تاریخی که ما امروز از آن به عنوان تاریخ ایران نام میبریم و در مدارس و دانشگاههای کشور تدریس میشود, عموماً تاریخی است که اساس و پایة آن بیشتر از زمان به حکومت رسیدن رضاخان و در ادامة حاکمیت خاندان پهلوی, به دست پرورش یافتگان مکتب باستانگرایی این دوران بنیانگذاری شده است که آنرا میتوان «تاریخ پارسیان» نامید. چرا که مبدأ این تاریخ نه از زمان تشکیل حکومتهای بومی در سرزمینی که امروز ایران مینامیم, بلکه از زمان به حکومت رسیدن هخامنشیان که بنیان گذاران تاریخ پارسیان هستند شروع میشود؛ چنانچه در زمان محمدرضا پهلوی که باستانگرایی دوران پهلوی مراحل تکاملی خود را طی میکرد مبداء تقویم ایران از هجری شمسی که مبداء اسلامی داشت به شاهنشاهی, که مبداء حاکمیت کوروش هخامنشی پادشاه پارس در ۵۵۰ قبل از میلاد را میرساند تبدیل شد! [1
گرچه اسنادی که در دست است و با موجود بودن کتیبههای زیادی که به زبانهای سومری, ایلامی, اورارتویی و ماننایی نوشته شده است میرساند که حدود ۴۰۰۰ الی ۴۵۰۰ سال قبل از حاکمیت هخامنشیان و سکونت اقوام مهاجر آریایی در سرزمینی که ایران مینامیم, حکومتهای مقتدر بومی در این مناطق حاکمیت داشتند و اوّلین تمدن بشری هم به وسیله سومریان که زبان التصاقی داشتند به بشریت هدیه شده است,[۲] لاکن تاریخ نویسان دوران پهلوی به جای پرداختن به تاریخ ۷۰۰۰ ساله ایران, همواره از تاریخ ۲۵۰۰ ساله نام برده و آنچه که مربوط به زمانهای پیش از حکومت هخامنشیان است به عنوان «حوادث پیش از تاریخ», آنهم به اختصار یاد کرده اند!
در تاریخ ۲۵۰۰ ساله نیز جایگاه و مقام اصلی به دولتهای هخامنشی و ساسانی قبل از اسلام داده شده و از حکومتهای ۱۴۰۰ ساله بعد از حاکمیت اسلام نیز, حکومت کوتاه مدت سامانیان, که فرمانروایی مناطق افغانستان و تاجیکستان امروزی را به عهده داشتند و هیچوقت بر مناطق مرکزی و اصلی ایران حکمرانی نکردند ولی به زبان دری (فارسی دری) صحبت میکردند در اولویت قرار گرفتند!
تاریخ نویسان دوران پهلوی که با افکار ناسیونالیستی افراطی و با حمایت رضاخان شروع به تدوین تاریخ جدید ایران کردند, تاریخ ایران را تنها در موجودیت قوم پارس خلاصه کرده و وجود ملل و اقوام غیرفارس در ایران را به انحاء مختلف انکار میکردند!
آنها افراط گرایی در ناسیونالیسم را به باور دینی مردم هم سرایت داده به تحقیر دین اسلام و حمایت از زرتشتیگری پرداختند که دینی به مراتب عقب ماندهتر از دین اسلام بود.[۳]
در کتابهای تاریخ ایران که در مدارس و دانشگاهها تدریس میشود, امرای سامانی قرن چهارم هجری به علت دری زبان بودنشان, ایرانی, ولی غزنویان, سلجوقیان و دیگر امپراتوران ترک که علاوه بر حاکمیت مناطق تحت نفوذ سامانیان کلیه مناطق ایران امروزی تا آسیای صغیر را اداره میکردند و مراکز حکومتی آنها غزنه, شهر ری, اصفهان, همدان و دیگر شهرهای امروزی ایران بوده بیگانگان نامیده میشوند!
درحالی که اگر مشترکات زبانی سامانیان با هموطنان فارس زبان امروزی دلیل بر ایرانی نامیدن سامانیان است, مشترکات زبانی غزنویان, سلجوقیان, خوارزمشاهیان و دیگر امپراتوران ترک با ترکان امروزی ایران نیز به همان دلیل, برهان محکمی است بر ایرانی بودن این امپراتوران.
لاکن اگر مناطق تحت حاکمیت سامانیان را جزء اراضی ایران فرض میکنیم و همین عامل دلیل بر ایرانی بودن آنها در نظر گرفته میشود, سلاطین ترک به مراتب بیشتر از سامانیان بر اراضی ایران حاکمیت داشتند, چنانچه سامانیان هرگز حاکمیت بر مناطق جغرافیایی سیاسی ایران امروزی نداشتند در حالیکه غزنویان علاوه بر حاکمیت مناطق تحت نفوذ سامانیان , پاکستان و هندوستان امروزی, مناطق مرکزی ایران امروزی تا اصفهان و ری را هم اداره میکردند و سلجوقیان هم از غرب چین تا آسیای صغیر و بیزانس را در حاکمیت خود داشتند و مراکز حکومتی و پایتخت خود را هم شهر ری, اصفهان و همدان قرار داده بودند. حال با در نظر گرفتن مؤلفههای فوق, باید پرسید کدامیک از حکومتهای هزار ساله اخیر ایران, از زمان سامانیان, غزنویان, سلجوقیان, خوارزمشاهیان تا پایان قاجاریه ایرانی تر بودهاند؟ !
علاوه بر اینها, آنچه که در کتابهای تاریخ مدارس و دانشگاهها بیشتر به چشم دانشآموز و دانشجو میخورد جملة «سبکتکین غلام ترکی بود در دربار سامانی»[1] است! اما از منسوبیّت آدم بیسواد و تیمارگر اسب دورة قاجار که بعدها اولین شاه دیکتاتور خانواده پهلوی ایران شد به ملّت یا قوم «خاصّ» حرفی به میان نمیآید!
همچنین در کتابهای درسی دانشآموزان و دانشجویان نه تنها به چگونگی رشد ادبیات فارسی که زائیده دوران هزار سالة اخیر است و این, پادشاهان ترک بودند که با داشتن تمام معایب فرضی, با دادن صله و انعام, به توسعه زبان فارسی دری میپرداختند, اشارهای نمیشود, هر جا فرصتی پیش میآید به تحقیر این سلاطین آنهم به خاطر ایرانی (فارس !) نبودنشان میپردازند!
در نهایت, تاریخ نگاران هشتاد ساله اخیر ایران, ترکان آذربایجان و دیگر ترکانی را که در مناطق استان تهران, مرکزی, اصفهان, خراسان, فارس, کرمان و دیگر مناطق ایران زندگی میکنند, نه ترکان اصیل, بلکه ترک شدگانی معرّفی میکنند که گویا اصلیت فارسی یا تاتی داشتهاند و به اجبار سلاطین سلجوقی ترک زبان شدهاند! در حالیکه آنچه از حاکمیت ترکان بر ایران در طول هزار سال اخیر بر میآید و بیشتر منشیان و مورخین دربار این دوران هم از فارس زبانان بودهاند, نشان میدهد که امپراتوران ترک همواره از شعرا و نویسندگان زبان فارسی دری حمایت کرده و در توسعه این زبان در مناطق مختلف ایران نقش موثر داشتهاند, در حالیکه در دوران سامانیان عموماً گویندگان این زبان تنها در مناطق افغانستان و تاجیکستان امروزی متمرکز بودهاند و به همین دلیل, تا قرن هفتم هجری حتی یک بیت شعر و یا یک سطر نثر به زبان فارسی دری در استان فارس که مرکز اصلی فارسی زبانان است سروده و یا نوشته نشده است![۲]
در دوران حاکمیت ده قرن اخیر ترکان بر ایران, در هیچیک از صفحات تاریخ که سلاطین ترک بخواهند زبان ترکی را بر ملل و اقوام تحت حاکمیت خود تحمیل کنند و یا حتی مثل زبان فارسی دری از زبان ترکی حمایت کنند اشارهای نشده است؛ از این بابت است که این امپراتوران را میتوان حامیان پلورالیسم فرهنگی زمان خود دانست.
لذا تحمیلی نامیده شدن زبان ترکی مردم آذربایجان و دیگر ترکان ایران زائیده تفکر ناسیونالیسم افراطی دوران پهلوی است که متاسفانه هنوز هم طرفدارانی دارد!
در این کتاب سعی شده است در مورد زبان ترکی و ترکان, بخصوص ترکانی که درچارچوب کشور ایران و جمهوری آذربایجان زندگی میکنند و قبل از جنگ ایران و روس و معاهده گلستان و ترکمنچای سرنوشت تاریخی مشترک داشتهاند و مناطق سکونت آنها در تاریخ طبری, بلعمی, نزهتالقلوب حمداله مستوفی و دیگر مورخین «آذربایجان» نامیده شده است؛ با استفاده از منابع تاریخی معتبر و بیطرف, اطلاعات مستند و بیغرض در اختیار مطالعه کنندگان قرار گیرد.
امید است پنجرهای باشد برای دیدن گوشهای از حقایق تحریف شده تاریخی در مورد ترکانی که هزاران سال است در این آب و خاک زندگی میکنند.
باشلانیش
……………….
بو کیتابین یازیلماغا تَمَل داشی, ۱۳۸۱- جی ایلین سونلاری و ۱۳۸۲- جی ایلین ایلک گونلری قویولدو.
اوْ ایل شوونیزم و کسروینین آذریچیلیک ادعالارینا آلدالانلاردان, کوروش- داریوش و آریاچیلیق افتخاری ایله یاشایانلاردان و آذربایجانین قاراداغ بؤلگهسینده چالیشارکن اورهیی «بنیاد افشار و نیشابور» باغلاریندا چیرپینان بیریسینین, دؤولتی بیر مسئولا یازدیغی مکتوبو الیمیزه دوشدو!
هله بوندان قاباق, بونلارین آغ ساققاللاری و اوستادلاری ساییلان پرویز ورجاوندین کئچمیش جمهور رئیس سید محمد خاتمییه یازدیغی مکتوبدا, آذربایجان مطبوعاتیندا افشاء اوْلموشدو.
او گونلردن سوْنرا, چیگنیمیزده اولان وظیفهنین آغیرلیغینی داها آرتیق حیسّ ائدهرک ۸۵ ایل اؤنجهدن ایندیه قَدَر, یعنی رضاخان حاکیمیته گَلَن گوندن, تاریخی تحریف اولان, شخصیّتی تاپدالانان, دیلی و وارلیغی دانیلان, گنجلری هوّیت بؤحرانینا دوچار اولان و ایران آدلی اؤلکهده جمعیت باخیمیندان نسبی اکثریته مالیک اولاراق حتی ابتدایی قَدَری اؤز دیلینده مکتبی اولمایان تورکلرین کئچمیش تاریخی و هویّتی حاقدا تدقیقات آپارماغی و بو ساحهده کیتاب حاضیرلاماغی اؤزومه بورج ساندیم.
بو ایکی ایل یاریمین عرضینده الیمدن گَلَن قدر کئچمیش قرنلرده یازیلان بلعمی, بیهقی, راوندی, رشیدی و بعضی باشقا تاریخی کیتابلارین موطالعهسی ایله یاناشی موعاصیر دؤورده یازیلان تاریخی کیتابلار, حتی شوونیستی فیکیرلر ایله تورکلر علیهینه چاپ اولان کیتابلارین موطالعهسیندن بئله واز کئچمهدیم.
افراطی ناسیونالیسم فیکیرلرایله یازیلان کیتابلارین بیر چوْخ یئرلرینده آچیق- آیدین تاریخی تحریفلری گؤروب سَنَدلره دایاناراق اونلارا جاواب یازدیم, نهایت الینیزده اولان کیتاب ۱۳۸۴- جو ایلین سونلارینا یاخین حاضیرلاندی.
ایلک اؤنجه کیتابی دوغما دیلیمیزده یعنی آذربایجان تورکجهسینده یازماق ایستهدیم, لاکین دیلیمیزین مکتبلرده رسمی شکیلده درس وئریلمهمهسی و حتی ایسلامی انقلابین غلبهسیندن ۲۷ ایله یاخین کئچمهسینه رغماً, آنا یاسانین (اساس قانونون) ۱۵- جی مادهسینین اجرا اولماماسی, یعنی فارس اولمایان دیللرین مکتبلرده تدریس اولماماسی سببیندن, دوغما دیلیمیزده آز عدّهنین اوْخوما ایمکانینی و اوخوجولاریمیزین فارس دیلینده تحصیل آلدیغینی و بو دیلده یازیب- اوخوماغا عادت ائتدکلرینی گؤز اؤنونه آلاراق هلهلیک کیتابی فارس دیلینده یازدیم.
طبیعیدیر بوتون کیتابلاردا اولدوغو کیمی بو کیتابدا, نوقصانلاردان اوزاق اولا بیلمَز, لاکین چالیشدیق ایمکان دایرهسینده, ادعالاریمیز سَنَدلره دایانسین و افراط- تفریطدن اوزاق قالاق.
آرزو ائدیرم بو کیتاب آز اولموشسادا آذربایجان میلّتی و عمومیتله ایران اؤلکهسی چرچیوهسینده یاشایان تورکلرین دیل, تاریخ و وارلیغینین بیر حیصهسینی واقعی و تحریف اولمامیش شکیلده گؤستره بیلسین.
بؤیوک عالیمیمیز, رحمتلیک پروفئسور زهتابینین روحی شاد اولسون دئیه اومید ائدیرم باشقا عالیملریمیز دیلیمیز, تاریخیمیز و وارلیغیمیز ساحهسینده داها درین آراشدیرمالار آپاریب یئنی کیتابلار یازیب میلّتیمیزی باشقا حقیقتلرله تانیش ائتسینلر!
بو کیتابین یازیلماسیندا منه یاردیمچی اولان حؤرمتلی قلمداش و فیکیرداشلاریما درین سایقی و سئوگیمی بیلدیرمکله یاناشی, بو کیتابین تایپ و اصلاح ایشلرینی صمیمیت و حوصله ایله باشا چاتدیران عزیزلریمیز «اورخون یایین ائوی» عضولرینه اؤز تشکّورلریمی بیلدیریر و باشی اوجا میلّتیمیزه اوغورلار و باشاریلار آرزولاییرام!
حسن راشدی
۱۹/ ۹/ ۱۳۸۴