قره داغین وبلاقی

سلام دوسلار خوش گلیب سیز

زندگینامه دکتر جواد هیئت

دکتر جواد هیئت

دکتر جواد هیئت فرزند علی هیئت (متولد ۱۳۰۴ تبریز)، پزشک جراح و پدر جراحی قلب ایران  ، روزنامه نگار و پژوهشگر آذربایجانی بود .  
دکتر هئیت به موازات مطالعات و تألیفات پزشکی در تورک شناسی و فلسفه و اسلام شناسی نیز صاحب مطالعه و اهل نظر است و بعد از انقلاب اسلامی با همکاری چند نفر از دوستان صاحب قلم خود، مجله وارلیق را به زبان های ترکی و فارسی منتشر نموده و در زمینه تورک شناسی شخصأ بیش از صد مقاله معروف در رابطه با زبان ترکی در این مجله نوشته است.
یکی از تلاش گران مجله « وارلیق » در راه اندازی و انتشار آن، بولود قره چورلو « سهند » بود که مدت کوتاهی پیش از انتشار اولین شماره آن درگذشت. به همین جهت مدت ها دوستان مجله وارلیق در نظر داشتند که نام مجله را « سهند » بگذارند ولی با پیشنهاد حمید نطقی به وارلیق تبدیل شد. استاد شهریار در پیامی که به مجله فرستاد آن را « آزادلیق قوشو وارلیق » ( وارلیق پرنده آزادی ) خواند.
اولین شماره وارلیق به سردبیری حمید نطقی و به مدیر مسئولیتی استاد جواد هیئت در اردیبهشت ۱٣۵٨ انتشار یافت، در همان شماره، خود را ارگان رسمی انجمن آذربایجان نامید، هرچند مقالاتی هم به زبان فارسی منتشر می کرد ولی بیشتر نوشته ها به زبان ترکی آذری و اغلب پژوهشی و علمی بودند. استاد هیئت همواره به دوستان و یا مقامات دولتی یادآور می شد که من یک آذربایجانی ترک و  ترک زبان هستم. زبان مردم آذربایجان ترکی است و آذربایجان نام سرزمینی آنان است. هرچند استاد هیئت یکی از شخصیت های برجسته و چند وجهی جامعه آذربایجان و متخصص در علوم پزشگی است ولی سخن گفتن پیرامون ایشان بدون پرداختن به مجله وارلیق امکان پذیر نیست زیرا انتشار این مجله در طول این سال ها همواره مهر و نشان استاد هیئت را با خود داشته است. بنابرین نام و نشان استاد با مجله وارلیق یکی شده، جدایی آن دو قابل تصور نیست.
 وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دوسال اول رشته پزشکی را در ایران گذرانده و به استانبول رفت و پس از اخذ دکترای پزشکی، دوره تخصصی جراحی را در استانبول و پاریس به پایان رساند و در سال ۱۳۳۱ به ایران بازگشت. در مدت ۴۸ سال طبابت و جراحی در تهران ، به تدریس و تألیف کتاب ها و مقالات جراحی پرداخت و در فاصله سال های ۵۵ ـ ۱۳۴۳، مجله دانش پزشکی را منتشر نمود. ( در این مجله بیش از پنجاه مقاله علمی به قلم او چاپ شده است ).
در کنار جراحی عمومی، جراحی قلب را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۱ برای اولین بار در ایران موفق به انجام جراحی قلب باز شد و پدر قلب کشور نام گرفت،. در سال ۱۳۴۷ اولین عمل پیوند کلیه را در تهران و اولین پیوند قلب سگ ها را در ایران با موفقیت انجام داد. ( دکتر ابتدا روی سگ ها که تا آن زمان در کشور ما بی سابقه بود ماشین قلب و ریه مصنوعی را به کار گرفت و بعد از عمل جراحی روی ۲۵ سگ در بیمارستان شهربانی ماشین فوق الذکر را در جراحی قلب انسان با موفقیت به کار برد. )
از سال ۱۳۴۲ به نمایندگی ایران در « انجمن بین المللی جراحی » و از سال ۱۳۶۲ به عضویت « آکادمی جراحی پاریس » انتخاب شد. تا کنون بیش از ۲۵ مقاله و سخنرانی از او در کنگره های بین المللی جراحی به زبان های فرانسه، انگلیسی در مجلات معتبر پزشکی خارجی چاپ شده است.
ازسال 1367 نیز بعنوان مدیر گروه جراحی دانشگاه آزاد بوده است
مرگ:
استاد در سال های گذشته عمر خود تعدادی از رفقای بسیار نزدیک و همراه خود را در مجله « وارلیق » از دست داده بود. در این سال ها شمع عمر استادان حمید نطقی، محمد علی فرزانه، پیر هاشمی، سرداری نیا، علی کمالی، بیگدلی، منظوری خامنه، زهتابی و دیگر دوستان و هم رزمان یکی پس از دیگری به پایان رسید که تاثیر بسیار فراوانی در احساس تنهایی استاد گذاشت. در نتیجه عمر پر بار، پر تلاش، پیگیر و خستگی ناپذیر استاد در ۲۱ مرداد ماه ۱٣۹٣ در شهر باکو پایتخت جمهوری آذربایجان به پایان رسید و چشم از حهان فرو بست
اثار:
سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی (۱۳۶۵)
ترومبوز و قلبیت و درمان آن (۱۳۳۵)
نگاهی به تاریخ ادبیات آذربایجان (دوجلد)
مقایسه اللغتین مقایسه فارسی و ترکی (۱۳۶۲)
زبان وادبیات ترکی آذربایجان در قرن بیستم (گزارش به ترکی استانبولی در چهارمین کنگره بین‌المللی تورکولوژی - استانبول ۱۳۶۴)
نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان (۱۳۶۵)
آذربایجان شفاهی خلق ادبیاتی (۱۳۶۷)
ادبیات شناسلیق (۱۳۷۴)
خلاصه تاریخ فلسفه غرب
 کناب نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان مدتهاست در دانشگاههای ترکیه و آذربایجان بعنوان کتاب درسی معتبر تدریس می شود این کتاب در باکو به خط کریل نیز چاپ شده است.
از هفت جلد کتاب درباره تورکولوژی پنج جلد آن در باکو و یک جلد ( نگاهی به تارخ و فرهنگ ترکان ) در آنکارا ازطرف وزارت فرهنگ به ترکی استانبولی به چاپ رسیده است. علاوه بر این دکتر هئیت ، مقالات علمی از تحقیقات خود را درباره تورکولوژی ، ترکی سنقر، ترکی خلج و ترکی خراسانی تهیه و در کنگره های جهانی تورکولوژی ارائه نموده و به عضویت فرهنگستان زبان ترکیه انتخاب شده است .
دکتر هئیت از طرف دانشگاه های استانبول، باکو و نخجوان عناوین دکترای افتخاری و پروفسـوری دریافت نموده و سال هاست به عنوان یکی از مراجع ترک شناسی در جهان شناخته شده است. دکتر هئیت هنوز هم به فعالیت جراحی و فرهنگی ادامه می دهد.

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

کلمه لر انگلیسی / آذربایجانی و استانبولی دیله

 یازینین آرتیغیندا بیرتعداد  کلمه لری اوچ انگلیسی  - تورکی آذربایجانی و استانبولی دیل لره ترجمه اولوب تا فرقلرین بیله سیز

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 20 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

ترکان و بررسی تاریخ ، زبان و هویت آنها در ایران

تاریخی که ما امروز از آن به عنوان تاریخ ایران نام می­بریم و در مدارس و دانشگاههای کشور تدریس می­شود, عموماً تاریخی است که اساس و پایة آن بیشتر از زمان به حکومت رسیدن رضاخان و در ادامة حاکمیت خاندان پهلوی, به دست پرورش یافتگان مکتب باستانگرایی این دوران بنیان­گذاری شده است که آنرا می­توان «تاریخ پارسیان» نامید. چرا که مبدأ این تاریخ نه از زمان تشکیل حکومتهای بومی در سرزمینی که امروز ایران می­نامیم, بلکه از زمان به حکومت رسیدن هخامنشیان که بنیان گذاران تاریخ پارسیان هستند شروع می­شود؛ چنانچه در زمان محمدرضا پهلوی که باستانگرایی دوران پهلوی مراحل تکاملی خود را طی می­کرد مبداء تقویم ایران از هجری شمسی که مبداء اسلامی داشت به شاهنشاهی, که مبداء حاکمیت کوروش هخامنشی پادشاه پارس در ۵۵۰ قبل از میلاد را می­رساند تبدیل شد! [1
                                                      

گرچه اسنادی که در دست است و با موجود بودن کتیبه­های زیادی که به زبانهای سومری, ایلامی, اورارتویی و ماننایی نوشته شده است می­رساند که حدود ۴۰۰۰ الی ۴۵۰۰ سال قبل از حاکمیت هخامنشیان و سکونت اقوام مهاجر آریایی در سرزمینی که ایران می­نامیم, حکومتهای مقتدر بومی در این مناطق حاکمیت داشتند و اوّلین تمدن بشری هم به وسیله سومریان که زبان التصاقی داشتند به بشریت هدیه شده است,[۲] لاکن تاریخ نویسان دوران پهلوی به جای پرداختن به تاریخ ۷۰۰۰ ساله ایران, همواره از تاریخ ۲۵۰۰ ساله نام برده و آنچه که مربوط به زمانهای پیش از حکومت هخامنشیان است به عنوان «حوادث پیش از تاریخ», آنهم به اختصار یاد  کرده ­اند!

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

تحریف تاریخ ایران از زمان شروع حاکمیت پهلوی

تحریف تاریخ

کشور ایران کشور کثیرالمله است. از ۷۰۰۰ سال پیش تاکنون ملل و اقوام مختلف با زبانها و فرهنگهای متنوع در این کشور پهناور به زندگی در کنار هم ادامه داده و از راه پر پیچ و خم تاریخ ایران گذر کرده­اند.

از زمان پیدایش اوّلین تمدن بشری توسط سومرهای التصاقی زبان و بومی- ایران, تا رسیدن اولین کوچ از اقوام آریایی تحلیلی زبان از استپ­های جنوب سیبری به این منطقه در سال ۹۰۰ قبل از میلاد, و در ادامه کوچ اقوام سکا, ایشغوز, اشکانی, خزر, هون, پچنک, قبچاق, اوغوز و دیگر اقوام ترک در سالهای قبل و بعد از میلاد مسیح به این سرزمین و تشکیل کشور کثیرالمله­ای که آنرا ایران می­نامیم, این سرزمین همواره پهنه زندگی و رشد و توسعه زبانها و فرهنگهای متفاوت بوده است!

                                                   

علاوه برکتیبه­هایی که به زبانهای سومری, ایلامی, اورارتویی و ماننایی نوشته شده است, نوشته شدن کتیبة بیستون کرمانشاه به سه زبان بابلی, تورانی (ایلامی) و فرس, در دورة هخامنشیان, و آثار بیشمار باقی مانده از سه زبان عربی, ترکی و فارسی دری پس از شروع حاکمیت اسلام در ایران تا پایان دورة قاجاریه, نشان از موجودیت و زندگی زبانهای ملل و اقوام ایرانی در کنار هم در طول تاریخ هفت هزار ساله در ایران دارد.

 به دیگر معنی باید گفت تا پایان دورة قاجاریه, کشور ایران هرگز یک زبانی و یک فرهنگی را چه در سطح دولتی و به صورت رسمی, و چه در سطح ملّت و به صورت ملّی تجربه نکرده بود؛ تنها پس از حاکمیت رضاخان و محکم شدن پایه­های حکومت مستبدانه و نژادپرستانه وی است که تدریس و تحصیل تنها یک زبان در ایران, و ممنوع و قدغن شدن تدریس و تحصیل دیگر زبانها در دستورکار قرار می­گیرد![۱]

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

کسروی و تحریفهای او …

بنا به ادعای کسروی و همفکران وی چون محمدعلی فروغی, اقبال آشتیانی, عبدالعلی کارنگ, جمال­الدین و دیگران اگر گفته می­شود که بیشتر روستاهای باصطلاح آذری زبان بر اثر زور و اجبار و تحمیل از بین رفته­اند و فقط چند روستای غیرترک در آذربایجان باقی مانده است, اولاً باید دلیل و برهان مستند و قانع­کننده­ای ارائه شود که این چهار روستای غیر ترک اطراف مرند در عین حالی که در میان هزاران روستای ترک در محاصره بوده­اند چطور و با چه ابزاری از خود محافظت و دفاع کرده و مثل بقیه روستاهای غیرترک از بین نرفته­اند؟ !

                                                                                              


اگر بقیه آبادیهای غیر ترک آذربایجان به زور و اجبار و تحمیل و یا به هر طریق غیر طبیعی دیگر از بین رفته­اند منطق حکم می­کند که این چند تا روستا هم باید از بین می­رفتند, چه, وجود و ادامه حیات چند روستای غیر ترک در میان هزاران روستای ترک بدون داشتن ابزار مقاومت قابل قبول, مثلاً هنگام تهاجمات ترکها, آنهم در طول چندین قرن, غیر منطقی و غیر عقلانی به نظر می­رسد, مگر اینکه قبول کنیم ساکنین این روستاها در دوره­هایی از تاریخ, و همانطوری که اشاره شد مثلاً در زمان انوشیروان ساسانی و یا در زمان دیگر حاکمان ایران از مکانهای اصلی خودشان از مناطق مرکزی و جنوبی و پهلوی زبان ایران برای حفظ منافع استراتژیک شاهان و به عنوان «چشم و گوش» پادشاهان پارس به این مناطق و مناطقی در آذربایجان شمالی و گرجستان کوچانده شده باشند[۱] و در طول قرون متمادی هم در کنار روستاهای ترک و بومی آذربایجان با حفظ زبان و لهجة محلی خود به زندگی مسالمت­آمیز ادامه داده­اند و هیچ تحمیل و اجباری هم­جهت تغییر زبان و لهجة آنها در کار نبوده است. البتة وجود بعضی از روستاهای تات و تالش زبان در پاره­ای از مناطق آذربایجان چون خلخال و اردبیل و قزوین, به علت همجوار بودن این شهرها با استانها و مناطقی است که ساکنین بومی تات و تالش دارند.

جالب است که کسروی برای رسیدن به اهداف خود و یا رساندن ناسیونالیستهای افراطی به اهدافشان, به تحریف ناشیانه تاریخ متوسل می­شود. وی برای سرعت بخشیدن به تئوری مورد ادعای خود, یعنی اینکه زبان ترکی تنها در مدت ۷۰ سال زبان آذری از نوع فارسی ! را در آذربایجان از میان برده است در کتاب «آذری یا زبان باستان آذربایجان » می­نویسد:

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

آذربایجان تاریخی و محدودة آن از نظر مورخین

ز نظر تاریخی در مورد چگونگی نام آذربایجان در بین مورخین نظریات متفاوتی با توجه به معنا و مفهوم این نام وجود دارد, بعضی از مورخین این نام را بر گرفته از چهار کلمة ترکی «آذ, ار, بای, گان» که منتسب به قوم «آذ» یا «آس» است می­دانند,[۱] بعضی­ها آنرا بر گرفته از نام حاکم آذربایجان در زمان حملة اسکندر مقدونی, «آتروپات» می­پندارند و بعضی­ها هم این نام را در ارتباط با کلمة «آذر» (آتش در پارسی باستان) تصور می­کنند؛ ولی آنچه که واقعیت دارد نام آذربایجان از قدیم الایام شامل نواحی شمالی و جنوبی رودخانه ارس می­شده و این نام تنها پس از استقلال جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۱۸ بر روی سرزمین شمالی ارس گذشته نشده است. این نام همواره در طول تاریخ علاوه بر قسمت جنوبی رود ارس, قسمت شمالی آن را نیز شامل می­شده است. 

                                                                          


گرچه در تاریخ ناحیة بین دو رود کُر و اَرَس«الران», «ارّان» و «آران» نامیده شده و در نوشته بعضی از مورخین نیز به تنهایی و به عنوان ایالت مستقل, از آن یاد شده است ولی این ناحیه همواره بخشی از آذربایجان بوده و چون منطقة نسبتاً گرمسیری هم هست در فرهنگ مردم آذربایجان «آران» به منطقة گرمسیر و غیرکوهستانی نیز گفته می­شود.

عنایت اله رضا از مخالفین نام آذربایجان در شمال رود ارس در پیش­گفتار کتاب « آذربایجان و اران» می­نویسد:

«ماه ژوئن سال ۱۹۱۸ سران حزب مساوات, دولتی در قفقاز پدید آوردند و نام بخشی از سرزمین مذکور را که بر آن فرمان می­راندند «جمهوری آذربایجان» نامیدند. حزب مساوات که عنوان اصلی آن «حزب دموکراتیک اسلامی مساوات» بود, به سال ۱۹۱۱ میلادی در شهر باکو تأسیس یافت. هدف این حزب ایجاد کشور اسلامی بزرگ و واحد تحت رهبری ترکان آسیای صغیر بود. حزب مذکور که از سیاست «پان تورکیستها» پیروی می­کرد و طرفدار «وحدت» همة ترکی زبانان جهان در «ملتی واحد» بود, در ماه ژوئن سال ۱۹۱۷ به «حزب فدرالیستهای ترک» پیوست و با حزب مذکور کنگره­ای متحد ترتیب داد. در نوامبر سال ۱۹۱۷ نخستین کنگره حزب مساواتیان قفقاز برگزار شد و از این پس «حزب دموکراتیک فدرالیستهای مساواتی ترک» نام گرفت.» حزب مذکور, در ماه ژوئن ۱۹۱۸ استقلال بخشی از قفقاز را, زیر عنوان «جمهوری مستقل آذربایجان» اعلام کرد. حال آنکه نام این سرزمین هیچوقت آذربایجان نبود. حدود دو سال بعد, در تاریخ بیست و هشتم ماه آوریل سال ۱۹۲۰ دولت مساوات ساقط و منقرض شد و بلشویکها قفقاز را به تصرف درآوردند و دوباره سرزمین مذکور ضمیمة خاک روسیه گردید. در این روزگار دولت روسیه شوروی بر سرزمین قفقاز فرمانروایی یافت. دولت جدید روسیه شوروی که هنوز در آن زمان نامِ «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» بر کشور خود ننهاده بود, نام آذربایجان را همچنان بر بخشی از قفقاز باقی نگاه داشت. پس از چندی «جمهوری آذربایجان» به نام «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان» نامیده شد. . .

با گذاردن نام «آذربایجان» بر بخشی از قفقاز, اندیشه­ای تازه نیز عنوان شد مبنی بر اینکه گویا «آذربایجان سرزمینی است دو نیم گشته که بخشی در شمال و بخشی در جنوب رود ارس نهاده شده است.» نخست در قفقاز و پس از آنگاه در ایران, تنی چند از شاعران, نویسندگان, از این جدایی ناله­ها سر دادند و از روزگار, گله­ها کردند. . .

برخی از مورخین و نویسندگان شوروی, در کتابها و نوشته­های خویش, این عنوانهای مجعول و نادرست را چندان بکار گرفتند که نسل جوان ما از راه درست منحرف شده و از حقیقت ماجرا دور و بی­خبر مانده است. »[2].

احمد کسروی هم در کتاب شهریاران گمنام می­نویسد:

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

سیمای ترکان در آثار شعرای فارسی گوی و مورخین مشهور

ویل دورانت مورخ مشهور هم در مورد پادشاهان ترک, از آن جمله دربارة سلطان محمود غزنوی می­گوید:

«محمود پیش از هر درگیری مهمی نماز می­کرد و دست به دعا بر میداشت و از خدا طلب برکت می­کرد. یک سوم قرن سلطنت کرد [از ۳۸۹-۴۲۱ هـ ق] و چون در گذشت, سالخورده و سرافراز بود. مورخان مسلمان او را بزرگترین سلطان زمان و یکی از شاهان بزرگ آن عصر به شمارمی­آوردند».

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

ترکان و زبان ترکی در آئینه تاریخ و ادبیات

در تاریخ, همچنین در ادبیات فارسی و عربی به کرات به نام ترکان و زبان ترکی و حضور آنها در مناطق آذربایجان و نقاط مختلف ایران, عراق, سوریه و آسیای صغیر بر می­خوریم که گاهی از این ترکان و زبان آنها بر اساس نام مناطق محل سکونتشان یاد شده است. چنانکه در بعضی از موارد به علّت وسعت سکونت ترکان در مناطق آذربایجان تاریخی که از در بند, در جمهوری خود مختار داغستان (روسیه) در شمال گرفته تا همدان و اراک در جنوب, و از غرب دریای خزر و دیلم در شرق گرفته تا ارزنجان (در داخل خاک ترکیه امروزی) در غرب ادامه داشته, زبان آنها را آذری, آذریه و یا آذربیجیه نامیده­ اند


آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

چهره ترکان از نظر ژنتیکی

گویا از سوی پان آریائیستها و ناسیونالیستهای افراطی چنین سوالاتی از جوانان دانشجوی ترک کشورمان می­شود که اگر ترکهای ایران ترکهای اصیل بودند و به اجبار سلجوقیان ترک نشده بودند  باید گرد صورت, تنگ چشم و کم ریش و زرد پوست می­بودند

در حالی که مردم ترک آذربایجان و ترکان دیگر نقاط ایران چنین نیستند, لذا اینها آذریهایی (آریائیهای پهلوی و یا تات زبان) هستند که با تحمیل شدن زبان ترکی بر آنها زبانشان تغییر یافته ولی قیافه­اشان عوض نشده است!

گرچه مطرح کردن چنین سوالاتی با توجه به بومی بودن ترکان در خاورمیانه که سابقة هفت هزار ساله سکونت در آذربایجان و دیگر نقاط ایران, آناتولی, موصل, کرکوک و… دارند جایی ندارد و تحمیل شدن زبان ترکی بر مردم آذربایجان هم با اسنادی که آورده شد جز ادعای واهی و کودکانه چیز دیگری نیست ولی در جواب سوالاتی از این قبیل باید گفت اولاً مسئله زبان مسئله فرهنگی, و مسئله رنگ صورت, شکل و قیافه مسئله ژنتیکی است و این مسئله دو مقوله جدا از هم هستند. مردم شرق افغانستان و تا حدودی تاجیکها در عین حالیکه به زبان دری  صحبت می­کنند زردپوست هستند در حالیکه مردم غرب افغانستان و فارسی زبانان ایران با اینکه سفید پوستند آنها هم به دری (فارسی) گفتگو می­کنند!

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

تاریخچه اهرارسباران

هرکس خواسته درمورد شهراهرچیزی بنویسد ویا تحقیقی بکند بایک تناقض آشکار روبرو شده وانتظاراتش برآورد نگردیده است، زیرا داخل شهر هیچ اثری ازآن همه آوازه که درتاریخ خوانده، یا ازپدران خود شنیده، به چشم نمی خورد. و بدینسان درشگفت می ماند از اینکه همة آن وقایع وخاطرات را ساختة اوهام و تصورات اذهان مبالغه پرداز قلمداد نماید؟! پس شهر اهر درنفس خود به تنهائی نمی تواند تجلیگاه آن همه حشمت وشهرت بوده باشد، باید به ارسباران رفت و دروسعت آن اندیشه کرد:

ارسباران یک ناحیه کوهستانی است که درشمال استان آذربایجان شرقی و جنوب رودخانه ارس واقع شده است، ترسیم حدّ ومرزقاطع برای آن، باتوجه درموقعیت طبیعی وجغرافیائی که دارد درعمل واجد پاره ای دشواریهاست، دلیل براین امر آن است که اولاً ارسباران منطقة کوهستانی ازنوع تپه ماهور بوده ودراغلب نقاط به جهت صعب العبور بودن راه ها، تشخیص موقعیت بخش های مختلف آن نسبت به هم مشکل می باشد. ثانیاً استفاده از کلیشه و تعریف مرزهای آن به ایالات وشهرستانهای اطراف هم گویای واقع نبوده ومصداق دور باطل. بناءً بهترین وقابل فهم ترین روش جهت ترسیم محدودة ارسباران، تعیین سرحدّات آن و پیراستن ومنقّح نمودن خاک آن از غیرارسباران است، برای نمونه درسرحدّ شرقی آن محال ارشق و دشت مغان جزوخاک ارسباران نیست و درسرحدجنوبی آن محال بدوستان.که امروزه شهرستان هریس نامیده می شود. کثرت تپه ها وکوهها درمنطقه ارسباران و واقع شدن آنها درتیررس دید همسایگان ازچهارجهت اصلی،  نوعاً سبب بروز تصّورات متفاوتی از آن شده است، شاهسونها وتاتهای اطراف مشکین شهر این منطقه را ازدامنه های سبلان که نگاه می کنند رویه ای از تپه ها وکوه های درهم تنیدة سخت وتفته را درمقابل دارند که انبوهی وخشونت نهفته درسیمای هویدای آن، از اسرارلطافت و طراوت آن روی نهان حکایت نمی کند. اهالی بدوستان هم از بلندای کوه های بزغوش جزانبوهی کوهها وسیمای آفتاب زدة آن تصوّری از این منطقه اسرارانگیز وزیبا نمی توانند داشته باشند. همین اوصاف سبب شده است نه تنهاهمسایگان شرقی و جنوبی، بلکه هرتازه واردی این منطقه را قره داغ نامند.

آن روی قره داغ، امّاحرف وحدیث دیگر دارد، شادابی وخرمی درکوه ها وتپه هایش موج می زند ومراتع وجنگلهایش پوشیده ازدرختان وگیاهان سرسبزاست .این سیمای دیگری از همان  آب وخاک است که ازسرحدّات شمالی قابل رویت بوده واهالی جمهوری آذربایجان این دیوارة سبزرا درپس ارس می توانند نظاره وتحسین کنند.

ارسباران عنوان جدیدی است که بکارگیری آن درعمل شیاع قره داغ را درمحل از سرزبانها انداخت. بااین حال در اغلب متون رسمی ومکاتبات اداری بعداز انقلاب مشروطیت، ارسباران رایج گردیده و بعدازآن تاریخ کمتر دیده شده این منطقه رادراسنادرسمی و دولتی قره داغ و یا قره جه داغ نامیده باشند. گفته شد قره داغ وصفی است که همسایگان شرقی ساخته وپرداخته کرده و به یادگارگذاشته اند ساکنین دشت مغان واطراف مشکین شهر هنوزهم  بی هیچ تبعیض واستثنائی این لفظ را بکارمیبرند. بااین توضیح که قره درلسان ترکی دلالت برانبوهی وکثرت ودرهم تنیدگی می کند.

همانطوریکه طبیعت اسرارآمیز قره داغ درسیمای چندگانة کوهستانهای آن متجلی گردیده است تاریخ دیرپای آن هم اززوایای متفاوت قابل بررسی می باشد. مهمترین واقعه درتاریخ اهرارسباران تمرکزجنگهای ایران وروس درحوزه آن می باشد، جنگی مستمر وتمام عیار که بخش اعظم تدارکات وافراد قشون ایران ازاین نواحی تامین می شده است، نکته جالب توجه نقش فرماندهی عطا اله خان (آتاخان) ایلخان شاهسون درپیشبرد اهداف جنگ مذکوراست که سالیان دراز دررکاب مرحوم عباس میرزای ولیعهد، قره داغ اهر را به مرکز مقاومت ومقابله             با روسها تبدیل کرده بود. علی ایحال اگرایرانی ها درجنگ باروسها بازنده نمی شدند! اگر عباس میرزای ولیعهد جوانمرگ نمی شد! واگرعمارت باشکوه عطاخان شاهسون درروستای ساطی میزان برپای می ماند! گوشه ای از بزرگی وافتخار تاریخ این مرزبوم را می توانستیم    بسیاربهتر وبیشترازاین که هست بفهمیم، بعداز جنگ ایران وروس شاید وقوع انقلاب مشروطیت مهمترین رویداد تاریخی درایران باشد، که فرزندان این خطه درهردوجبهة  آن واقعة عظیم، صحنه گردان بوده اند، دریکطرف رحیم خان چلبیانلو ودرطرف دیگر ستارخان  قره داغی راداریم، اولی برضد انقلاب یک تنه ایستاده بود ودومی سردارملت وانقلاب لقب گرفته بود، و سرنوشت کشور درآن مقطع به نتیجة رویارویی این دومرد بزرگ تاریخ وابسته شده و بدینسان قره داغ گرانیگاه سرنوشت ایران گردیده بود.


عکس های قدیمی اهر (سری اول)

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 18 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ تاریخی ,

عکس لر


http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/IMG_20161201_165426.jpg

 داش یازیلاری بقعه نین ورودی قاپیسندا

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/3.jpg

ورودی قاپیسی بقعه حیاطینا.  داش یازیلاری باشیندا حک اولوبلار

http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/1.jpg

میراث فرهنگی اداره سی و گوزل بو فرهنگی مکانا یتیشملری  تشکرلر


آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 11 آذر 1395
بؤلوملر : خاطره لی عکس لر ,

ســـن یاریمین قاصدی سـن

ســـن یاریمین قاصدی سـن

ایلش ســنه چای دئمیشم

خـیالینی گوندریب دیــــر

بسکی من آخ- وای دئمیشم

آخ! گئجه لَر یاتمامیشام

من سنه لای- لای دئمیشم

سن یاتالی،مـن گوزومه

اولدوزلاری سای دئمیشم

هــر کس سنه اولدوز دییه

أوزوم سنه آی دئمیشم

سننن سونرا، حیاته من

شیرین دیسه، زای دئمیشم

هــر گوزلدن بیــر گول آلیب

سن گوزه له پای دئمیشم

سنین گون تک باتماغیوی

آی باتانا تای دئمیشم

ایندی یایا قیش دئییرم

سابق قیشا، یای دئمیشم

گاه طوییوی یاده سالیب

من ده لی، نای نای دئمیشم

ســونرا یئنه یاسه باتیب

آغلاری های های دئمیشم

اتک دولی دریا کیمی

گوز یاشیما، چای دئمیشم

عمره سوره ن من قره گون

آخ دئمیشم، وای دئمیشم

استاد شهریار

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 11 آذر 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

نامرده دو وئرمه


الهی هر نه وئرسون مرده وئر نامرده دو وئرمه

وطنداش حقّینه بیگانه یه حق وتو وئرمه

جلودار ائت بیزه دانانی دشمن اولسادا اولسون

آماندیر لطف قیل سوز قانمیان دوستا جلو وئرمه

کریم انسانه کرمان قالی سین وئر، فرش کاشان وئر

پخالت یورقانیندا یوخلایان شخصه پتو وئرمه

جناب قانمازا آت وئر، قاطیر وئر، مال داوار لطف ائت

پوزون آرتیر ماقا وئر قرمیزی نیسان، پژو وئرمه

سیچان آرتماقدادیر آرتیر پیشیکلر نسلینی امّا

سیچاندان باشقا بو حیوان اوچون حق میو وئرمه

قارینپا کیمسه نین شوربایه آرتیر رغبتین یارب

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 11 آذر 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

زامان آغلاتدی منی


آغلامازدیم زامان آغلاتدی منی

دوز یولوندان آزان آغلاتدی منی

گوردوم حسرتدی همالر سوموگه

ایشله ییر شاخدا سوموکدن ایلیگه

دوزوموزده اییلیر ایری لیگه

قالدی قانماز قانان آغلاتدی منی

آغلامازدیم زامان آغلاتدی منی

تک صبیر گلدی دئدیم ایش دوزه لر

قار گئدر، بوز ارییر یازدا گلر

نه بیلیم یازدا بوران باغری ده لر

یوخاچیخمیش گومان آغلاتدی منی

آغلامازدیم زامان آغلاتدی منی

دئدیلر بیر گون اولار ساز حالیمیز

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 11 آذر 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,

سئوگی دن افسانه یاراد

گؤزلیم! سالما گؤزوندن منی، بیگانه کیمین

اذن وئر، شوط ائدیم اطرافینی پروانه کیمین

بخت آئینه سی تک، سیل اوره گیندن کدری

تا صداقت باخیشیندان جوشا، میخانه کیمین

اوخو عشقین کیتابین، سئوگی دن افسانه یاراد

کؤنلومو شوقیله سرشار ائله، پیمانه کیمین

روحوم آشوفته دی، زولفون کیمی آی سیزدی گئجه م

بو پریشانلیغا بیر نظم یاراد شانه کیمین

گل گؤزللر آرا، بی رحمیلیگ آییننی پوز

سالما اؤز عاشیقینی چوللره، دیوانه کیمین

بولبولم، قهر زمان، باغدان اوزه ندن الیمی

قارا خالیندی چکن دامه منی دانه کیمین

گل ملامت داشی آلتیندا، بو بیچاره کؤنول

تالانیب قیش گونو، تاراجه گئدن لانه کیمین

گون کئچیب، آی دولانیب، ایللر اؤتوبدور هله ده

سینه ده ساخلامیشام گنجیمی ویرانه کیمین

گلمه دین، اوندا کی جان دردینه درمان واریدی

ایندی درمان دا منه درد دی جانانه کیمین

عاصمین طبعی، صداقت بولاغیندان سو ایچیر

گر چی دؤزگونلوگ، اولوب دهرده افسانه کیمین

عاصم اردبیلی

آرتیغین اوخوماخ
پنجشنبه 11 آذر 1395
بؤلوملر : تورک ادبیاتی ,