است. هر یک از آثار اصفهان در دوره ای ساخته شده و یاد آورعظمت آن دوره زمانی است.
   قدمت طولانی و معماری با ارزش بناهای تاریخی اصفهان سبب شده که برخی آثار تاریخی منطقه مانند میدان بزرگ نقش جهان در فهرست آثار ثبت شده سازمان ملی یونسکو قرارگیرند. کاخ چهل ستون از جمله بناهایی است که اصفهان ملقب به نصف جهان بخش مهمی از شهرت خود را مدیون آن است و عمارت تاریخی هشت بهشت نمونه ‌ای از کاخ ‌های محل سکونت آخرین سلاطین دوره صفوی است. کاخ عالی قاپو نمونه منحصر به فرد و یکی از عجایب معماری کاخ‌های عهد صفوی است. منارجنبان از جمله بناهایی است که ازمعماری شگفت انگیزی برخوردار می باشد. مسجد شیخ لطف الله از شاهکارهای معماری و کاشی کاری ایران در نیمه اول قرن یازدهم هجری است.
   بازار بزرگ اصفهان که یکی از زیباترین بازارهای شهرهای ایران و حتی جهان اسلام به شمار می رود و پل تاریخی ، زیبا و معروف سی و سه پل (الله وردی خان) به همراه ده ها مکان دیگر تنها گوشه ای از زیبایی های تاریخی اصفهان هستند.
   اصفهان نه تنها دارای ده ها مسجد تاریخی، کاخ ها و عمارت های کم نظیر، پل ها و باغ های با ارزش، کتیبه ها وسنگ نبشته های تاریخی، کاروان سراها و... است، بلکه از جاذبه های طبیعی خوبی نیز برخوردار می باشد. بزرگ ترین رودخانه فلات مرکزی ایران" زاینده رود" که ازمیان زیباترین شهر ایران عبورمی کند، آبشارها، تالاب ها و باتلاق های مهمی چون باتلاق گاوخونی - که ازتالاب های با ارزش و نادر فلات مرکزی ایران به شمار می آید- به همراه مناطق حفاظت شده غنی، سبب رونق جاذبه های طبیعی اصفهان شده اند.
   مجموع آثار طبیعی وجاذبه های کم نظیر و متعدد تاریخی این شهرستان بر ارزش، اعتبار و شهرت جهانی اصفهان افزوده وسبب شده سفر به اصفهان در فهرست آرزوهای رویایی جهانگردان کشورهای مختلف جهان قرار گیرد.

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 22 شهریور 1396

معماری سبک تورکی آزربایجانی

معماری سبک تورکی آزربایجانی سومین سبک معماری سنتی ایران پس از اسلام می‌باشد که خود به دو دوره تقسیم می‌شود. دوره حکومت ایلخانان و دوره حکومت تیموریان.

سبک تورکی ازری سومین مکتب معماری سنتی ایران پس از اسلام می باشد. شروع این سبک مصادف است با استقرار هلاکوخان در مراغه و با روی کار آمدن صفویان نیز پایان می گیرد.

این سبک از لحاظ تاریخی و معماری به دو دوره تقسیم می شود. دوره اول حکومت ایلخانان به پایتختی مراغه است که از اواسط قرن هفتم هجری قمری شروع شده و تا دهه آخر قرن هشتم و یورش تیمور به ایران ادامه می یابد.
دوره دوم شامل حکومت تیموریان و به پایتختی سمرقند است. تیمور به هنرمندان علاقه زیادی داشت و در یورش های خود به ایران هنرمندان و صنعتگران را جمع کرده و روانی سمرقند می ساخت اما عصر شکوفایی معماری  در دوره تیموری به زمان پسرش شاهرخ برمی گردد که معماران به نامی چون قوام الدین شیرازی و زین العابدین شیرازی به ساخت ساختمان های بزرگی در خراسان بزرگ گماشته شدند.

از ویژگی‌های این سبک در دوره ایلخانی می‌توان به بهره گیری از هندسه در طراحی معماری، توجه به تناسبات عمودی بنا، گوناگونی طرح‌ها و ساختن بنا با ابعاد بزرگ نام برد مانند گنبد سلطانیه و مسجد علیشاه تبریز. در این دوره تهرنگ غالب مساجد و مدارس چهار ایوانی با میانسرا می‌باشد.
تزئینات رایج در دوره ایلخانی استفاده از گچبری، کاشی زرین فام وکاشی نقش برجسته نام برد.
بناهای به جا مانده از دوره ایلخانی عبارتند از:

 مسجد جامع ورامین

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/masged_gamea_varamin.jpg
مسجد جامع ورامین از نمونه های کامل مسجد چهار ایوانی است که ساخت آن در زمان سلطان محمد اولجایتو ( خدابنده ) آغاز ، و در دوره فرزندش ابوسعید بهادرخان تکمیل شد. تاریخ 722 و 726 هجری قمری در شبستان و گنبد اصلی دیده می شود. این بنا در سال 815 هجری قمری در عهد شاهرخ تیموری مرمت شد.

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 22 شهریور 1396

آتا بابا سوزلری

اَت قوتولان سونرا باتمان آلان چوخ اولار


اَرشین گتیر بئز آپار ، توربا گتیر بوز آپار

اَل اَلی یووار ، اَلده قئیدیب اوزو یووار

الله آدامین عمرونن گوتوسون شانسینا قویسون

الله بو اَلی او  اَله محتاج ائلمه سین

الله بیر ، سوز بیر

الله داغینا باخار قار وئرر

الله وران آغاجین سسی اولماز

امیر بازاری یانا منه بیر دسمال قالا

اوستو بزه ک ایچی تزه ک

اوغرو یادینا داش سالیر

اوزونه اوماج اوغانمیر اوزگئیه اَریشته کَسیر

ایت هورر کاروان گئچر

ائل گوجی ،سئل گوجی

آتی آت ایله باغلاسان همرنگ اولماسا هم خوی اولار

آجیقلی قالخان ، زیانلی اوتورار



آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 8 شهریور 1396
بؤلوملر : آتا بابا سوزلری ,

شعرینه‌آذربایجانین‌ مبارزه‌ اؤترگی‌ بیر باخیش‌

بیرینجی بولوم
رضا همراز
آنادیلیمیز:آذربایجانین‌ مبارز و مقاومت‌ پوئزیاسی‌ اوزون‌ بیر تاریخه‌ مالک‌ اولدوغو کیمی‌، تاسف‌له‌ بو گونه‌ قده‌ر نه‌ ایسه‌ آچیقلانمامیشدیر. بو اولوسال‌ ادبیاتین‌ چاغداش‌ شعر و نثریمیزده‌ دانیلماز رولو اولموشدور. مبارز شعریمیز دئمک اؤتن‌ قرندن‌ داها زنگین‌لشیر. همین‌ شعرلر تانباکی‌ حرکاتی‌ ایله‌ چیچک‌لنمیشسه، داها سونرالار خوش‌ بویالی‌ گوللر یئتیرمیشدیر. تانباکی‌ حرکتی تاریخ‌ بویلو تبریزده‌ده‌ باش‌ توتدو. بو حرکت‌ ناصرالدین‌ شاهین‌ سون‌شاهلیق‌ چاغلاریندا ۱۲۶۹ دا اوز وئریب‌ و سبب‌ اولدو، خالق‌ کوتله‌لری‌ قیام‌ ائده‌لر. بو آرا فیکیر و قلم‌ صاحب‌لری‌ ده‌ گئری‌ قالمادی‌لار.او چاغین‌ ایتگین‌ شاعیری‌ »میرزه‌ فرخ«‌ همین‌ نهضتین‌ توققوشمالارینین‌ بیر سیراسینی‌ خصوصی‌ ایله‌ زینب پاشا عصیانین‌ تام‌ باجاریقلا شعره‌ چکمیشدیر. میرزه‌ فرخ‌-ون‌ حیاتی‌ و باشقا یارادیجیلیغی‌ حاقدا معلومات‌ یوخدور. آنجاق‌، اونون‌ بیر – ایکی‌ پارچا الده‌ اولان‌ شعرلریندن‌ اونو ضیالی‌ تانیماق‌ هئچده ‌چتین‌ دئییل‌. میرزه‌ فرخ‌ون‌ (سبک‌شناسی‌) باخیمیندان‌ تبریر شاعیری‌ اولدوسوندا هئچ‌ بیر شبهه‌ یئری‌ اولا بیلمز. نیه‌کی اونون‌ شعرلرینده‌ تبریز لهجه‌سی‌ دالغالانیر و بو شاعیرین‌ نهضت‌ چاغلاریندا نسبتا یاشلی‌ اولماسی‌ دا حدس‌ ویریلیر. او شعرلرینین‌ بیرینده‌ دئییر:
بو حقیر ائوده‌ اوگون‌ قورخودان‌ آواره‌ قالیب/تازه‌دن‌ توپ‌ و توفنگین‌ سسی‌ ناگه‌ اوجالیب‌
رنگی‌ تغییر تاپیب‌ حالتی‌ یکسر دولانیب/‌آز قالیب‌ قورخودان‌ اول‌ وقته‌ اولا دیوانه‌
قالدی‌ تبریزده‌ چوخ‌ تخت‌ حکومت‌ خالی/‌گتیریب‌ ائیله‌‌دیلر قائم‌ مقامی‌ والی‌
اوزو وئرمیردی‌ کونول‌ آمما ولی‌ اقبالی/حکمران‌ اولدو عجب‌ مملکت‌ ایرانه‌
تبریزه‌ حاکم‌ اولاندا بو، اولوب‌ شهر شولوق/‌اولمامیشدی‌ بو نئچه‌ وقتده‌ بو نوع‌ باهالیق‌
گؤردولر یوخدو به‌ غیرت‌ کیشیلرده‌ کیشی‌لیک‌/غیرت‌ ال‌ وئردی‌ اناثه ‌کی‌ چیخا مئیدانه‌
داها حیرت‌ ائدیجی‌ بودور کی‌، ۱۳۲۰ ده‌ چیخان‌ گونده‌لیک‌لرین‌ بیرینده‌ »هلال« امضاسی‌ ایله‌ زینب‌ پاشا حاقیندا یازیلان‌ بیر مقاله‌نین‌ اته‌یینده‌کی‌ معروف ‌شعر (زینب‌ پاشا الده‌ زوپا اوز قویدو بازار اوستونه‌) ده‌ درج‌ اولموشدور. بو شاعیرین‌ تخلصی‌ (باجادان‌ باخان‌) قئید اولموشدور. بیلیریک ‌کی‌، او دؤورون‌ شاعیرلریندن‌ رحمتلی‌ تبریزلی»علی‌ فطرت«‌ همین‌ امضا ایله‌ یازاردی‌. امما، نه‌ ایسه‌ همین‌ شعرده‌ ائله‌ او تخلص‌له‌ درج‌ اولموشدور. باجادان‌ باخانین‌ بو شعریندن‌ علاوه‌ همین‌ گؤنده‌لیکده‌ بیر سیرا باشقا شعرلریندن‌ ده‌ اؤرنک‌لر وئریلمیشدیر. بئله‌لیکله‌ گؤروروک‌، همین‌ جریان‌ سبب‌ اولور بیر سیرا شعرلر قوشولسون‌. بونلارین‌ بیر سیراسین‌ ائله‌ خالق‌ اؤزو قوشسادا، اونلارین‌ میللی‌ شعورلارینین‌ یوکسک‌ سویه‌ده‌ اولدوغونو گؤستریر. بو شعرلر ارزیشلی‌ سند اولاراق‌ تاریخیمیزده‌ اؤزه‌ل‌ بیر یئرده‌ اولموش‌لار. تانباکی‌ حرکاتینین‌ مبارزه‌سینده‌ »زینب‌ پاشا« عصیانی‌دا مهم‌ بیر یئر توتور. بو عصیاندا بیر سیرا شعرلر قوشولور. تاسف‌له‌ اونلارین‌ قوشانلارینین‌ آدلاری‌ هله‌لیک‌ بیزه‌ بللی‌ و آیدین‌ اولمامیشدیر. بو عصیانی‌ گؤره‌ن‌ بیر شاعیر گؤردوکلرین‌ گؤزه‌لجه‌ شعر چرچیوه‌سینه‌ سالمیشدیر: زینب‌ پاشا الده‌ زوپا اوز قویدو بازار اوستونه/گویا کی دشمن‌ اوز قویوب‌ اوردوی‌ تاتار اوستونه‌
چادور شبین‌ باغلایب‌ بئله‌ هم‌ چیرمیوب‌ قولارینی/‌یاشماقیله‌ دوتموش‌ اوزون‌، هم‌ ساللانان‌ پوللارینی‌
تنظیم‌ ائدیب‌ اؤز نقشه‌سین‌ هم‌ گئتدیکی‌ یوللارینی/فرمان‌ وئریب‌ یولداشلارین‌ اویناتدی‌ اغیار اوستونه‌
زینب‌ پاشا الده‌ زوپا اوز قویدو بازار اوستونه‌…
داها سونرا مشروطه‌ حرکاتی‌ اوز وئریر. هر یئر چال‌ – چاپ‌ دیر. های‌ – کوی‌ دور، باروت‌ قوخوسودور. بو دؤنه‌ ایش‌ فرق‌ ائدیر. بئله‌کی‌ مشروطه‌دن ‌اولده ‌کی‌ شعرلر شعاردورسالار مشروطه‌ دؤورو شعرلر داها خالقی‌ هیجانا گتیرن‌، اونلارا اوره‌ک‌ و جرئت‌ وئره‌ن‌، اونلارین‌ مبارزه‌ و دؤیوشه‌ چاغیران ‌و بو کیمی‌ اسلوب‌ و ژانرلری‌ ایفا ائدیرلر. مشروطه‌ دؤرونده ‌کی‌ شاعیرلر، مشروطه‌نی‌ یاخیندان‌ گؤردوکده‌، اونون‌ آجی‌ و شیرین‌ و هابئله‌ تصویرلرین‌ شعرلرینین‌ بزه‌یی‌ ائتمیشلر. بو دؤورون‌ شعرلری‌ داها اونجه‌ دئییلن‌ شعرلرله‌ فرقلی‌ اولموشلار. البت‌ بو طبیعی‌‌دیر کی‌، هر انقلابین‌ ثمرلی‌ ایشلریند‌ن‌ بیر سیرا یئنی‌ فیکیر و دوشونجه‌لرین‌ مئیدانا و دوغرو دئسک‌ اورتایا کلمه‌سی‌ اولار.اؤنجه‌ دئدییمیز کیمی‌ (تحریم‌ تنباکو) آدی‌ ایله‌ مشهور آذربایجاندا اوز وئره‌ن‌ حرکت‌لر کی‌، دئمک‌ مشروطه‌یه‌ بیر گیریش‌ کیمی‌ ایدی‌ بیر چوخ‌ ضیالی‌لر و آیدین‌ فیکیرلی‌لر بارا گتیردی‌. ماراغالی‌ زین‌العابدین‌ تبریزلی‌ طالبوف‌ و… کی‌ بونلاردا اؤز یئنی‌ دوشونجه‌لرین‌ خالق‌ کوتله‌لرینین‌ قوللوقلاریندا قویماقلا برابر، اونلارین‌ اسکی‌ و کهنه‌ فیکیرلردن‌ ال‌ گؤتورمه‌لرین‌ ایسته‌میش‌لر کی‌، بئله‌ده‌ اولدو. همین‌ آد وئردییمیز یازیچی‌لارلا بیرگه‌ نئجه‌ یازیچی‌ و شاعیر دانیلماز ده‌ییشیک‌لر یارادا بیلدی‌لرکی‌، اونلارین‌ داوامچی‌لاری‌ مشروطه‌ دؤورونده‌کی‌ یازیچی‌ و شاعیرلر اولدولار و بو دؤنه‌ وضعیت‌ کئچمیشده‌کی‌کیمی‌ اولمادی‌.میللی‌ شعورلار اویاندی‌لار. یازیچی‌ و شاعیرلرین‌ سانلاری‌ چوخالدی‌، شهیدلرین‌ سایی‌ آرتدی‌. بورادا ایش‌ دؤندو. حسرت‌ اولدو، یولداش‌ اؤلدو، دیدرگین‌لیک‌ بارا گلدی‌. آوارا – سفیل‌لیک‌ اولدو، مخروبه‌ یئرلر و آبیده‌لر گؤزه‌ ده‌یدی‌. بو دؤنه‌ یارالی‌ اولدو، خسته‌ اولدو، توپال‌ اولدو، و نهایت‌ مبارز شعرلریمیزین‌ اصل‌ مایاسی‌ بو کیمی‌ حادثه‌لرد‌ن‌ آلیندی‌. او دؤورون‌ شعرلرینین‌ و شاعیرلرینین‌ بیر چوخو، شاهی‌، وزیری‌، وکیلی‌ و… تعریف‌ – تمجیدائدنده‌، باشقا شاعیرلرایله‌ حیئوانلارین‌ دیللریندن‌ ناغیل‌ و سئوگی‌لینین‌ قاش‌ – گؤزوندن‌ و… یازیرسالاردا، آنجاق‌، ضیالی‌ و آیدین‌ فیکیرلی‌ شاعیرلر خالقی‌ یوخودان‌ اویاتماغا و یئنی‌ اصوللاری‌ و پرنسیب‌لری‌ دویماغا چاغیریردی‌لار.
بو یازیچی‌ و شاعیرلرین‌ بللی‌‌دیرکی‌، سولاری‌ باشقالاری‌ ایله‌ بیر آرخا گئده‌ بیلمزیدی‌. ائله‌ اونا گؤره‌، مداح‌ و دربار شاعیرلری‌ ضیالی‌ و ده‌یرلی‌ اسلوب‌دا یازیلان‌ ماتیریاللاری‌ و یازارلارین‌ قیناییردی‌لار و او گون‌ اونلارین‌گؤزونده‌ خائین‌لر بوگون‌ تام‌ عکسینه‌ اولاراق‌ خادیم‌ کیمی‌ آدلانیب‌ عزیزله‌نیرلر. اوست‌ – اوسته‌ مبارز شعریمیزین‌ سیماسین‌ گنج‌لر دولدوردولار و ائله ‌اونا گؤره‌ خالق‌ دیلینه‌ چوخ‌ یاخینلاشدی‌. بو دؤورلرده‌ خالقین‌ دا شعرلری‌ گئنیشلنیر. چوخلو بایاتی‌ قوشولور. چوخلو تاپماجا دئییلیر. بیر سیرا ناغیل‌لار یئکونلاشیر، میللی‌ قهرمانلاریمیزا شعرلر دئییلیر. بونلارین‌ بیر سیراسینین‌ حتی‌ قوشانلاری‌ و دئین‌لری‌ ده‌ بللی‌ دئییل‌ کیم‌لر اولموشلار. بلکه‌ده‌ اونلاری ‌ائله‌ ساده‌ خالق‌ یاراتمیش‌ و گاهداندا بیر شاعیرین‌ یئری‌ و ایزی‌ بللی‌ اولموشدور. دئدییمیز کیمی‌ همین‌ دؤورلرده‌ ایگید قهرمانلاریمیز، چون‌ خالق‌ کوتله‌لرینه‌ ارزش‌ و قیمت‌ وئریردی‌لر و اونلارین‌ حق‌لرین‌ و ایستک‌لرین‌ قوروماق‌ اوچون‌، جانلارین‌ اووجلاریندا قویوردولار، خالق‌دا اونلاری‌ سئوه‌ر و اونلارا حؤرمت‌ گؤزو ایله‌ باخیردی‌لار.تبریز اهلی‌ اوچ‌ ایل‌ چکدی‌ مشقت/‌پامال‌ اولدو آیاق‌ آلتدا رعیت‌
مشروطه‌نی‌ آلدی‌ آخیردا ملت/‌یاشاسین‌ ستارخان‌، ملت‌ یاشاسین‌
باقرخان‌ آتلیسی‌ جمله‌ یاشاسین‌/حلال‌ اولسون‌ اوسودکی‌ سن‌ ایچمیسن
‌جاندان‌ کئچیب‌ بو ایشده‌ دایانمیسن‌/بی‌غیرت‌ رحیم‌خان‌ هئچ‌ اوتانمیرسان‌
یاشاسین‌ ستارخان‌، ملت‌ یاشاسین‌/باقرخان‌ آتلیسی‌ جمله‌ یاشاسین‌…
یا حیدرخان‌ عمی‌ اوغلویا حصر اولونان‌ شعرلرده‌ن‌:
عم‌ اوغلو گلدی‌ خویا/خویلولارا قرار قویا
یئتیم‌لرین‌ قارنی‌ دویا/یاشاسین‌ گؤزه‌ل‌ عمو اوغلوراستا بازارین‌ راستاسی/‌گلیر مجاهد دسته‌سی‌
عمو اوغلودور سرکرده‌سی/‌یاشاسین‌ گؤزه‌ل عمو اوغلوبونلاردان‌ اؤنجه‌ فتحعلیشاه‌ زامانی‌ چیرکین‌ (ترکمن‌چای‌) و (گلستان‌) معاهیده‌لری‌ باغلاناندا بو کیمی‌ درین‌ معنالی‌ بایاتیلار قوشولدو:
آراز سندن‌ کیم‌ گئچدی‌/کیم‌ غرق‌ اولدو کیم‌ گئچدی‌ فلک‌ گل‌ ثابت‌ ایله/هانکی‌ گونوم‌ خوش‌ گئچدی‌ آرازی‌ آیردی‌ لار/قومونان‌ دویوردولار
من‌ سندن‌ آیریلمازدیم/ظلم‌ ایله‌ آییردیلار
دؤیوشچولرین‌ و میللی‌ قهرمانلارین‌ جسارت‌ و شجاعت‌لری‌ بو دؤورون‌ شاعیرلرینه‌ الهام‌ قایناقی‌ اولاراق‌ گؤزه‌ل‌، گؤزه‌ل‌ شعرلر قوشولور. داها سونرا همین‌ شعرلر ماهنی‌ کیمی‌ دؤیوش‌ سنگرینده‌ ماراق‌ و خوش‌ آهنگ‌لرله‌ اوخونوب‌ مجاهدلرین‌ قانلارین‌ جوشدورور.تاسفله‌ اوست‌ سطیرلرده‌ دئدییمیز کیمی‌، بو دؤورون‌ شعرلری‌ نه‌ ایسه ‌لازیمی‌ قده‌ر اولموشسادا آچیقلانمامیش‌ و آچیلمامیش‌ بیر صحیفه‌ کیمی‌قالمیش‌ و یئکونلاشماسی‌ یئرلی‌ – یاتاقلی‌ گؤرونور. آخی‌ بو دؤورده‌ »خازن«‌لر وار، »حقیقت«‌لر وار، »سعید سلماسی«‌لر وار و غیره‌لر وار. اونلارلا برابر »صابر«لروار. صابرین‌ آن‌ یاخین‌ دوستو »عباس‌ صحت«ین‌ فیکریجه‌، صابرین‌ آخیرده‌کی‌ بئش ایل‌ یارادیجیلغی‌ بیر اوردودان‌ چوخ‌ مشروطه‌ حرکاتینا خدمت‌ ائتدی‌. آردی وار

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 28 مرداد 1396
بؤلوملر : تورک اسطوره لری ,

دمو

خانم "فریال گواشیری" منشی ایرانی-آمریکایی‌  اوباما

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/hadeya_-obama_hand_simbole.png


آرتیغین اوخوماخ
سه شنبه 24 مرداد 1396
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

بارماخ سوزلوکی

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/barmakh_1.jpg


بارماق = انگشت

بارماق = انگشت
بارماق آراسی = بی اعتنا
بارماق ایزی = اندازه یک انگشت
بارماق اوجو = سرانگشتی
بارماق حسابی = حساب سرانگشتی
بارماق سوخماق = فضولی کردن
بارماق باسماق -انگشت زدن به جای اضما کردن
بارماق سیز = بدون انگشت
بارماغین قاوزاماق = انگشت بالا کردن
بارماق قدر = به اندازه انگشت
بارماقلاماق = با انگشت غذائی یا تنقلاتی را برداشتن و خوردن
بارماق یئری = جای انگشت ، اثر انگشت
بارماغی اولماق = در کاری دست داشتن
بارماغینان گؤرسه تمه ک = یکی را با انگشت نشان دادن ، انگشت نما کردن یکی
بارماغیندا اویناتماق = یکی را در انشگت خود به بازی گرفتن. ، مثل موم در دست داشتن و اذیت کردن
بارماغینی دیشله مک = انگشت را گاز گرفتن ، از تعجب یا پشیمانی و ناراحتی
جولو بارماق = انگشت کوچک
باش بارماق = انگشت شست
اورتا بارماق = انگشت میانه

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 17 تیر 1396
بؤلوملر : سوزلوک,

قشنگ بیچه (خروس)


http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/khoros.jpg
بیری وار ایدی, بیری یوخ ایدی, کئچمیش زامان‌لاردا ایکی ئوزاق قوحوم
وار ایدی. بون‌لارین بیری یوخسول ایدی, اوزو ده مئشده, بالاجا بیر داخمادا
اولوردو. او بیری دؤولت‌لی ایدی, شهرده, قشنگ, بؤیوک بیر ائوده
یاشاییردی.
گون‌لرین بیر گونو یوخسول, مئشه ایله گئدیردی, بیر‌دن آغاجین آلتیندا
پاریلدایان, قیزیل بیر للک گؤردو. باشینی قال‌دیریب یوخاری باخدی,
گؤردو کی, آغاجدا قویروغو قیزیل بیر خوروز اوتوروب. یوخسول قیزیل للیی
گؤتوروب بیرباش شهره, دؤولت‌لی قوحومونون یانینا گتیردی.
دؤولت‌لی قیزیل للیه باخیب دئدی:
- گؤزل شئی‌دیر! آنجاق دیری چوخ آزدیر. من سنه بو للک
اوچون بیرجه مانات گوموش پول وئررم.
یوخسول ایسه عومرونده قیزیل گؤرممیشدی, اونا گؤره ده بیلمیردی
کی, بو للک خالص قیزیل‌دان‌دیر. او ائله بیلیردی کی, بو نه ایسه قشنگ
پاریلدایان بیر شئی‌دیر. اونا گؤره ده او ائله بیلدی کی, اونون قیزیل للیی
اوچون گوموش پول یاخشی قییمت‌دیر.
یوخسول کیشی او بیری گون ائنه ده مئشیه گئتدی, همین آغاجین آلتین‌دان
ائنه ده قیزیل للک تاپدی. اونو گؤتوروب دؤولتلی‌نین یانینا
آپاردی, ائنه ده عوضینده گوموش پول آلدی. بیر نئچه گون دالبادال
بو احوالات بئله باش وئردی.
بیر دفعه ده یوخسول همیشکی کیمی آغاجین آلتینا گلدی, گؤردو
کی, قیزیل قویروقلو خوروز برک‌دن بانلاییر:
- کیم منیم اوره ییمی یئسه, او آدام هر گون بالیشینین آلتین‌دان
ایکی قیزیل یومورتا تاپاجاق! کیم منیم اوره ییمی یئسه, او هر گون
بالیشینین آلتین‌دان ایکی قیزیل یومورتا تاپاجاق!
یوخسول بو ایشه لاپ مات قالدی, تئز شهره قاچیب احوالاتی دؤولت‌لی
و آجگؤز قوحومونا دانیشدی. او ایسه جاوابیندا دئدی:
- اگر سن او خوروزو منیم اوچون توتا بیل‌سن, سنه اونون اوچون
مین گوموش پول وئررم!
یوخسول اونونلا بئله شرط کسدی:
- سنین پولون منه لازیم دئییل! یاخشیسی بودور کی, منیم ایکی
اوغلومو اوز یانینا آپاریب اونلارا اوز اوشاق‌لارین کیمی باخ. من ایستییرم
کی, اونلار عقل‌لی و ساواد‌لی اولسون‌لار.
دؤولت‌لی او ساعت سؤز وئردی کی, یوخسولون اوشاق‌لارینی یانینا آپارار
و اونلاری اوخوماغا قویار. بونون عوضینده ده یوخسول کیشی دؤولتلییه
سؤز وئردی کی, قیزیل قویروقلو خوروزو اونون اوچون توتسون.
یوخسول سحر تئز‌دن مئشیه, همین آغاجین آلتینا گلدی.
قشنگ خوروز دینمه‌دن یوخاری‌دان اونا باخیردی.
یوخسول نیشان آلیب اوخلا قیزیل قویروقلو خوروزو ووردو. یوخسول
کیشی خوروزو گؤتوروب اوغلان‌لارینا وئردی, اونلاری شهره, دؤولت‌لی قوحومونون
یانینا گؤندردی.
دؤولت‌لی قیزیل قویروقلو خوروزو گؤروب سئوینجین‌دن آتیلیب-دوشدو.
او اوزو خوروزون قیزیل للک‌لرینی بیر-بیر یولدو, سونرا اونو یوخسولون
اوغلان‌لارینا وئردی کی, خوروزو بیشیریب ناهارا اونا وئرسین‌لر. او,
اوزلویونده بئله قرارا گلمیشدی کی, یوخسولون اوغلان‌لارینی درسه
گؤندرمیجک: قوی اونون یانیندا قالیب نؤکرچیلیک ائلسین‌لر!
اوغلان‌لار متبخه کئچیب خوروزو بیشیرمیه باشلادی‌لار. اونلار
چالیشیردی‌لار کی, خؤرک داد‌لی اولسون, دؤولت‌لی قوهوم‌لاری راضی قالسین.
آنجاق بخت‌لری گتیرمه‌دی: خوروز بیشیب لاپ حاضر اولانا یاخین, اتین
سویو بیر‌دن قازاندا پیققاپیق قاینادی, خوروزون اوره یی سیچراییب
بیرباش دؤشمه‌نین اوستونه دوشدو!
- وای, بو نه بلا‌دیر باشیمیزا گلدی! - دئیه بؤیوک قارداش دیللندی.
- ایندی گرک خوروزون اوره یینی توللایاق. بیر باخ ها, لاپ چیرک‌لی
دؤشمه‌نین اوستونه دوشوب. ایندی اونو گؤتوروب آغامیزا وئره بیلمریک...
کیچیک قارداش ایسه یالواردی:
- خوروزون اوره یینی توللاما! من سحر‌دن هئچ بیر شئی یئمه میشم.
یاخشیسی بودور کی, گل اونو گؤتوروب یویاق, اوزوموز یئیک.
قارداش‌لار بئله ده ائلدی‌لر: خوروزون اوره یینی یویوب ایکی یئره
بؤلدو‌لر, هره بیر پارچاسینی یئدی. سونرا دا بیشمیش خوروزو دؤولت‌لی
قوهوم‌لارینین یانینا آپاردی‌لار.
دؤولت‌لی او ساعت باشلادی بوشقابین ایچینی قوردالاماغا کی, خوروزون
اوره یینی تاپسین. آختاردی, آختاردی, خوروزون هامیسینی یئدی, آنجاق
اوره یی هئچ یئرده تاپمادی. اوندا دؤولت‌لی, اوزونو قارداش‌لارا طوطوب
سوروشدو:
- خوروزون اوره یی هانی? اونو نه نئیلمیسینیز?
قارداش‌لار بو واخت احوالاتی اولدوغو کیمی اونا دانیشدی‌لار.
تاماحکار دؤولت‌لی اونلارین الین‌دن ائله حیرصلندی کی, آغاجی گؤتوروب
اونلارین ایکیسینی ده ائودن قوودو. قارداش‌لار آغلایا-آغلایا
مئشیه, اوز یوخسول, بالاجا کوما‌لارینا قاییتدی‌لار. اونلار هئچ باشا
دوشه بیلمیردی‌لر کی, بیر خوروزون اوره یی ندیر کی, اونون اوستونده
دؤولت‌لی بو قدر حیرصلنیب اونلاری ائوین‌دن قوودو.
گئجه کئچدی, سحر قارداش‌لار هره‌سی اوز بالیشینین آلتین‌دان بیر
قیزیل یومورتا تاپدی. اونلار قیزیل یومورتا‌لاری دا گؤتوروب آتا‌لارینین
یانینا گئتدی‌لر و باش‌لارینا گلنی اونا دانیشدی‌لار.
آتاسی اونلارا دئدی:
- منیم او دؤولت‌لی قوحوموم‌دان اوره ییم برک اینجیدی, سیزی
ائوین‌دن قوودوغو اوچون من بو پاریلدایان یومورتا‌لاری هر کس
اولسا ساتارام, تکجه اونا یوخ.
ائله بو واخت یاخینلیق‌دان گزرگی بیر تاجیر کئچیردی. یوخسول کیشی
یومورتا‌لاری گؤتوروب اونون یانینا گئتدی. تاجیر دئدی:
- آ, بو یومورتا‌لار کی, خالص قیزیل‌دیر! من بو قیزیل یومورتا‌لارا
گؤره سنه یاخشی پول وئررم.
تاجیر بونو دئییب یوخسولون اتیینه او قدر پول تؤکدو کی, او,
هئچ عومرونده بو قدر پول گؤرممیشدی.
یوخسول کیشی آنجاق ایندی باشا دوشدو کی, دؤولت‌لی قوحومو اونو
همیشه آلدا‌دیرمیش, - قیزیل للک اوچون اونا گوموش پول وئریردی.
“ئیبی یوخدور! - دئیه یوخسول اوز-اوزونه دوشوندو. - بیز‌لرده بیر
مسل وار, دئیر‌لر کی, باشقاسینی آلدا‌دان اوزو ده آلدانار. ائله
بئله ده اولدو.
او گون‌دن بری قارداش‌لار هر گون اوز بالیش‌لارینین آلتین‌دان هره‌سی
بیر دنه قیزیل یومورتا تاپیردی‌لار. آتاسی بو قیزیل یومورتا‌لاری
یاخشی قییمته ساطیردی. اونلار ایندی لاپ یاخشی دولانیردی‌لار. آنجاق ان
باشلیجاسی او ایدی کی, قارداش‌لار اوز آرزو‌لارینا چاتمیشدی‌لار: ایندی اونلارین
ایکیسی ده علم اویرنیردی و خئیلی شئی ده اویرنه بیلمیشدی‌لر.

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 16 تیر 1396
بؤلوملر : تورکی ناغیلار,

تاختا قیلینج

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/takhta_shamshir.jpg

بیری وار ایدی، بیری یوْخ ایدی، بیر پادشاهین بیر اوْغلو، بیر ده آروادی وار ایدی.

بیر گۆن بۇ پادشاه اوْغلونو، وزیرینی، وکیلینی گؤتوروب قوْشون ایله شیکارا

چێخیر. خئیلی اوْو ائله‌دیکدن سوْنرا، بیر گؤزل چمنده چادیر قۇروب، اوْتوراق

ائدیرلر.

پادشاهین اوْغلو حیا ائتدیگیندن، اؤز چادیرینی بیر کناردا قۇرور.

پادشاه اوْغلونو چوْخ ایسته‌دیگیندن، تئز-تئز اوْنو یوْخلار. یئنه ده قالخیب

اوْغلونو یوْخلاماغا گئدیر. گلیب چادیرا گیردیکده، باخیب گؤرور کی، چادیرین

دالیندان بیر قێزیل ایلان گیریب اوْغلونو چالماق عۆذره‌دی. تئز پادشاه

باشماغی‌نین بیر تایینی سۇ ایله دوْلدوروب، ایلانین قاباغینا قوْیور. اێلان سۇ

ایچیر قاییدیر. پادشاه اوْغلونو اوْیادیب دئییر:

- اێستکلی اوْغلوم! بیر چؤرگیم اؤوساناتا کئچدی8، قالخ، بۇرادا یاتماق

مصلحت دئییل.

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 16 تیر 1396
بؤلوملر : تورکی ناغیلار,

آتا بابک


http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/ata_baba_2.jpg

در میان مردان بزرگ و برجسته ای که با جنبشها و مبارزات سخت و دامنه دار خود نمودار روشنی از امواج نهضتهای ضد استبدادی و ضد استعماری در ایران بوده اند ،نام بابک خرمدین جایگاه رفیعی را به خود اختصاص داده است.

اگر دلاوریها و پایداریهای سر سختانه وی  همچنین تفصیل مثله شد نش در برابر معتصم – خلیفه عباسی – را به یاد آوریم واینکه چگونه در برابر خلیفه گردن افراشت کسی را یارای برابری با وی نمی یابیم .مولانا ‘ محمد فضولی’ در کتاب ‘حد یقه السعدای’ خود بر عجین شد ن انسان با

رنج و تعب ، از زمان خلقت تاکید دارد. اما میزان این درد و سختی در مورد

بسیاری ، از دیگران بیشتر بوده است به طوری که گاهی احساس آن نیز ملال- آور و غیر قابل تحمل است . زنده در آتش سوزاندن حضرت ابراهیم (ع) ، به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) ، ضربت خوردن اسوه عدالت و فاجعه

خونبار کربلا از چنین واقعیت های تلخ و درد ناکی هستند که دوازده قرن پیش  در مورد بابک – قهرمان آ زاد گی – نیز به وقوع پیوست .

اگر رویدادهای شاهنامه فردوسی از مرز تاریخ باستان گذشته و به قرن سوم هجری می رسید رستم دیگری را در تاریخ ایران شاهد بودیم . اما رستمی راستین ، حما سه ای واقعی در بطن تاریخ ، نه در جهان تخیل، ‘‘ بابک ’’،!

‘ بابک خرمدین ’ .

تحقیق در باره بابک کا ری بسیار دشوار است زیرا در هر سند تاریخی که از او نامی هست ، حقایق زند گیش در پس پرده تعصب و چاپلوسی مورخان وابسته به دربار خلفای عباسی پنهان گشته است اما این خشمهای سوزان که بر علیه بابک بر اوراق تاریخ جاری شده ، از یک سو نشانه وسعت و عظمت کار او و از سوی دیگر گواهی بر نا کار امدی د شمنانش می باشد .

 http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/babak_57.jpg

                   “ کـــودکی تـــا جــــوانـــی بـــابـک”

بابک به سال 180 ه. ق (795 م) از قصبه  میمد  در آذر بایجان چشم به جهان گشود . پدرش عبد ا له روغن فروش و یکی از مبارزان نامی “ جـــاویدان” علیه سلطه اعـراب بر آذربایجان بود و مادرش تنها د ختر کد خدای روستای میمد . بابک در آغوش طبیعت بی نظیر آذربایجان و دامنه های سر سبز سبلان پرورش یافت . در ده سا لگی ، نوجوانی نیرومند و سخت کوش بود که پدرش در جنگ با سپاهیان خلیفه عباسی در مرز-های جنوب شرقی آذربایجان کشته شد . بنابراین بابک برای امرار معاش خود ،مادر و برادرش به چوپانی مشغول شد .

وقتی به مرحله جوانی رسید طولی نکشید که د لیری ،سرسختی و امانت داری اوبه آنسوی کوهستان سبلان راه یا فت و حشم داران و توانگران منطقه ارسباران برای سپردن اموال خود به دست  بابک با همدیگر به رقابت می پرداختند.

بنابراین در هفده سالگی به ناحیه ارسباران عزیمت کرده و در شهرستان اهـــرمسکن گزید . بابک بیست سا له بود که به طور اتفاقی با “جاویدان” – فرمانده سپاه خرمیان – ملاقات کرد و بدین ترتیب دست سرنوشت جوانی را از دور افتاده- ترین نقطه آذربایجان برانگیخت تا کا ری سترگ را آغاز کــند .

بنابراین بابک پس از کسب رضایت مادر به گروه مبارزان آزادی پیوست تـا جای خالی پدر را پر کرده باشد .اولین پیکار بابک با سپاه خلیفه عباسی در بیست و یک سالگی اش روی داد .

در این جنگ سخت و خونین (201 ه. ق -816  م) تعـداد سپاهیان اعراب بیش از صد هزار نفر جنگجوی مسلح و کار آزموده بودند، اما به د لیل نا آشنا بودناعراب به جنگهای کوهستانی، در برابر بیست و پنج هزار نفر از مبا رزان آذری شکست خفت با ری را متحمل شد ند . جاویدان در این جنگ پیروزمندانه در اثراصابت شمشیر به شدت زخمی شد و پس از سه روز جان به جان آفرین تسلیم کرد . اینک خرمیان کسی جز بابک را لایق فرمانروایی نمی د یدند . بنا بر این طی مراسمی از سوی خرمیان بابک به عنوان جانشین جاویدان  معرفی شد .

 http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/ata_baba_8.jpg

  محیط اجتماعی ایران در دوران خلفای عباسی و علل قیام بابک :

وقتی بابک به فرماندهی خرمیان بر گزیده شد بانگ نوشا نوش خلفای عباسی در بغداد و خراسان طنین ا فکنده بود . عباسیان با سوء استفاده از نام اسلام  بــرتمام ایران ( به غیر از آذر بایجان ) تسلط یافته بودند .در قلمرو ا مپراطوری عباسیان ، فرود آمدن تازیانه ما موران و تن کبود و بی رمق دهقانان بود که ضجه گرسنگان را به خود می آ میخت. شمشیر ما مون به برقراری نظم می پرداخت و امرا ، حکام و بازرگانان، شهر ها را غا رت و ا راضی زراعی را مصادره می کرد ند . ولخرجی هاو عیا شی های حکومت پایانی نداشت . خلفای عباسی مخا لفان را نه در میدان جنگ و مردانه که در خلوت و نا جوانمردانه با سم جانکاه از میان بر میداشتند .ظلم بنی عباس به جایی رسیده بود که مرد م آرزو می کردند ای کاش بیداد امویان باز می گشت و عـدل عبا سیان به دوزخ می رفت . د یکتاتوری وحشتنا کی که از سوی حاکمان خلفای عباسی بر طبقه محروم جا معه اعمال می شد دل هـــر انسان آ زا ده ای را می گداخت . تغییرات سیاسی و اجتماعی در ایران به گــونه ای بود که حتی انسا نییت نیز رنگ خود را از دست داده بود . ایران نیازمند مصلحی بود تا فریاد خلق را به گوش حاکمان جبـار برساند .تمام پناهگاه های مرد م ویران شده بود و چون در روحیات ملت

آذربایجان نسبت به قهرمانان و دلاوران خود علا قه وافری وجود دارد ، بنابراین مرد م از ا قصی نقاط ایران آذربایجان را به رهبـری قیام خود بر گزیدند.

کاسه صبر بابک نیز لبریز شده بود.  سکوت وبی تفاوتی نه تضمینی داشت ونه مفهومی . بنابراین وی مؤسس و راه انداز قیامی گردید که در برابر قدرت مطلقه خلفای عباسی 22 سال  مقـاومت کرده و علاوه بر آذربایجان، سایر نقاط ایران رانیز عـلیه دیکتاتوری عبا سیان به قیام      وا دا شت .

 

                                       جنگهــــای بــابک

 

ما مون ، هر چند روز یکبار از آذربایجان خبر های هراس انگیزی دریافت میکردو قدرت ونفوذ بابک هر روز بیشتر می شد . خلیفه، مد تی پیش ، شکست خفت با ری را از مبارزان آذربایجان چشیده بود . وحشت و اضطراب او به منتهای خود رسید. بنابراین به طور قاطع و جدی به چاره جویی پرداخت .

سرانجام مامون به بهانه بسط اسلام و مجازات کافران پیش دستی نموده و به آذربایجان لشکر کشید.  تنها آذربایجان  بود که بــه  زیر سلطه اعراب در نیامده بود. در سال 204 ه. ق  یکی از سخت ترین جنگهای بابک با اعراب به وقوع پیوست . مامون ، یکی از سرداران خود به نام “ یحیی ابن معاذ ” را با سپاهی تابن د ندان مسلح ما مور تصرف آذربایجان نمود. مدافعان آذربایجان در مقایسه با سپاه دشمن بسیار اندک بود ند اما دلاورانه مقاومت کردند و در نهایت یحیی از بابک شکست خفت با ری را متحمل شد و سپاه او نیز تباه گردید.

 http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/ata_babak_1.jpg

در سال 205 ه. ق “ محمد ابی خالد ” که به طمع حکمرانی آذربایجان فرماندهی سپاه مامون را پذیرفته بود به آذربایجان لشکر کشید ا ما او نیز شکست خورد.

در سال 209 ه. ق “ احمد ابن جنید ا سکانی ” با لشکری انبوه به جنگ بابک

آمد. پس از پیکا ری بسیار شدید بابک بر دشمن پیروز شده و احمد ابن جنید نیز به اسا رت مدا فعان آذ ربایجان در آمد.

در سال 212 ه. ق “ محمد ابن حمید طوسی ” از سوی ما مون به آذربایجان

فرستاده شد. این جنگ به مدت یک سال و اندی به طول انجامید. مبارزات

چریکی خرمیان به ثمر نشست ودر نهایت پیروزی از آن بابک بود. محمد ابن حمید نیز در یک نبرد تن به تن به دست بابک کشته شد.

سال 218 ه. ق سال خروج و طغیان خرم دینان از سرتاسر ایران بود که طی این جنبش عظیم بیش از سی هزار نفر از آنان به صف مبارزان آ‎ذربایجان پیوستند.

در همین سال مامون – خلیفه عباسی – درگذشت و عوا قب درد ناک شکست های سنگین و پی در پی  وی، تماما به معتصم- خلیفه جدید عباسی – انتقال یافت . اومردی بسیار شقی ، ستمگر و بی رحم بود. تنها یک سال از حکومت معتصم گذشته بود که بار دیگر شعـله های جنگ میان بابک و سپاهیان در هم شکسته اعراب بالا گرفت .

به سال 219 ه. ق  سپاه معتصم، تحت فرماندهی“ اسحق ابن ابراهیم” با سپاهی بسیار مجهز و بزرگ به آذربایجان لشکر کشید. وی ابتدا پیروزیهای خوبی به د ست آورد و تا مرکز آذربایجان – ساحل جنوبی ارس  پیش رفت. در این جنگ ،خونین ترین پیکارها، در دروازه های شهر “ اهـــر” روی داد و علاوه بر قتل  عام مردم اهر، توسط سپاه خلیقه ، بیش از ده هزار نفر از مدافعان آذربایجان نیزدر این شهر کشته شدند . اما سپاه اعراب نیز بسیار بسیار تقلیل یافته بود و دیگر رمقی برای پیشروی نداشت. بنابراین عقب نشینی کرده و در خارج از مرزهای آذربایجان ، در جنوب همدان اردو زد.


http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/babak_56.jpg

در این اثنا بابک فرصتی یافته بود تا با سایر مخالفان خلیفه در ایران ، مذاکراتی جهت بر اندازی حکومت انجام دهد. بنا براین بابک از آذربایجان ، مازیار از طبرستان و افشین سردار ایرانی معتصم، هم پیمان شدند تا ضربه نهایی را بر خلیفه وارد سا زند ا ما معتصم از این راز بزرگ آ گاهی یافت.به د نبال آ شکار شد ن این راز، افشین که برای رسید ن به آرزوی حکومت بر خرا سان ، حتی از خیانت به دوستان خود واهمه ای نداشت ، برای رفع شبهه وتبرئه خود ، داوطـلب جنگ با بابک شد .

 

            افشیـــن سپهســــالار ایرانـــی معتصـــم و جنـــگ با بــابک

معتصم که میدانست افشین در میان امرا و حکمرانان نفوذ و سلطه بسیار دارد و نمی تواند او را به آسانی به قتل برساند ترجیح داد طی نقشه مکا رانه ای کار او را یکسره کند. بنا براین به افشین دستور داد تا خود را آماده جنگ با بابک نماید.

افشین که چا ره ای جز اجرای دستور نداشت پس از تجهیز سپاهی بزرگ عازم جنگ با هم پیمان خود شد.

جنگ سخت و خونین بابک و افشین در سال 221 ه. ق آغاز شد. مرکز عملیات بابک در ناحیه ا رسباران بر فراز رفیع ترین قـله کوهستان هشتاد سر و از درونقلعه ای بود که هم اکنون نیز به نام خود او – قلعه بابک –  معـروف است .

مدافعان آذربایجان از زن و کودک وبزرگ هـمگی به د فاع از سرزمین خود

پرداخته بودند.سپاه اعراب که به جنگ در دشتهای باز عادت داشت وچیزی

از نبرد کوهستانی نمی دانست تلفات سنگینی را متحمل شد.

بیش از یک سال از آغاز جنگ سپری شده بود. معتصم هر روز خبرهای خفتبا ری را از شکستهای افشین می شنید . بنابراین هـمین که فصل سرما به پایان

رسید یکی از زبده ترین سرداران خود به نام “جعــفر ابن د ینار ” را با ده هزار مرد جنگی و مبلغ قابل توجهی وجه نقد به همراه سپاه کــوفه عازم آذربایجان نمود .اما افشین علارغم آن همه سپاه روز افزون ضایعات بسیاری را از دلاوران آذربایجان متحمل می شد.

 

                   آغـــاز نـــــــاکـــامی هــــای بـــــــــــابک

 

 

 هــد ف بابک از مبارزات خود بسیار مقدس بود .آرمان او د فاع از مرز و بوم و حفظ زاد گــاهش آذربایجان و غرب ایران از تسلط اعراب و در صورت موفقیت در هم شکستن حکومت پر از نیرنگ بغـداد بود. قدرت نظامی و اقتصادی معتصم بسیار بیشتربود اما حامیان بابک  ، آذربایجانیهای آزاده و غیرتمندی بودند که جان و مال خود را در د فاع از سرزمین و زاد گاهشان فدا کرده بودند.

افشین که میدانست حتی با چنان سپاه قدرتمندی هم نمیتواند بر آذربایجان چیره شود ، حیله زیرکانه ای را ترتیب داد. او ابتدا به همدان –  که یکی از مهمترین شهرهای آذربایجان بود – حمله کرد. مردم همدان از بابک یاری طلبیدند . بابک به ناچار یک سوم از نیروهای اندک خود را به همدان اعزام کرد .

اما افشین سردار دیگری را به فرماندهی جنگ در همدان منصوب کرده و خود با سپاهی تازه نفس به سمت کوههای ارسباران حرکت نمود. جنگ سرنوشت ساز آغاز شد. تعـداد رزمند گان بابک بسیار تقلیل یافته بود . افشین با سپاه گران خود بر رزمندگان آذربایجان برتری یافت و بابک به همراه اندک رزمنده ای که باقی مانده بودند در درون قلعه ( بابک ) مستقر شدند. موقعیت جغرافیایی قلعه طوری بود که نفوذ به درون آن امکان پذیر نبود. بنابراین افشین از سه جهت ،قلعه را به محاصره خود در آورد.

هنوز دژ استوار و پا بر جا بود. رزمند گان، شجاعانه د فاع میکرد ند. بیست سال بود که بابک و یارانش در پناه کوههای سر به فـلک کشیده آذربایجان سرافرازجنگیده و چندین فرمانده بزرگ اعراب را به زانو در آورده بودند و اینک افشین بیش از یک سال بود که با صد هزار نیروی جنگی خواب پیـروزی می دید . ساز و برگ جنگی و آذوقه رزمند گان  قـلعه ، ته کشیده بود. بیماری کشنده ای  هر روز تعـدادی از مبا رزان را به کام مرگ می فرستاد. سقوط دژ حتمی بود.

بابک با رزمندگان خود به مذا کره پرداخت. خرمیان به اتفاق، تصمیم گرفتند تا جهت تجد ید قوا به طرف “ روم” حرکت کنند. دلاوران از تنها مسیر ممکن از فراز صخره ها ی قـلعه به درون دره فـرود آمدند.

بابک چشم در دژ خالی گرداند و چشمه کین و حسرت از ژرفای  وجودش

 

جوشید ن گرفت: “ بدرود ای آرزوگاه آزاد گان ، ای بلند آشیان عقابهای سرافراز

 

ای قلب تپنده آذربایجان ، ای قبله گاه رنج د ید گان ، ای سترگ ترین دژها ، ای

 

مزارپاک ترین دلاوران . بدرود ، ای سرزمین مادری ، ای جولانگاه شیران. ”

 

همه دلاوران کشته شده بودند ، تنها بابک مانده بود وبرادرش عبداله با هفت نفر

 

از فدائیان کــرد ستان . همه آذربایجان به سوگ نشسته بود . بابک و همراهانش

 

به دشوا ری از ا رس گذ شته و وارد ارمنستان شد ند .

 

دربار خلیفه غرق در شادی بود . اما معـتصم هنوز از جانب بابک آسوده خاطر

 

نبود و به افشین تا کید میکرد که هر چه زود تر بابک را به نزد او بیاورد  .

 

افشین در آشفتگی و نگرانی دست و پا می زد. نا گهان به فکر استفاده از حیله-

 

گری “ سهل ابن سنباط ” وا لی ارمنستان افتاد . سهل ، مد یون بابک بود چراکه

 

بابک او را در بیرون راند ن اشغا لگران خلیفه از ا رمنستان یا ری کرده بود. اما

 

سهل خواب شاهی میدید . پس در فکر این بود که بابک را به ا فشین بفروشد .

 

 سربا زان سهل، رد پای بابک را پیدا کردند . سهل وقتی بابک را د ید او را در

 

آغوش کشید و به صلیبی که از گردن آویخته بود سوگند خورد که نسبت به بابک

 

وفادار باشد. رفتار سهل چنان بود که بابک به دروغگویی او پی برد اما خاموش

 

ماند . بابک به همراه برادر و دوستانش راه میپیمود ند.  اند یشید که اگر مکری

 

برای د ستگیری آنها وجود داشته باشد بهتر است یکی از آنها زنده بماند تا

 

نهضت را دوباره احیا نماید. بنا براین به عبداله وهمراهانش دستور داد تا از او

 

جدا شوند. زمان جدایی فرا رسیده بود . نگاه دو برادر در هم گره خورد . سالهای

 

سال در کنار هم شمشیر زده بودند ، روزهای تلخ و شیرین را به جان خریده

 

بودند و اینک هرکدام باید  راه خود را می پیمود . بابک در چشم عبداله بیش از

 

امید ، حسرت دید. به او گفت :

 

ـ دلاور ! به شرف زیستیم ، به شرف خواهیم مرد اما پرچم آرما نمان به زمین

 

نخواهد افتاد .

  

بابک درست حد س زده بود. سهل ، با رذا لت و حقارت تمام بابک را به دست

 

افشین سپرد .

 “  ســــواران ،

کـــــا کـــل اسبــــا نشـــان در مشـــت ،

ســــواران ،

بیــــــرق آزاد گــــــــــی بر دوش ،

ز نیرنــــگ و خیــــــــانت ،

بـــار دیـــــــــگر می شـــــــوند در بنــــــد .”

مثـــله کـــردن بــابـک در ســامـره  و صـلابت بــی نظیــر او در بــرابــر مر گ

همه پیش بینی های لازم به عمل آمده بود و راهها از هر جهت برای عبور افشین

و اسیرانی که خواب و آرام از ســامره گرفته بودند مهیا شده بود . تمام مردم

شهر چشم به راه بودند تا مردی را که بیست و دو سال در برابر خلیفه قد علم

کرده بود ببینند . سراسر شهر را آذ ین بسته بودند . مرد م در میادین شهر جشن

گرفته بودند و مداحان این فتح بزرگ را به خلیفه تبریک می گفتند .

بابک را وارد دارا لخلا فه کردند . معتصم ، د ستمال امان در د ست دا شت اما

چهره اش از شدت اضطراب متشنج بود . همه نگاهها به بابک بود . تنهاد صدای

زنجیرهای دلاور آذربایجان بود که سکوت را می شکست .

پس از مد تی معتصم حرکتی به خود داده به بابک نزد یک شد .با لحنی مضطرب

پرسید : “ بابک ؟ ”

بابک خا موش ماند .

افشین هرا سان پیش شتا فت و با لحنی ترس آ لود گفت : “ وای بر تو .

ا میرا لمومنین با تو سخن می گوید و تو خا موشی ؟ ”

صدای آرام و سنگین بابک درآ مد :

 ـ“ منم بابک .” ودیگر هیچ نگفت .

معتصم بی اختیار به سجده ا فتاد و دست به دعا گشود :

ـ “ خدایا از این پـیروزی که نصیبم کردی ترا سپاس می گویم .”

 سپس رو به بابک کرد و پرسید :

ـ “ شنیده ام که تو حرام های خدا را حلا ل کرده ای و بر آن بوده ای که سرزمین

خلا فت را غـصب کنی ؟ ”

بابک پاسخ داد :

“ هر کس را مادرش هر جا به د نیا آورد آنجا مال اوست ، سرزمین اوست، وطن

اوست . غاصب کسی است که فرسخها راه را بپیماید و با سلاح بر سر مرد م بی-

د فاع یورش آورد و د سترنج مرد م زحمت کش را غا رت کند. . .”

طـنین صدای بابک تالار را مسخر کرده بود . بهت و حقارت سراپای وجود خلیفه

را فرا گرفته بود .

خلیفه با سردارن و وزیران خود به مشورت پرداخت . پس از مد تی رو به بابک

کرد و گفت :

ـ“ عـفوت میکنم ، به شرطی که توبه کنی و از زیر شمشیر مقد س ما بگذ ری.”

چشمان بلوطی بابک فـراخ گشت و صدای خشما گینی از گلویش کنده شد :

ـ“ توبه را گناهکا ران کنند . توبه از گناه . من تنها به وظیفه خود عمل کرده ام و

به غیر از پرورد گار خویش از کسی طـلب بخشش ندارم . اکنون تنها جسم من در

د ست شماست . اما روح  وآرمانم  تسخیر ناپذ یر. ای معتصم ! مپندار که شاهین

ترازوی حیات هموا ره به سود تو خواهد بود .آیا ترک را در د یوا رهای کاختان

نمی بینید ؟ آیا نمی بینید که ستون حکومتتان به لرزه در آمده است ؟”

سخنان بابک همچون پتکی بر سر حاضران فرود می آ مد و کسی را یارای

جنبید ن نبود .

معـتصم شمشیر برهـنه بابک را برداشت وبا صـدای لرزانی گفت :

ـ“ با این شمشیر چند نفر را به قتل رسانده ای ؟”

 بابک پاسخ داد :

ـ “ بسیار و هـمه در خور مرگ .”

چشمان خلیفه از حد قه در آمد واز ته گلو غرید :

ـ جلا د !

در این هنگام پرده سیاه کنار رفت و جلا د وا رد تالار شد . بابک صدایی شنید :

ـ “ مرحبا برادر ، تو کاری کردی که کس نکرده بود . اینک تابی بیاور که کس

نیاورده است .” صدای عبد اله بود. او نیز ا سیر شده بود .

معتصم فریاد زد : “ مثله اش کنید ”

جلاد از اینکه فرصت هنر نمایی یافته بود خرسند شد . نخست با یک ضربه دست

راست بابک قطع شد . خون از بازویــش  فواره زد اما بابک خم به ابرو نیاورد.

با ضربه دوم د ست چپ بابک نیز قطع شد  لیکن حرکتی کرد که هرگز کسی

نکرده بود .

بابک زانو زده وتمام صورتش را با خون گرمش گلگون کرد . این حرکت چه

معنی داشت ؟

معتصم زهر خندی زد و پرسید :

ـ“ ای کافر ! چرا صورت خود را به خون آغــشته کردی ؟”

بابک پا سخ داد :

ـ “ در برابر د شمن نامرد ، مردانه باید مرد . د ستانم که بریده شد ، خون از تنم

رفت و رنگ چهره ام زرد شد. اند یشید م که مبادا د شمن چنان گمان کند که

زردی رخسارم ، از ترس مرگ است . خلق من نمی پسند د که بابک در برابر

د شمن ترسی به دل راه دهد . پس صورتم را به خون سرخ کردم .” و آنگاه سر

بابک ، سری که هرگز به هیچ ستمگری فـرود نیامده بود ، از تن جدا شد .

“ بــــه خـــون رنگیــــن کنـــم رخســـار خـــود در پیـــش نامردان

                              که فــرزند ارسبـــاران بــه زردی جــــــان نخــــواهـــد داد

شــرافــتــمنــد خــواهم مــرد و ننگیــــنم نخـــواهـــی د یـــــد

                            پلنـــگ د شـــت آزادی شـــرف آســـــــان نخــــواهـــد داد ”                         

                            ســــــرانجـــــام خـــــائـــــن

افشین آرزوهای بزرگی در سر داشت . او می خواست بر مسند خلیفه تکیه زند

و برای رسید ن به هد ف خود ، طرح کشتن خلیفه را برنامه ریزی کرد . اما

“ عبدا له طاهر ” از کار گزا ران خلیفه در خراسان از این راز بزرگ آگاهی یافته

و سریعا آن را به اطلاع معتصم رسانید .

افشین که عمری دست بر سینه در برابر خلیفه خدمت کرده  و دوست وهموطن

خود را فدای خوابهای باطل خود کرده بود ، به دستور خلیفه به قتل رسید .

ریا کاری و د وگانگی او به فاجعه ای دو گانه انجا مید . هم نام او به سبب خیانت

به بابک در تاریخ ثبت شد و هم اینکه  نتوانست به آرزوهای بزرگ خود نایل

شود . د ست قضا، افشین را به سزای اعمالش رسانید و به سال 226 ه. ق

طومار زند گی ناشریفش برای همیشه در هم پیچیده شد .

 

 http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/2babak.jpg

                    عـــــــلل شکســــــــت بــــــــــابـــک

1 - بابک ، با ا مپراطوری بزرگ و بسیار قدرتمندی به مبارزه برخوا سته بود .

 نیروی نظامی و اقتصادی د شمن بسیار برتر بود .اما با این وجود بابک توانست

با تکیه بر نیروهای محلی به مد ت 22 سال ضربات مهلکی بر پیکر حکومت

خلفای عباسی وارد ساخته و نام خود را به عنوان یکی از قدرتمند ترین سرداران

تاریخ به ثبت برساند .

2 – طی 22 سال جنگ بابک با اعراب به غیر از اند ک کمکی که از سوی کردها

و طبریها به آذربایجان فرستاده شد ، هیچ همد لی قابل توجهی از سوی ایرانیان

به بار ننشست و در نتیجه قدرت نظامی و اقتصادی آذربایجان به حداقل خود

رسید .

3 – سرداران ایرانی سخت پرا کنده دل بوده و هر کدام سودایی د یگر داشتند .

همچنین خیانت افشین که در بد ترین شرایط اقتصادی و نظامی بابک به وقوع

پیوست شکاف عمیقی بین آذربایجان و سایر مخا لفان ایرانی ایجاد نمود .

4 – شاید بتوان گفت ساسانیان چنان مرد م ایران را از تاریخ اجتماعی خود دور

کردند و با کشتن افرادی چون مانی و مزد ک چنان خلا ئی در قلمرو اند یشه و

فرهنگ به وجود آوردند که پس از به قدرت رسیدن ا مویان و عباسیان ، مرد م

ایران پنداشتند که نور اند یشه تنها از کشور بیگانه می تابد و در نتیجه اشتیاقی

در کمک به آذربایجان و نهضت بابک از خود نشان نمیدادند .

      تــاثیــر نهضــــت خـــرمد یـــنـــان آذربـــایجــــان بـــر فرهنــــگ ایـــران

1 - نهضت بابک که  به د لیل طولا نی بودن مبارزاتش بی شک در راس همه

 نهضتهای انقلابی منطقه قرار دارد ، مقد مه ای برای سایر نهضتهای مردمی

ایران گردید .

2 – بابک، با نفوذ بیگانگان بر فرهنگ درونی به مبارزه برخواسته بود و قیام

او، راهنمائی برای ایرانیان گرد ید تا با توسل به مذهب تشیع به مبارزه برخیزند

ودر نهایت این ایده نیز از آذربایجان و توسط شاه اسماعیل اول پایه گذاری شد.

3 – مبارزه فیزیکی بابک با اعراب حسی را در درون ایرانیان پد ید آورد که با

تکیه بر اد بیات و عرفان مبارزات غیر فیزیکی خود را آغاز کنند و بد ین ترتیب

انگیزه لازم برای پیدایش شاعران و عارفان مبارز ایرانی به وجود آمد . فردوسی

اولین شاعری بود که مبارزه غیر فیزیکی خود را آغاز کرد .

 

                  قیام  بــــابـــک از د یـــــد گــــاه محــــــــقق                    

بابک در د لهای مرد م جایگاه  بزرگی داشت . او آ زاده ای جوانمرد و بسیار

باهوش ، سرداری شجاع ، فرماندهی پر صلابت و آتشفشانی از عشق و غرور

بود . او دلاوری عا شق بود . عا شق زاد گاه و سرزمین مادری خود.

نهضت بابک ، فریاد اعتراض مرد م زجر کشیده ای بود که حکومت سلطه گران

را ننگ بزرگی بر خود می شمرد ند. اعتراضی که هر لحظه وسیعتر گردیده  و

سرانجام به مبارزه ای شرافتمندانه بد ل گشت .

نهضت بابک ، نهضتی ملی و مرد می بود و همین عامل ، موجب گرد ید تا

مبارزان خرمی که تعداد آنها در برابر اعراب بسیار اند ک بود ، به مد ت 22

سال با ا مپراطوری قد رتمند عبا سیان به ستیز برخواسته و پایه های حکومت

 آنان را به لرزه در آورند . اوضاع ا سف بار اقتصادی مرد م ، توقیف و تصرف

اراضی کشاورزان ، به مخاطره افتادن فرهنگ آذربایجان و ایران ، و از میان

رفتن حقوق ابتدایی مرد م  از مسائلی بود که بابک را برای قیام تحریک نمود .

سپاه اعراب فرسنگها راه پیموده بود تا تنها نقطه ای را که نتوانسته بود تحت

سلطه خود در آورد ، اسیر خود سازد اما دلاوران آذربایجان با تکیه بر ایمان و

استقامت توانستند به مدت 22 سال  در برابر سلطه گران بیگانه به مبارزه

بر خواسته و با نثار جان ومال خود درس عزت و آزاد گی را به نمایش بگذارند.

نهضت بابک نخستین جنبشی بود که پس از شکست ایران از تازیان ، علیه

نیروهای اشغالگر برخواست و مقد مه ای برای طغیان دیگر نهضت های رهایی-

بخش در ایران گردید. بابک با مرگ بی همتای خود ندای آزاد گی و جوانمردی را

در تمامی جهان طنین انداز کرده و نام خود وآذربایجان را برای همیشه جاوید

ساخت . و اینک پس از گذشت 12 قرن از جنبش آذربایجان ،  هر سا له در روز 

 تولد بابک دهها هزار نفر از مرد م ایران و ا قصی نقاط جهان در قلعه بابک گرد

هم آمده و یاد جانفشانی ها و ظلم ستیزیهای دلاوران آذربایجان را گرامی میدارند.

اورکـــــد ن  آجیــیـب ، آ لیشــــب  یــانمـــا،                        

بـــابــکه بــاش یـــولوب ، ائـــل لـــر  آغــــلا دی

گــوی لــردن  ســاو آلــان  بــوم بــوش  قـــالا دا

بــولاخــلا ر  قــورود و،  گـــول لـــر  آغـــــــلا دی

                                                                               پـــا یـــان

منابع :

 

1 – قیام بابک ( پــروفســـور محـــمد تقــــی زهتــــابی )

2 – بـــابک ســـردار جـــاویدان ( سعـــید نفیســــــی )

3 – بــــابک حما ســــه ای در تـــا ریـــخ ( جـــلا ل بـــرگشـــاد )

4 - بــابک پلنـــگ آذربـــایـــجـــان ( ابــو الــفضــل جــعـفر لـی )


http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/ata_babak_3.jpg

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 7 تیر 1396
بؤلوملر : تورک اسطوره لری ,

خانه های قدیمی اهر - منزل زنده یاد غلامرضا فرج زاده اهری

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/ahar-faragzadeh_home.png

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 5 تیر 1396
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

اهری لردن خاطره لی عکس لر

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/shahriar_naser_shafi_shahrdar_ahar.jpg

استاد شهریار به همراه آقای ناصر شفیعی نویسنده و محقق و همچنین شهردار سابق اهر که آدم پرکار و رو راست و جدیی بود و بنابه مصلحت بسیار خوب از طرف شورای شهر اسبق شهرستان اهر به ریاست شهرداری انتخاب شده بودند و گویا بنابه دلایلی! ( من دلایلش را نمیدانم معذرت! ) هم از طرف همان شورای شهرستان سابق و به دور از مصلحت ! از کار بر کنار شدند . ما را چه به اینکارا تصویر رو حال کنید و میانسالی شهریار را هم ببینید . ایشان در زمان قبل از انقلاب نیز شهردار اهر بودند .

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/ganbar_oghli.png

 شاید این اواخر کسی قنبر اوغلی را نمی شناخت مرد خسته و بیماری که جلوی درب مسجد مسگرخانه منتظر اجل می نشست خانه اش در پس این مسجد بود تک و تنها بود ...


از وبلاگ صادق اهری    http://ahariax.blog.ir

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 5 تیر 1396
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

چند تا از خصوصیات زبان‌ شناختی ترکی

زبان ترکی آذربایجانی مانند سایر زبان‌های ترکی از نظرِ ساختاری زبانی التصاقی است. منظور از زبان التصاقی یا پسوندی این است که بن فعل در ابتدای واژه قرار می‌گیرد و با افزودن پسوندها حالت‌های فعل تغییر می‌کند. مثال: گل (بیا) گل‌دی (آمد)، گل‌دی‌لر (آمدند).
صرف افعال در ترکی آذربایجانی قاعده‌مند است و برای آموختن آن نیازی به حفظ کردن استثناهای زبانی وجود ندارد. واسیلی ولادیمی‌رویچ بارتولد (Bartold|Vasily Bartold) در کتابِ «تاریخ ترک‌های آسیای میانه» می‌گوید: زبان ترکی مانند ویروس است. از آنجا که به دلیل قاعده‌مندی مفرطش یادگیری آن آسان است، اقوام ترک در هر منطقه‌ای که ساکن شده‌اند، زبان اقوام مجاور را به‌سرعت تحت تأثیر قرار داده و موجب افزایش سریعِ ترک‌زبانان شده‌است -نقل به مضمون-)
در زبان ترکی آذربایجانی امکان ساختن فعل و مصدر از اسم و صفت وجود دارد. مثال: قولاخ (گوش)، قولاخ‌لاماخ (گرفتن از گوشِ کسی برای تنبیه)؛ ال (دست)، ال‌له‌مک (ورز دادن)؛ سو (آب)، سولاماق (آب پاشیدن)؛ گؤزل (زیبا [صفت])، گؤزل‌لمه‌ک (به‌زیبایی ستودن)، یئیین (تند [صفت]) یئیین‌لمک (شتاب گرفتن)؛ گؤز (چشم)، گؤزلوک (عینک)، گؤزلوک‌چو (عینک‌ساز یا عینک‌فروش)، گؤزلوک‌چولوک (عینک‌سازی یا عینک‌فروشی). این ویژگی زبان‌شناختی، امکان گسترده‌ای برای افادهٔ روی‌دادها و افعال پدید می‌آورد تاآنجا که برخی از محققین شمار فعل را در زبان‌های ترکی و ازجمله آذربایجانی غیرقابل شمارش دانسته‌اند.
در زبان ترکی آذربایجانی افعال قادر به بیان «فعل منفی»، «توانستن»، و «نتوانستن» هستند. مثال: گئت (برو)، گئت‌مه (نرو)، گئده‌بیل‌مک (توان یا امکان رفتن داشتن)، گئده‌بیل‌مه‌مک (توان یا امکان رفتن نداشتن).
افعال در زبان ترکی تک‌جزئی و یک‌تکه هستند. ساختن فعل با استفاده از افعال معین یا افعال کمکی عمدتاً به افعالی منحصر است که از زبان عربی یا فارسی به ترکی آذربایجانی وارد شده‌اند. این ویژگی انعطاف‌پذیری قابل توجهی در زبان ترکی آذربایجانی برای ساختن واژه‌های جدید حتی با استفاده از وام‌واژه‌ها ایجاد می‌کند. مثال: تلفن، تلفن‌لاش‌ماق (ارتباط تلفنی برقرار کردن).

آرتیغین اوخوماخ
یکشنبه 4 تیر 1396
بؤلوملر : تورکی اورگنمح,