دایلار

« دایلار/ دایی لار ) نام روستایی واقع شده در حومة اهر ، مابین جادة اهر و تبریز است . در مورد وجه تسمیة احتمالی آن نظراتی به شرح زیر داده می شود . این نام از ترکیب عنصر ؛ دای / دایی و پسوند « لار » تشکیل شده است . از لحاظ معنایی لغت « دای » به معنی بچه اسب دو ساله می باشد . و پسوند « لار / لر » نیز پسوندی برای بستن جمع می باشد : باجیلار ( خواهران ) ، قارداش لار ( برادران ) ، فرش لر (فرش ها ) ، اینک لر ( گاوها ) و ... دایی نیز به معنی و مفهوم یکی از اقربا ( برادر مادر ) هر انسان می باشد . « همچنین به علت جایگزینی حروف « د » و «ت » در زبان ترکی ، واژه های دای و تای می توانند به جای یکدیگر بکار گرفته شوند که در آن صورت « تای » می تواند به معنی نظیر ، لنگه و همانند نیز باشد » ( نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان ، صمد چایلی ، ص 130 ) . اما از لحاظ تاریخی و اساطیری نام این روستا مرتبط با اقوامی با نام های شناخته شدة  : دای / دایی / داه / داس می باشد که به قول استرابون ، این اقوام مرتبط با اقوام اسکیف ها ( ساقلار ) می باشد . دکتر باستانی پاریزی در کتاب « از پاریز تا پاریس » در بارة این قوم می نویسد : «در بالای دانوب ، همینجا که امروز سرزمین رومانی است ، یک قوم رشید معروف زندگی می کردند بنام « داس » این قوم که تیره ای از سکاها [ اسکیت ها / ساق ها ] بودند تا کناره های دریای سیاه را در اختیار داشتند و در این روزگار پادشاهی دسیبال / Decebal  بر آنان حکومت می کرد . تراژن [ حکمران روم ] با این قوم و این پادشاه دلیر روبرو شد ... اینها از نژاد آریایی و جزو سکاها [ ساق ها ] و پراکنده در اطراف دریای خزر تا سواحل شمالی دریای سیاه بوده اند و به قول مورخین اموات خود را در خمره دفن می کرده اند . بقایای گورهای امروزی آنها گویای این نکته است ... جالب تر از همه اینها معنای خود کلمه است که در لهجة فریقییه ، این کلمه داهه // داس // دائوس را به معنی گرگ خوانده اند ... سرزمینی که داه ها در آنجا می زیسته اند و حوالی گرگان بوده تا بعد از اسلام هم به نام آنها شهرت داشته و به نام دهستان [ وجود روستایی به نام « دهستان » در حومة اهر قابل تامل است ! ] خوانده می شده و پایتخت آن شهری بوده است بنام « آخور » ... جالب تر اینکه ، ایشان در زیرنویس صفحة 277 کتاب خود آریایی بودن این اقوام را به نوعی رد کرده و می نویسد : « چنین نامی در میان خوانین ماوراءالنهر و ترکستان باز هم دیده می شود و این نکته باز می تواند دلیلی بر این باشد که طوایف داس ، با طوایف ماوراءالنهر که باقیماندة قبایل قدیم هستند از یک ریشه باشند . » این مسئله که ؛ اسکیت ها / ایشغوزها / ساک ها / ساق ها اقوام شناخته شده ای در آذربایجان بوده و بعدها از اتحاد آنها اقوامی چون ؛ ماننا ها ، ماد ها و... به وجود آمده اند ، شک و شبهه ای وجود ندارد . « استرابون می نویسد : قسمت بزرگی از سرزمین اسکیف ها [ ساقا ها ] که از دریای خزر شروع می شود ، دای ها [دایلار ] نامیده می شود و در شرق آنها ، ماساقئت ها و ساق ها نام گرفته و بقیة این سرزمین با نام عمومی اسکیف ها شهره هستند . از معلوماتی که استرابون ارائه می دهد و از مشاهدات Arrian اینطور بر می آید که « دایی ها // دایی لار » با ماساقئت ها از یک قبیله هستند و زبان ساق ها نیز ترکی بوده و عمدتا مستقل زیسته و در هر حال نام خود را حفظ کرده اند و همانطور که اسناد تاریخی نشان می دهند اقوام ترک زبان ساقا  از ششصد سال قبل از میلاد حیات اجتماعی خود را حفظ کرده و در عالم سیاست جایگاه ویژه ای داشته اند . ( آذربایجان سوی کوکونو دوشونرکن ، میر علی سیدف ، ص 61 ) . آنچه  نظر آقای باستانی پاریزی را در رابطه با آریایی بودن سکاها ( ساقا ها ) با تردید مواجه می کند نظرات خلاف عده از مورخان با نظرات ایشان است :  « ساق نام یکی از اتحاد قبایل ترکی است و این نام در دوره های مختلف تاریخی و در مکانهای متفاوت و با تاثیرپذیری از عوامل زمانی و مکانی ، با اشکال متفاوتی به کار گرفته شده است ؛ به شرح زیر است : ساق ، ساقای ، ساکا ، سکاس ، سگزی ، ساس ، ساگ ، سک ، سیت ، اسکیت ، اسکیف ، ماساژئت ، ایشگوزا ، ایشغوزا ، که همان ایش اوغوز یا ایچ اوغوز بوده و معنای آن اوغوز درونی است 0»( نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان ، صمد چایلی ، ص 141 ) « سکاها یا اسکیت ها در اوایل هزارة نخست ق. م در آسیای مرکزی می زیسته اند . آنها در اواخر سدة هشتم پیش از میلاد از کوههای قافقاز گذشته ، به سوی جنوب و غرب سرازیر شدند. » ( آذربایجان در سیر تاریخ ایران ، رحیم رئیس نیا ، ص 241 ). « تودة بزرگی از ایشگوزها در اطراف ساوالان ( سبلان ) ، ناحیة مغان و هر دو ساحل رود ارس سکنی گزیدند. »( تاریخ دیرین ترکان ایران ، م . تقی ذهتابی ، ترجمه ، علی احمدیان سرای ،ص 192 ) « ساکاها ( ساقای ها ) با استقرار در آذربایجان در سدة هفتم قبل از میلاد ، موجب نزدیکی هر چه بیشتر زبان التصاقی آسیای میانه شده و بدینسان در پروسة چند هزار سالة تکوین ملی و ادبی زبان مردم آذربایجان مرحله ای ویژه به وجود آورده اند ... ترک زبانان ساکن آذربایجان قدیم ، با آمدن ساکاها – که بخشی از آنها هم زبانشان بودند – تقویت شدند و بر حجم و وزن عمومی تودة آنها در این سامان افزوده شد » . (همان منبع، ص162- 169 ) به نظر ما وجه تسمیة « دایلار » با توجه به وجود این روستا ( دایلار ) و روستای « دهستان [ داه + آس + تان ] » ، می تواند با وجود اقوام ذکر شده در بالا مرتبط باشد . به عقیدة آقای صمد چایلی واژة « دای » مرتبط با خدا بانوی اساطیری است : « از منابع باقیمانده نیز چنین بر می آید که در ایران قدیم دیان [ دایان = دای + آن یعنی مکان دای ] را با آناهیتا مطابقت می داده اند . این مفهوم از نام روستای دایان از توابع هوراند [ هوْرات ] بر می آید . نام باردای [ بردعه ] به معنی حافظ دای نیز به اخذ مفهوم یاد شده کمک می کند . اما آنچه پیدایش نظر خدابانو بودن دای را تقویت می کند نام روستای « دای ماما واقع در ورزقان و ناحیة آما دای می باشد که در منابع آشوری برای اولین بار از این نواحی یاد نموده اند ... انچه بیشتر تقدّس دای را به اثبات می رساند اضافه شدن واژة پیر به این واژه ، در نام تعدادی از اماکن است ( کوه پیر کئر دای ) . لغت داینا ( = دای + آنا ) در غالب روستاهای آذربایجان مورد استفاده قرار می گیرد » ( نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان ، ص 130 ) . ما در این مقوله به تبعیت از آقای چایلی نام این روستا را ؛ « مادر مقدس » یا « الهة مادر » معنی می کنیم .


منبع : وبلاگ استاد علیرضا انباز

شنبه 29 آبان 1395
بؤلوملر : قره داغ تاریخی ,