قره داغین وبلاقی

سلام دوسلار خوش گلیب سیز

گنه محترم نماینده لری تبلیغات کی نه دییم یالان قول لاری

http://up.pnu-club.com/images/fyxwfv92yb37cara3jj.jpg

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 8 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

سیامک طلعت اهری در فهرست یک درصد دانشمندان برتر جهان قرار گرفت

سیامک طلعت اهری در فهرست یک درصد دانشمندان برتر جهان قرار گرفت
براساس آخرین اطلاعات منتشر شده و بروز رسانی سایت ISI تعداد دانشمندان یک درصد جهان مشخص شدند و نام سیامک طلعت اهری نیز در فهرست یک درصد برتر جهان قرار گرفت.
پیش از این نیز  4 تن از اساتید این دانشگاه ابراهیم بابایی، علیرضا ختایی و نظام‌الدین دانشور و علی رستمی از اساتید دانشگاه تبریز در زمره یک درصد برتر دانشمندان و نخبگان علمی جهان قرار گرفته بودند.
سیامک طلعت اهری دانشیار گروه آموزشی عمران سازه دانشکده مهندسی عمران دانشگاه تبریز بوده و چاپ 85 مقاله در مجلات ISI  و علمی پژوهشی، تالیف 2 جلد کتاب، ارائه 20 مقاله در همایش های ملی و بین المللی، کسب عنوان پژوهشگر برتر جوان دنیا، پژوهشگر جوان دانشگاه و پژوهشگر جوان استان از جمله سوابق علمی وی است.
استاد

آرتیغین اوخوماخ
سه شنبه 7 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

چند تک بیتی ناب آذری


بو قارانلیق گئجه لرده قاپیمیز پیس دوگونور

 

 نه بیلیم بلکه اجل دیر دایانیب جان آپارا

 

شهریار

 ***

 

آهو باخیشلی گوزلرینین مبتلاسیم

 

کونلوم کمند زولفیله چوخدان شکاریمیش

 

واحد

*** 

 

بیر غلط سوزدور کی دئیلر گنج اولور ویرانه ده

گنج یوخ ، ویرانه یوخ ، ویرانه لردن کوسموشم

 

نباتی

***

 

بولاق بولاق قورویوب بختیمین ایشیق گوزه سی

 

قارانلیغا بورولن کور شلاله دن یازیرام

 

بقا

***

 

شهید عشق اولوب فیض بقا کسب ائیله مک خوشدور

 

نه حاصیل بیوفا دهرین، حیات مستعارین دن

 

فضولی

***

 

هـــاردا دیــوانه ساچیـــن تـــاجـــه بــرابـر بیلسـه

 

 اوردا شاهنـان گدانیـن فرقینی اینسان بیلـمــه ز

 

صائب

***


ال چک داها بو قلبیمی ویران المکدن

عشقونده منی هرگجه گریان المکدن

بیر یاره وریبسان منه ای قامتی رعنا

عاجیزدی حکیملر منه  درمان المکدن

بیر درد قانان یوخدی منیم دردیمی قانسین

یاندی جگیرم دردیمی پنهان المکدن


***


دونن آخشام چاغی سنسیز منی آغلاتدی یاغیش

یادیما سالدی سنی مرادینا چاتی یاغیش

کوچه لر اولدو گوزومده یینه بیر آرپا چایی

منی سنسیز نئجه نیسگیل سئلینه آتدی یاغیش!!؟


***


                            سنه خاطیر گوزلیم دنیانی آلسام ساتارام

                              توتارام دامنوی هر نه غم اولسا آتارام

                            گئجه نی صبحه کیمی آغلیب آغلار یاتارام

                        تابماسام عشقیمه درمان ائوزومی من آسارام.


***

آغلاماق قویموری تا نظمه چکم ناله لری

دولدورام حسرتیلن غصه یه پیمانه لری

یانام عشقین اودونا یئل داغیدا کوللریمی

بو آلیشماقدا سالام حیرته پروانه لری

بار إلاها نه اولار آی دوشه بیر لحظه بیزیم دخمه میزه

آزالار شأنی مگر شه گزه ویرانه لری

***


هانی بیر یار وفا دار کی بیزه یار اولسون

دیلی مجروح یمیزه دیل وئریب زار اولسون

وئرمه نادانه کونول سیرینی آگاه ائتمه

دئمه عشق اهلی گئرک دهرده بی عار اولسون


***


شول فلکین گردیشى٫ هئچ وقت منى شاد ائتمه دى

خسته کؤنلوم بیر بلادن٫ غمدن آزاد ائتمه دى

آیرى دوشدوم قووم و قارداشدان منى یاد ائتمه دى

من تکین بخت-ى قارانى خانه ویران ائتمه دى

نئیله ییم ائى دوستان٫ من بى وفایا اوغرادیم؟

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 6 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

الفبای اورخون + کتیبه های ترکی 3000 ساله اهر ایران با الفبای اورخون


کلید الفبای اورخون 

 

الفبای اورخون که توسط “گؤک تورک”ها (GökTürklәr)  یا “ترکان آسمانی” ایجاد شده است.

الفبای اورخون

    یک نمونه سنگ نبشته خط اورخون که در آسیای میانه پیدا شدهالفبای اورخون

 

کتیبه های ترکی 3000 ساله اهر ایران با الفبای اورخون

کتیبه ترکی اهر

این کتیبه ها در سال 1375 در اراضی بین اهر و مشگین شهر و در یک متری زیر زمین  پیدا شده است . این دو عکس نمونه هزاران لوحه سنگی که پیدا شده  است می باشد. در این محل اشیاهایی از طلا هم پیدا شده است . نوشته ها به احتمال زیاد خط خصوصی الفبای اورخون می باشد

کتیبه ترکی با الفبای اورخون اهر

این هم در سال 1374 در اطراف اهر پیدا شده ، لوحه طلا که روی آن با الفبای اورخون نوشته شده است

آرتیغین اوخوماخ
یکشنبه 5 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

بابک

بابک و امام رضا


وقتی حضرت محمد (ص) ظهور میکند و به پیامبری میرسد و نامه ای به خسرو پرویز پادشاه ساسانی مینویسد و او را به دین اسلام و اطاعت از خداوند فرا می خواند که نامة پیغمبر به دست خسرو پرویز پاره می گردد. اما سالیانی می گذرد تا حکومت ظالمانه و دیکتاتوری، توسط دین جدید و مسلمانان، در جنگ قادسیه برچیده شده و متلاشی می شود و انسانهای آزادة دربند کشیده شده نفسی تازه کنند. لیکن طولی نمی کشد دو گروه ستمگر و تشنة قدرت پدیدار شدند، یکی در ایران اعقاب ساسانیان حکومت از دست رفته و عقده ای که دوباره آرزوی احیای تمدن ساسانی را داشتند که افشین، مازیار، وشمگیریان و غیره نمونة آن بودند و دیگری به موازای اسلام راستین، اسلام دروغین بود که بعد از پیغمبر و ظلم هایی که به آل پیغمبر و حضرت علی (ع) نموده و حقشان را که از جانب خداوند تعیین شده بود ، ضایع نموده بودند، از جانب خلفای بنی امیه و مخصوصاً بنی عباس سربرآورده بود.    در زمان خلفای بنی عباس، فرزند دلاوری در آذربایجان زاده شده که در دوران قیامش به مدت ۲۲ سال خواب را برای خلفای ظالم عباسی و سرداران زیاده طلب ایرانی حرام نموده و آرامش آنان را که به قیمت سلب زندگی ملتهای مظلوم می خواستند ، سلب نموده بود. بابک با نام حسن در یک خانوادة محکوم و مظلوم اما سرافراز در روستای بلال آباد از توابع میمنه در اطراف اردبیل فعلی به دنیا آمد. محمد فریدی مینویسد : « بابک از هنگامیکه می توانست چوب بدست گیرد و بدود برای کمک به خانوادة فقیرشان که بعد از مرگ پدر، مادرش به کلفتی افتاده بود به چوپانی رفت و گوسفند چران شد. بدین گونه بابک از طبیعت آزاد و صخره های بلند و غرش ابرها و پرواز آزادانة پرندگان درسها آموخت، بلندی همت، استواری کوه، آزادگی سرو، بخشندگی باران، واحدهائی بودند که بابک از دانشگاه طبیعت فرا گرفت. مهمان شدن ناگهانی مردی به نام جاویدان (رهبر خرمیان ) در خانة فقیرانة آنها در زمستان سخت از زور سرما و کولاک که پس از گذر از شهر زنگان به آنجا پناه آورده بود و بابک را که ۱۸ ـ ۱۹ سال بیشتر نداشت با عقاید و اندیشه های جالب آشنا نمود. این درست زمانی بود که اشراف عرب ، یعنی عباسیان به نام دین، دمار از روزگار مردم درمی آوردند. اشراف و امیرزادگان ایرانی نیز در پی کسب مقام و جاه از دست دادة خود مردم را به شورش دعوت می کردند در حالیکه همین مردم، از دست ظلم و جور اشراف و امیرزادگان ایرانی و موبدان زرتشتی به دین اسلام پناه آورده بودند.    هویت بابک به علت کینة دشمنانش از این بزرگ مرد و نوشتن تاریخ جعلی و ساختگی شوونیستها و نژادپرستان به صورت نقیض و ضد نقیض نشان داده شده است که علما و مورخین فعلی را به شدت تحت الشعاع خود قرار داده و به الگو برداری از آنها وادار نموده است و همین اختلاف فوق العاده و افراط در منفی نشان دادن شخصیت ایشان خود بیانگر آن است که منفیات را با سوء قصد و غرض خاصی نوشته و همة آنها پوچ و بی اساس است و اینها همه عظمت بابک را به اثبات می رساند که چطور سعی در تخریب شخصیت ایشان داشته اند. دکتر عبدالحسین زرین کوب در مورد بابک می نویسد : “بیشتر مطالبی که در منابع موجود دربارة بابک آورده اند ، غرض آلود و افسانه آمیز است .تاریخ نویسان مسلمان کوشیده اند خاطرة او را تیره و تباه کنند و از تعصب ، سعی کرده اند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند . افسانه هائی که در باب او جعل کرده اند به خوبی نشان می دهد که با غرض و نیتهای خاصی سعی داشته اند نام بابک را آلوده نمایند”. بهروز خاماچی نیز می نویسد : “باید گفت جزئیات زندگی بابک در پس پردة تعصب و خودخواهی مورخان وابسته به دربار عباسی از علاقمندان به تاریخ پنهان مانده است. مورخانی که روابط بسیار حسنه با دربار عباسیان، خلافت هارون و مأمون و معتصم داشتند، با دریافت انعام و جوائز فراوان سعی داشتند حقایق را آنگونه که هست وارونه نشان دهند تا جائیکه خلفای عباسی چون مأمون و معتصم را حامی دین و مذهب انگاشته و مردانی رئوف و مردمدار قلمداد نمایند و در مقابل، دلاوران ایرانی را انسانهای بی رحم و ستمگر و خونریز به تصویر کشند.” نقش بابک به عنوان قهرمان آزادی در اوج اختناق و خفقان در موقع حاکمیت اعراب متظاهر به اسلام و اعقاب ساسانیان، حکومت از دست رفته و عقده ای، برای تاریخ و حق و حقیقت غیر قابل انگار است. بابک از آنگونه شخصیتهاست که تاریخ مانند او را کمتر و در برهه ای از زمان به خود می بیند. بهروز خاماچی می نویسد : “در میان مردان بزرگ و برجسته ای که از پی استقلال ایران در عهد خلفای ستمگر عباسی برخاسته اند چهرة بابک از حیث مردانگیهای بسیار ودلاوری شگفت آور و سرسختی و پایداریها و استواری بی مانند، جایگاه رفیعی دارد، خاصه اگر روزهای مرگ و یا قتل فجیع وی را در آخرین دقایق زندگی به آنها بافزاییم که چه مصائب و عذاب جانفرسائی را متحمل گردید و همچنان و همچنان، گردن به غرور و سرافراز داشت، شاید بتوان گفت در این خصوص کسی از قهرمانان ایران را یارای برابری با وی نیست. درنتیجه می توان گفت که بابک از همة آن سرداران بزرگ ، بزرگتر و لایقتر بوده است.” دکتر علی شریعتی می نویسد : “برای تحلیل روانشناختی بابک باید دید بابک در کدامین محیط تربیت و نشو ونما یافته و عوامل تأثیر گذار در منش و رفتار و روحیة بابک در کدامین عناصر بوده اند. از عوامل تأثیر بخش و تحول آفرینی می توان به کسانی چون عبدالله پدر بابک، مادر بابک و جاویدان – رهبر نخستین خرمیان و سلمان و شبل دوستان نزدیک پدر بابک که همواره راهنما و مشوقش بوده اند اشاره نمود.” در مورد افکار تأثیر گذار در روحیة بابک، بهروز خاماچی و رحیم رئیس نیا می نویسد : «مادر بابک روزی شمشیر پدرش را به او و برادرش نشان داد و گفت فرزندانم ! پدر شما یک روغن فروش ساده نبود. او یک بهادر بود، او در روی شمشیر چنین نوشته بود : « ای جوانمرد اگر شمشیر را در خلاف خواهی کرد بهتر است که دست به قبضه اش نبری. در روزگاران عباسیان، بی چشم میتوان زندگی کرد، اما بی شمشیر هرگز!” بعد از مرگ جاویدان هست که با وصیت خود رهبری خرمیان به بابک می رسد. دکتر عبدالحسین زرینکوب در این باره می نویسد :«بابک فقط سرداری دلیر و هوشمند بود که مدتها شورشها و آشوبهای مزدکیان و خرمیان را رهبری کرد. در این کار وی نیز جانشین جاویدان بود که از رؤسای خرمیة آذربایجان محسوب می شد.» می نویسند که بعد از مرگ جاویدان زن او با خرمیان چنین گفت که : « جاویدان بابک را خلیفة خود کرده است و اهل این نواحی را به پیروی او وصیت کرده و شما را وعده داده است که با دست او فتح و ظفر یابید .» و دوباره می نویسند : « در آذربایجان وضع دیگر گونه بود جاودان بی سهل و بابک آئین خرمیان را تازه کرده بودند و این شورش خرمیان در آنجا نه فقط عربها و دستگاه خلفا را تهدید می کرد، بلکه برای شاهزادگان و امیران ایرانی نیز که همواره به بهانة دین زرتشت، مردم را بر ضد عربان و نفع خویش فراز می آوردند خطر بزرگی بود. این آئین خرمی که ظاهراً بازماندة دین مزدک بود و هنوز در گرگان و دیلمان و آذربایجان و ارمنستان و همدان و دینور و ری و اصفهان عدة بسیاری از پیروان آن وجود داشتند، با اندیشة دهقانزادگان و امیرزادگان جهانجوی، که خواب احیای دولت ساسانی را می دیدند سازگار نبود. بدین جهت بود که اشراف و بزرگان ایرانی نیز در خفه کردن و فرو نشاندن این نهضت با خلیفة عباسی همداستان بودند چنانکه برای مبارزه با این خطر، ایرانیان که خود از عربان نفرت شدید داشتند در دوستی با دشمنان دیرین خویش لحظه ای تردید نکردند. عبث نیست که افشین شاهزادة اشروسنه فرمان خلیفه را در قلع و قمع خرمیان به جان پذیرا شد و هم بدین جهت بود که از شاهزادگان طبرستان، جز مازیار کسی به یاری بابک برنخاست و او نیز جز وعده و نوید یاری دیگری به بابک نکرد.” مدتها بود که خرمیان بر ضد تازیان برخاسته بودند اما قبل از ظهور بابک، کار آنان هرگز کاری دشوار و خطرناک تلقی نشده بود. خرمیان ظاهراً باقیماندة مزدک بوندن که از قهر و سخط انوشیروان جسته بودند و پرویز و جانشینانش نیز چنان سرگرم گرفتلریهای خویش گردیده بودند که از قلع و قمع آنها غافل مانده بودند . بدین گونه بود که بابک در سال ۲۰۰ هجری به نام آئین خرمیان و برای نهضت جاویدان مزدکی برخاست. به زودی پیروان او بسیار شدند و عدة زیادی از کشاورزان و روستائیان به یاری او برخاستند.    بدین ترتیب بابک توانسته بود دیلمان و دوطرف رود ارس یعنی آذربایجان و ارمنستان را تحت حاکمیت خود درآورد . ابومنصور بغدادی در کتاب الفرق بین الفرق مینویسد : “شمارة پیروان بابک از مردم آذربایجان و دیلمانی که به او پیوسته بودند به سیصدهزار تن میرسید”. بهروز خاماچی مینویسد : “بدین ترتیب بود که بابک خرمی موفق شد علاوه بر بیست هزار نفر جنگاور سوار ، بیست هزار نفر جنگجوی پیادة شمشیرزن و زوبین افکن آمادة کارزار بنماید. بابک برای مقابله با خلیفة ستمگر عباسی و تجهیز سپاه خود و آمادگی برای جنگهای آینده به فکر وحدت قبایل و طوائف آذربایجانی افتاد و مردان ورزیده و سرسختی را وارد سپاه خود کرد، آنگاه چون دریافته بودکه مردم دیلمان شجاعترین و جسورترین جنگاوران شمال ایران هستند لذا برای جلب مردان آن سامان ، خود به سرزمین دیلمان رهسپار شد و این توفیق را در سرزمین دیلمستان بدست آورد که افراد ارزشمندی را از میان مردم بی باک و متهور آن اقلیم به سوی آذربایجان گسیل دارد تا سپاهیان جنگجوی او را تقویت نمایند.” ناصر نجمی مینویسد :« بابک پس از انجام این مهم به طبرستان شتافت و در آنجا با مازیار فرزند قارن که او نیز از پی جنگ و ستیز با تازیان برخاسته بود ملاقاتی پرشور به عمل آورد و هر دو دلاور هم پیمان گردیدند که در رزم با اشغالگران و تازیان نژادپرست هرگز پای سست نگردانند، همت و کوشش از دست ندهند و به پایمردی و دلیری تا روز رهائی شمال و غرب ایران از پای ننشینند . لیکن این پیمان از طرف مازیار در حد سخن باقی ماند و به آن عمل نشد . بابک در سالهای ۲۰۴ و ۲۱۱ به سخت ترین و خونین ترین جنگها برعلیه سپاهیان مأمون خلیفة عباسی دست یازید. بابک در مدت ۲۲ سال توانسته بود ۷ بار لشگر مجهز خلیفة عباسی را که میدان جنگ در داخل آذربایجان بود و در پای قلعه ، متلاشی کرده و درهم بکوبد و شکست سنگینی را متحمل آنان گرداند . ناگفته نماند که بابک همزمان با امام هشتم علی بن موسی الرضا علی السلام بوده و ملاقاتی نیز با امام داشته و دست بیعت با امام داده و امام رضا (ع) نیز لقب ذوالیمین به وی داده است.    دکتر علی شریعتی در مورد بابک چه زیبا نوشته است : “وقتی شرح حال بابک را می خوانیم می بینیم تمام تهمتهائی که به او می زنند و فشحهائی که می دهند (مانند آدم بیسر و پائی است، پدرش فلان کاره است) نشان می دهد که بابک از طبقة پائین است و از این موضوع فهمیده می شود که علت مقاومت بابک و مقاومتهای دیگران متفاوت است. زیرا بابک موقعیت خانوادگی مهمی نداشته که از دست داده باشد، قیام بابک درست ترین و انسانی ترین قیام علیه خلافت است و برای همین است که بزرگترین مقاومتها را بابک علیه خلافت داشت. از میان رهبران دو قرن اسلامی، بابک تنها شخصیتی است که از میان تودة مردم برخاسته است.” شریعتی علت گرویدن بابک به دین مزدکی را نیز وابستگی طبقاتی بابک می داند. امکان نداشت که شخصیتهای دیگر به مزدک بگروند، چه از طبقة اشرافی بودند و بابک که از طبقة اشراف بری بود خود به خود به مزدک گروید. اما این مزدک چه کسی بود ؟ به نظر شریعتی او مردی بود که ۱۴۰۰ سال پیش از مارکس و پیش از آنکه صنعت و تولید جمعی و ماشین بخار پدید آید همة نعمتهای زندگی را از زندان تنگ مالکیت فردی آزاد کرد و با زن اندوزی و رزاندوزی طبقة خسرو، موبد پیکاری را آغاز کرد که یکی از صحنه هایش باغ شهادت بود. باغ هولناکی که در آن بیست هزار مزدکی عدالتخواه از سر در خاک غرس شده بودند. این درختان مقدس که در اسلام به بار نشست و ثمره اش را تشیع انقلاب علوی چید.    مقدسی دربارة مزدکیان و اعتقاداتشان می نویسد : «از ریختن خون، جز در هنگامیکه علم طغیان برافرازند خودداری می کنند. به پاکیزگی بسیار مقیدند. با نرمی و نکوکاری با مردم دیگر در می آمیزند و اشتراک زنان را با رضایت خود آنها جایز می دانند.    بالاخره پس از ۲۲سال قیام غیرتمندانه و شجاعانة بابک، با خیانت و دسیسة سماط ارمنی و با کینة افشین، این قهرمان آزادی اسیر گشته و به خلیفة عباسی تحویل داده می شود. خلیفه ابتدا پیشنهاد سرداری در لشگر خود را به بابک می دهد ولی بابک مرگ را قبول می کند و هرگز زیر بار ننگ نمی رود. خلیفه برای اینکه خود را حق نشان دهد در دربار خود خطاب به بابک چنین می گوید : “شنیده ام که تو حرامهای خدا را حلال کرده ای و بر آن بوده ای که سرزمین خلافت را غصب کنی؟! “. بابک در جواب به خلیفة عباسی چنین می گوید : “هر کس را مادرش هر جا به دنیا آورد مال اوست. سرزمین اوست. وطن اوست. غاصب کسی است که فرسخها را زیر پا گذارد و با قشون و سلاح بر سر مردم بی دفاع یورش آورده و دسترنج مردم زحمتکش را غارت کند و زندگی را در کامشان تلخ سازد. غاصب کسانی هستند که اندیشمندان ملتها را می ربایند ، غاصب کسانی هستند که بر کشتگاه مردم اسب می تازانند. مردم را اسیر می گیرند، مردان را چون حیوان به بیگاری وا می دارند، زنان شوهردار را می فروشند، دختران را بی عصمت می کنند، در حرمسرای خلیفه زنان و دختران و رامشگر و رقاصه وجود دارد. حرمسرای این مردان که در اینجا جمعند، موج می زند از دختران و زنانی که روزی برای خود زندگی آزادی داشته اند”. بعد از کشتن بابک نوبت به افشین مزدور می رسد. آخرین جملة معتصم که آخرش نیز خورده شد، آتش درون افشین انداخت. معتصم سخنانی را که از روی مصلحت فروخورده بود مروری کرد « آن افشین خائن را هم که در آرزوی تجزیه قلمرو خلافت من باشد، خود به سزایش خواهم رساند، که هنوز خواب شاهنشاهی ساسانی را می بیند، پدران من این خلافت را آسان بدست نیاورده اند که پسرانشان آسان از دست بدهند. برای حفظ هر ولایتی اگر لازم آید، جویهای خون به راه می اندازم و با شمشیر دمشق، سرها از تن مخالفان جدا می کنم !»آتش و تلاطم افشین بعد از نگاه شبهه آمیز و کنایه بار، تصور ناپذیر بود. هرچه تقلا می کرد که گردنش را از کندة دژخیم خلیفه دور گرداند، نمی توانست. “کاشکی شرط بابک را می پذیرفتم، حیف از او، بزرگا مرد! استوار و پرصلابت همچون صخره های بذ و سرافراز مانند کوه های سر به فلک کشیدة آذربایجان!… ای سراب آرزوها تف بر شما ! ای رقیبان، نفرین بر شما، نفرین بر شما، ای رقیبان ! نفرین بر من، نفرین بر افشین ……وای که در دریای خونی که خود ریخته ام غرق خواهم شد … وای برمن ! فریاد از این پیروزی بی شکوه ، فریاد از این شکست آرزو سوز”.    دکتر علی شریعتی می نویسد : «ابومسلم و بعد از اوخونخواهان او باشعار اسلام منهای عرب قیام کردند و توده برای رسیدن به آن دو هدف دنبال اینها راه افتادند اما نتیجه چه شد، سازش این قهرمانان ( طاهریان ، سامانیان ، آل زیار ، مردآویج ، وشمگیریان ، افشین ، مازیار ، اسپهبدان طبرستان و غیره ) با خلافت. توده ناگهان چشم باز کرد و دید که این قهرمانان همان حکام محلی پیش از اسلام بودند که اسلام قدرت را از خانوادة شان باز گرفته بود و قیامشان نه برای مردم و نه برای ملیت بلکه برای بدست آوردن حکومت محلی و ملی بود و این قهرمانان ملی، فرزندان نامشروع این دو اشرافیت، اشراف عرب و ایرانی بودند و از این قهرمانان ملی فقط بابک راست می گفت که دیدیم همین قهرمانان ملی یعنی اشراف قدیمی ایرانی او را گرفتند و در پای خلیفه ذبحش کردند”.    بدین ترتیب پیشگوئی در مورد ترکان صورت گرفته است که به احتمال قوی هم مربوط به قیام بابک و ترکان آذربایجان و دیلمیان و هم آخر زمان را شامل می شود بدین صورت که در کتاب نشانه های ظهور او اثر حاج شیخ محمد خادمی شیرازی و غیبت نعمانی ابن زینب چنین آورده می شود : در حدیث لوح حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها پس از بیان ویژگی های ائمه معصومین (ع) نوبت به حضرت بقیه الله (ع) می رسد. خداوند می فرماید : بعد از امام حسن عسگری (ع) دین خود را بوسیلة فرزندش که رحمت واسعه برای جهانیان است کامل می گردانم . نشانه های غیبت حضرتش این است : اولیا و بندگان صالح من به خاطر ستمگران در زمان غیبت او در ذلت بسر می برند و سرهای بریدة آنها را بعنوان تحفه برای یکدیگر می فرستند . چنانچه سرهای ترک و دیلم را پیشکش یکدیگر می کردند. بندگان و اولیای مرا می کشند و مرعوب دشمنان باشند. اینها در حقیقت، دوستان منند و بوسیلة آنها انواع بلاها و فتنه های کور و تاریک را از مردم دفع می کنم و زلزله ها را به برکت وجود انها برمی دارم. بر آنها بار درودها و رحمت پروردگارشان و آنها هستند هدایت یافتگان .    و روایت فوق و کلمات ترک و دیلم و پیشکش سرهای آنها با قیام و مظلومانه به شهادت رسیدن بابک مطابقت می نماید. بنابر این طبق گفته های بالا، بابک (حسن) را می توان قهرمان آزادی به حساب آورد و مکان قیامش یعنی (بابک قالاسی ) را به عنوان مکانی برای اعتراض حقوق از دست رفتة ترکان آذربایجان قبول کرد و به حساب آورد و فیلمی که در جمهوری آذربایجان در مورد قیام بابک ساخته شده است نمی تواند هویت بابک را به طور کامل آشکار سازد و مقام بابک بالاتر از قضاوتها و برداشتهای ما می باشد و ما نباید طبق قضاوتهای دیگران و بخاطر پارهای مسائل سیاسی جهد در تخریب بهترین شخصیت تاریخی خودمان باشیم و آنهایی که دانسته و ندانسته تهمته ایی به قهرمان ملی ترکان آذربایجان و کل ایران زده اند جزای آنها در پیشگاه احکم الحاکمین محفوظ خواهد بود و از آن هیچ خلاصی نخواهند داشت.

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 4 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

زندگی‌نامه ستارخان


خبرگزاری فارس: زندگی‌نامه ستارخان + عکس

ستارخان مشهور به سردار ملی از مبارزان مشروطه‌خواه، ۲۵ آبان ۱۲۹۳ هجری خورشیدی درگذشت.

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، ستارخان سردار ملی (1284-1332ق) فرزند حاج حسن قراجه داغی در منطقه قراجه داغ (ارسباران) به دنیا آمد.او سومین پسر حاج حسن بزّاز قره‌داغی بود که به شغل پارچه‌فروشی اشتغال داشت. سوابق زندگی او در دوران کودکی و نوجوانی تا درگیریهای جنبش مشروطه‌ چندان معلوم نیست. از اطلاعات جسته و گریخته‌ای که از وی به دست آمده، درمی‌یابیم که او با پدر خود در روستاهای اطراف ارسباران به شغل پارچه‌فروشی مشغول بوده است.

ستارخان پس از قتل برادرش اسماعیل به دست نیروهای دولتی به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و از داش‌ها و لوطیهای آن محله شد.

او و دو برادر بزرگترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب‌سواری داشتند و در این میان اسماعیل فرزند ارشد خانواده شب و روزش به اسب‌تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری می‌شد.

همین سرکشی‌ها سبب شد تا سرانجام و در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شود. گفته شد اسماعیل به ارتباط و پناه دادن به فردی به نام قاچاق فرهاد که از مخالفان و ناراضیان بود، متهم است و به همین جرم کشته شد.

این امر کینه‌ای در دل ستارخان ایجاد کرد که بعدها به تقویت روحیه مقاومتش در برابر قاجار کمک کرد. وقتی اسماعیل به دست نیروهای دولتی کشته شد، ستارخان به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و در زمره لوطیان تبریز قرار گرفت.

وی مدتی جزء سواران حاکم خراسان بود، از آنجا به عتبات عالیات سفر کرد، پس از چندی به تبریز بازگشت و به مباشری املاک محمدتقی صراف مشغول شد.

سپس به توصیه رضاقلی خان سرتیپ وارد خدمت قراسوران (ژاندارمری) شد و حفاظت راه مرند و خوی به او محول گردید. چندی بعد مورد توجه مظفرالدین میرزا (ولیعهد) قرار گرفت، ضمن دریافت لقب خانی، از تفنگداران ولیعهد در تبریز محسوب گردید. ستارخان بنابر عادت لوطی‌گری در یکی از درگیریهای خود با مأمورین محمدعلی میرزا (ولیعهد) در تبریز، مورد تعقیب قرار گرفت، از شهر گریخت و مدتی به راهزنی پرداخت. سپس با وساطت بزرگان و معتمدین محل به شهر بازگشت و دلالی اسب را پیشه خود کرد.

 

در سال 1325ق انجمن ایالتی آذربایجان به واسطه رشادتهای ستارخان و باقرخان به آنان لقب سردار ملی و سالار ملی اعطاء نمود.

با شروع انقلاب مشروطه در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی به فرماندهی ستارخان و باقرخان به حمایت از مشروطیت قیام نمودند و در مقابل قوای 35 تا 40 هزار نفری اعزامی از مرکز و خوانین محلی به فرماندهی عبدالمجید میرزا عین‌الدوله که برای سرکوبی قیام تبریز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آنها به شهر ممانعت نمودند.

تبریز به مدت 11 ماه توسط قشون دولتی محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگیری به عمل آمد. زندگی بر مردم بسیار سخت و طاقت‌ فرسا گردید.

نهایتاً با وساطت قنسولهای روس و انگلیس و موافقت دولتهای طرفین عده‌ای از قوای روسیه به تبریز وارد شدند و راه جلفا را برای ورود آذوقه باز کردند. در نتیجه محاصره شهر به پایان رسید و سربازان دولتی و خوانین محلی مخالف مشروطیت از اطراف تبریز دور شدند. بدین ترتیب نقشی که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه و تبریز داشتند به پایان رسید.

با حضور سربازان روسی در تبریز موقعیت برای ستارخان و باقرخان سخت و خطرناک گردید. آنها به اتفاق جمعی دیگر از سران آزادیخواه به قنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سپس تحت فشار روسها و بنابر دعوت آیت‌الله محمدکاظم خراسانی به همراه جمعی از مجاهدین در روز هشتم ربیع‌الاول 1328ق به تهران مهاجرت کردند. در تهران استقبال شایانی از آنان به عمل آمد و از طرف مجلس شورای ملی مورد تجلیل قرار گرفتند و دو لوح نقره‌ای طلاکوب به ستارخان و باقرخان اهدا گردید و برای هر کدام ماهیانه مبلغ هزار تومان مقرری از طرف مجلس تعیین شد و در باغ اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) اسکان یافتند.

سلطان ستاری دختر سردار ملی

در جریان ترور آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی دولت مشروطه تصمیم به خلع سلاح گروههای مسلح گرفت، ستارخان با این امر مخالفت نمود و با قوای دولتی به جنگ پرداخت در این جنگ پای او تیر خورد و تسلیم شد و 30 تن از نیروهای وی کشته و 300 تن اسیر شدند.

 

وی چهار سال پس از این واقعه در تاریخ 28 ذی الحجه 1332 درگذشت و در باغ طوطی در جوار حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 4 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

مارالانین مارالی



شعری از استاد بارز در سایت ایشیق

بیر عزیز دوستوملا صؤحبت ائده‌رکن
یار گلدی قارشـیمدان آرالی گـئـتدی
کؤنلوم هارای چکیب منی سسله‌ین
دئدی مارالانـین مارالی گـئـتدی

من اونا باخمامیش او منه باخدی
باخـیشی جانـیمی یاندیردی یاخدی
کیپرییی‌ نـئشتر تک باغریما تاخدی
قویدو شیکارینی یارالی، گـئـتدی

گوٍل اوزون گؤرجه‌یین چـیرپیندی اوٍرک
وفاسیز سئوگیدن دئدی گل ال چک
باشینا اؤرتموشدو بیر یاشیل اؤرپک
گؤزلری سورمه‌دن قارالی گـئـتدی

ایسلاندی دفتریم قان گؤز یاشیمدان
سورشسان حالـیمی سور سیرداشیمدان
ائله چاشدی هوشوم چـیخدی باشیمدان
بیلمه‌دیم کیم گلدی هارالی گـئـتدی

«بارز» بیر سؤز دئدین آغلاتدین ائلی
اوستونه اسمه‌سین آیریلـیق یـئـلی
اوٍرکدن داشلانان محبّت سئلی
ساراسیز گلمیشدی، سارالی گـئـتدی

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 4 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

شعر «سوتک » اثر « شریعتی» است یا « موسوی» اهری


کتابی با عنوان « سوتک » در سال 1365 به چاپ رسیده است که در آن مجموعه ی اشعار سید مرتضی موسوی گرد آمده است. نخستین شعر این مجموعه که با مقدمه ی یحیی شیدا به چاپ رسیده است،‌ سوتک نام دارد ( با تاریخ مردادماه ۱۳۴۸) و همان شعری است که منسوب به دکتر علی شریعتی است که در پشت جلد اولین چاپ کتابهای شریعتی در ایران آمده بود و اشتباهاً به نام او شناخته شده است.

آنگونه که در مقدمه ی این اثر آمده « سید مرتضی موسوی فرزند سید قاسم در 4 آذرماه 1321 در ده « رشت آباد قدیم » وابسته به شهرستان اهر دیده به جهان گشود» ه است. وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود و متوسطه را در اهر به اتمام رسانده و در ادامه از دانشسرای تبریز فارغ التحصیل شده و به شغل معلمی روی می آورد. اشعار او در روزنامه های کیهان، اطلاعات، مجله جوانان و عصرتبریز به چاپ می رسد و آثار انتقادی او باعث می شود« خشم صاحبان قدرت را برانگیزد و با دست ساواک جهمنی شکنجه ها بیند و در گوشه ی سیاهچال ها روزگار سپری سازد و عاقبت در 16 تیرماه 1354 به حیات پرماجرای خود خاتمه دهد...»

افراد بسیاری اذعان کرده اند که شعر « سوتک » از آن شریعتی نیست و اعلام می کنند که نمی دانند از آن کیست؟ امیدوارم این شعر معروف به نام شاعر آن بازشناخته شود.

سوتک

پس از مردن چه خواهم شد نمی دانم

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که ازخاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

که او یکریز و پی درپی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان آشفته و آشفته تر سازد

و گیرد او بدین ترتیب تاوان سکوت و انتقام و اختناق مرگبارم را

پیوست:

امروز ( دوشنبه ۳۰ فروردین ) در کتابخانه ی آقای خدادادی با همکلاسی سید مرتضی موسوی در دانشسرای تبریز آشنا شدم. او گفت: یک روز صبح در حیاط دانشسرا موسوی از جیبش کاغذی درآورد و گفت دیشب شعری گفته ام و برایم خواند. شعر سوتک بود.

منبع : یوخا

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 4 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

در حق سردار امیرارشد قراجه داغی


امیر ارشد ورزقان این خانه تاریخی در دو طبقه قاجاری به وسعت یکهزار و 100 متر مربع با بدنه سنگی، سقف طبقه همکف آجری و با طاق‌های آهنگ متقاطع بنا شده است. بنای این ساختمان سنگی به «داش عمارت» مشهور است و به کاخ امیر ارشد قراجه داغی از بناهای زیبا و منحصر به فرد این منطقه می باشد

این بنا در روستای «آبخواره»، به فاصله 12 کیلومتری غرب ورزقان قرار گرفته و با بهره‌گیری از شیوه معماری تاریخی منطقه و سبک ویژه ابنیه قاجاری طراحی و ساخته شده است. خانه امیر ارشد در آذر ماه 1378 با شماره 2522 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

 

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 4 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

علامه محمد تقی جعفری

بیر زامان بیر تورک واریدی کی فارسی دانیشاندا چوخ لهجه‌سی اولاردی.

یعنی لهجه‌سی چوخ غلیظ‌ ایدی. بیله‌سیندن سوروشدولار کی آغا سن‌کی

بو قدر فارسی کیتاب اوخویوب یازیرسان و بو قدر فارسی دانیشیرسان,

نیه فارسینی عمللی باشلی دانیشمیرسان؟ !!  تورک همان غلیظ

لهجه‌سی‌ایله جاواب وئریر: سیزین نظریزه من کی بو قدر فارسی

کیتاب اوخوموشام, یازمیشام و بو قدر سیزه دانیشمیشام, فارسینی

لهجه‌سیز دانیشا بیلمه‌رم؟!!!!

دئدیلر بس نیه فارسینی دوز دانیشمیرسان؟؟!!

تورک همان غلیظ لهجه‌ایله قاییدیب دئدی کی من باشاریرام

فارسینی لهجه‌سیز دانیشام آما اورگیم ایستیر منیم سسیمی

ائشیدنلر بیلسینلر کی من تورکم !!

بو تورک بؤیوک اوستاد و موعاصیر فیلسوف رحمتلیک

علامه محمد تقی جعفری ایدی                                                                                      .

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 1 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

زندگینامه میرزا طاهر خوشنویس


خبرگزاری فارس: کتابت ۲۵ جلد قرآن حاصل عمر هنرمندی که آغاز و پایانش با قرآن بود

میرزا «طاهر خوشنویس» در طول ۷۸ سال فعالیت هنری، ۲۵ بار قرآن را کتابت نموده و همانگونه که آرزو داشت خوشنویسی را با قرآن آغاز کرد و با قرآن به پایان رساند.

 میرزا طاهر  معروف به «میرزا طاهر خوشنویس» یکی از اساتید و هنرمندان کاتب قرآن کریم است که در طول حیات پر برکتش بار‌ها کل قرآن را کتابت کرد و بسیاری از اساتید وی را عامل روشن ماندن چراغ خط نسخ می‌‌دانند.


آغاز خوشنویسی در 5 سالگی

مرحوم حاج میرزا طاهر خوشنویس ، در سال 1306 قمری مطابق با 1268 شمسی در روستای هلق از توابع قرجه‌داغ چشم به جهان گشود. بنا به گفته خود وی در 3 سالگی به همراه پدرش به تبریز آمد و چون پدر وی علاقه زیادی به قرآن و خطاطی داشت فرزندش را در 5 سالگی به یادگیری کتابت قرآن تشویق کرد.

 

آرتیغین اوخوماخ
چهارشنبه 1 دی 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

آشنایی با بقعه شیخ شهاب الدین اهری

نام بنا : بقعه شیخ شهاب الدین محمود اهری

دوره : صفویه

مکان : اهر


این بقعه در بخش جنوبی شهر و در محوطه محصور واقع است.خود بنا در زمینی به مساحت 1476 متر مربع به ابعاد 36*41 متر بنا گردیده و شامل قسمتهای مختلفی اعم از مسجد ، ایوان ، مناره ، گنبد ، صحن ،خانقاه و حجره هاست. در قسمت شمالی بقعه ، مسجد یا خانقاه بزرگ واقع شده است. نمای خارجی بقعه عبارت از یک ایوان بزرگ ، دو مناره بلند ، دو ایوان کوچک متقارن دو طبقه و طاق کوچکی در انتهای ضلع شمال شرقی است که در ورودی بنا نیز هست. ایوانهای کوچک ، طاقنمای آجری و فیلگوش و چند آویز محدود به خطوط برجسته آجری دارند. لچکهای بالای طاقنماها ، کاشی های لعابی برجسته و منقوش به اسلیمی خرطوم فیلی داشته که قسمت اعظم آنها ریخته است. ارتفاع ایوانهای دو طبقه در حدود 12.5 متر و ارتفاع مناره ها و طاق ایوان بزرگ در حدود 18 متر است. سطح مناره ها با کاشی آبی رنگی پوشیده شده است. بدنه ایوان بزرگ و طاق جناغی آن تماما آجری است و سه ردیف طاقنما در سطوح مختلف دارد. ردیف اول شامل درگاهی و در ورودی ، ردیف دوم شامل سه پنجره و ردیف سوم مشتمل بر چند طاقچه است. ضلع غربی بقعه به هفت نغول و طاقنمای جناغی  و جرزهای بین آنها تقسیم میشود و در ضلع جنوبی و شرقی نیز چنین تقسیماتی وجود دارد. در هر کدام از این اضلاع ، دری تعبیه گردیده است. در اصلی از سمت شرقی به صحن بقعه باز میشود و دارای قاب سنگی است. این قاب از یازده قطعه سنگ کبود تشکیل یافته است. در پیشانی این طاق ، دو سنگ نوشته زیبا به خط ثلث جلی حک گردیده که بر کتیبه بالایی ، صلوات کبیره و بر کتیبه پایینی ، معرفی صاحب مدفن ثبت شده است. در هر یک از دو گوشه بالای قاب ، ستاره هشت پری با یک گل شش پر در هم آمیخته حجاری شده است. پایه های طاق نیز به سیاق حجاری دوره صفوی ، به نیم ستونهای کوچکی منتهی شده است. از این در وارد فضای کوچک و سپس صحن بزرگ روبازی میشویم که 17*24 متر وسعت دارد. در وسط این صحن نرده سنگی مشبکی به ارتفاع 1.5 و طول و عرض 8*15 متر قرار دارد که از نظر حجاری در حد ممتازی است. نوع سنگ آن از سنگ خارای کبود و مدخل آن در سمت مشرق واقع است و از یک طاق به ارتفاع 2.30 متر تشکیل میشود. در گوشه شمالی طاق مزبور ، با خط کوفی تزیینی ، اسامی جلاله و نامهای "محمد" و "علی"  حک گردیده است. در داخل چهار دیواری ، سنگ قبر سیاهی به طول 196 ، عرض 44 و بلندی 35 سانتیمتر وجود دارد که میگویند از آن مرقد شیخ شهاب الدین است. در خارج از چهار دیواری مشبک ، در صحن بقعه ، تعدادی سنگ مرمرین دیگر نیز دیده میشود که با حجاری های ظریف خود به دوره صفوی متعلق اند. در ضلع شمالی صحن ، تالاری به ابعاد حدود 11*11 و ارتفاع 18 متر قرار دارد با عناوین مسجد بزرگ یا خانقاه از آن نام برده شده است.این بنا گنبد آجری بزرگ و مرتفعی به قطر 11.20 متر دارد که پس از گنبدهای بزرگ اردبیل ، مسجد کبود تبریز و مسجد جمعه ارومیه ، چهارمین گنبد بزرگ آذربایجان است. در ضلع شرقی و غربی این تالار ، دو اتاق بزرگ مستطیل شکل به ابعاد 6.30*9.60 متر ، قرینه یکدیگر ساخته شده اند. ساختمان این اتاقها ، آجری با طاق ضربی است.

مطبخ و چینی خانه بقعه در سمت مشرق واقع شده است و متصل به دیوار جنوبی آن (جنوب شرقی بقعه) ، مسجد شیخ شهاب الدین قرار دارد. این مسجد با طاق خوانی مرکب و مقرنس کاری کنج ها و خوانچه ها ، بنای مزین و کاملی است. بخش عمده ای از نمای داخلی مسجد با گچبری و نقاشی تزیین یافته که از همین نظر با بقعه شیخ امین الدین جبرئیل در کلخوران شباهت دارد و به نظر میرسد همزمان بوده و تزیین آن کار یک استاد باشد. در سمت شرقی دیوار جنوبی این مسجد به ارتفاع 1.5 متر ، قاب کوچک مستطیل شکلی گچبری شده که در وسط آن دست خطی از شیخ بهاء الدین عاملی –دانشمند دوران صفوی- بر جای مانده که متن آن چنین است :" در عشر ثالث شهر شعبان المعظم در سنه 1018 به زیارت این مزار فایض الانوار مشرف شدم به قرآن مجید که وقف مزار بود تفأل شد که مرتبه شیخ شهاب الدین اهری علیه التحیة و الرضوان در درگاه خداوندی چه مقدار میباشد. این آیه کریمه به فال آمد یبشرهم ربهم برحمة منه رضوان"

چهار قاب دیگر نیز بر روی همان دیوار گچبری شده که نوشته هیچ یک برجای نمانده است. در دیوار شمالی مسجد ، قرینه ای برای محراب ساخته شده که در بالای طاق آن ، عبارت " من عظام توفیقات الله سبحان انه وفق الامیر الکبیر مصطفی قلی خان به تعمیر هذه بقعة الشریفه فی سنة تسع و ثمانین بعد المائة و الالف " ( 1189 هـ.ق ) به خط ثلث جلی نوشته شده است.

در سمت جنوبی صحن بقعه ، بنای دو طبقه ای ساخته شده که هر طبقه آن دارای چهار حجره است و شاید جهت اقامت زوار و صوفیان در نظر گرفته شده است. چینی خانه و چله خانه بقعه نیز عبارت از چهار اتاق در هر طبقه است که آسیبی بدانها رسیده است.

شیخ شهاب الدین محمود عتیقی اهری ، از نوادگان شیخ شهاب الدین سهروردی است که نسبتش به ابوبکر – خلیفه اول- میرسد. وی ، عارفی جلیل و محققی بزرگ بوده است. دوران کودکی و نوجوانی وی در تبریز و سجاس سپری شده ، سپس راهی اهر گردید. در آنجا خانقاهی ترتیب داد و احتمالا در همانجا درگذشت. در خصوص تاریخ ولادت و وفات وی اطلاع دقیقی در دست نیست. سید جمال الدین تبریزی –مرشد شیخ زاهد گیلانی- از مریدان شیخ شهاب الدین اهری بود. بدین جهت ، شیخ صفی الدین و خاندان صفوی نسبت به شیخ شهاب الدین ارادت می ورزیدند و به بنای آرامگاه و بقعه وی پرداختند. به نظر میرسد که بنای بقعه در زمان شاه عباس اول صورت گرفته باشد.

 

کتیبه های تاریخدار بنا : در فضایی بنام " مسجد کوچک " ، واقع در جبهه شرقی بنای مقبره ، کتیبه ای به خط شیخ بهایی مورخ به 1018 وجود دارد که حاکی از  حضور شیخ بهایی در این محل است. کتیبه دیگری در این فضا مربوط به تعمیرات سال 1189 است. مزار شیخ شهاب الدین در میانه صحن بنا و در حصار سنگی مشبک قرار دارد. قبور دیگری نیز در این حصار وجود دارد که سنگ یکی از آنها مورخ به 1173 است.

صاحب مزار : شیخ شهاب الدین محمود عتیقی اهری ، از عرفای معروف قرن هفتم و هشتم هجری قمری بوده است و سالها پس از فوتش ، این بقعه را بر مزارش ساخته اند.

بانیان و سازندگان بنا : بنای این بقعه منسوب به شاه عباس اول صفوی است. ساخت حصار خشت و گلی محوطه بقعه را نیز به امیر تیمور گورکان نسبت داده اند. این بنا را مصطفی قلی خان ، حاکم این منطقه ، در اواخر قرن دوازدهم هجری قمری مرمت کرده است.

دیگر اطلاعات مکتوب : مؤلف "آثار باستانی آذربایجان" ، شیخ شهاب الدین را از نوادگان شیخ شهاب الدین سهروردی معرفی کرده که نسبت او به ابوبکر ، خلیفه اول میرسد. او می افزاید که شیخ شهاب الدین مراد سید جمال الدین تبریزی بوده که او نیز مرشد شیخ زاهد گیلانی بوده است ؛ و بدین سبب ، شیخ صفی الدین اردبیلی و پادشاهان صفوی به شیخ شهاب الدین ارادت می ورزیدند. حسین دوستی ، درباره شیخ شهاب الدین گفته که او از سلسله ذهبیه و گویا همعصر با شمس تبریزی بوده است.

سیر تحول بنا : بنای فعلی بقعه منسوب به دوره صفویان است ؛ و بعضی از کارشناسان بخشهایی از این بنا ، مانند حصار سنگی مزار و وردی شرقی بقعه را متعلق به قل از دوره صفویان میدانند. در طرفین ایوان اصلی ، دو مناره قطور هست که بلندی آنها بیش از ارتفاع ایوان نیست. البته ممکن است که ساخت مناره ها به اتمام نرسیده یا در دوره های بعد ، قسمت فوقانی آنها تخریب شده باشد. بدنه مناره ها پوشیده از کاشی فیروزه ای رنگ بوده است. در سال 1355 ش ، کاشی های بدنه مناره شرقی برداشته و به جای آن ، از آجر استفاده شد که با مناره غربی و دیگر قسمتهای بنا هماهنگی ندارد. مسجد شیخ شهاب الدین ، واقع در جبهه شرقی این بقعه ، تزیینات زیبای گچبری و نقاشی و مقرنس کاری دارد. حصار سنگی مزار شیخ شهاب الدین از سنگهای مشبک یکپارچه و از زیباترین آثار حجاری معماری اسلامی است. در داخل حصار بقعه ، در سوی شمال شرقی آن ، عمارتی بنام "نقاره خانه " وجود داشته که شامل چندین اتاق دهلیز و راهرو و غرفه و حو مرمر بوده است. محمد شاه قاجار در ایام ولیعهدی خود آنرا تعمیر کرده بود ؛ اما امروزه از این عمارت اثری نیست. محوطه بقعه حصاری بلند از خشت و گل داشته که هنوز قسمتهایی از آن باقی است. در سال 1316 ش ، بخشهایی از بقعه مرمت شد و محوطه آن بصورت باغ ملی درآمد که امروزه محل تفریح و گردش مردم است.

 


منابع :

دایره المعارف بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی، بناهای آرامگاهی ، ویرایش محمد مهدی عقابی، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری 1378

گنج نامه، 1378، فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، امامزاده ها و مقابر (بخش اول) ، مرکز اسناد وتحقیقات دانشکده معماری و شهرسازی



آرتیغین اوخوماخ
سه شنبه 30 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

آشنایی با بقعه شیخ شهاب الدین اهری - آذربایجان شرقی



بقعه شیخ شهاب الدین اهری در دوره صفویه به احتمال زیاد در روزگار شاه عباس اول بر مزار شیخ شهاب‌الدین اهری، در شهر اهر ساخته شده است

شیخ شهاب الدین محمود اهری فرزند احمد اهری در نیمه شعبان 580 قمری در شهر اهر چشم به جهان گشود.

وی در سن 25 سالگی برای تکمیل مراحل علمی و عرفانی خود راهی بغداد شد و در محضر شیخ رکن الدین سجاسی به کسب فیض و کمالات معنوی پرداخت.

  آشنایی با موزه شیخ شهاب‌الدین اهری

اثر مکتوبی نیز از این عارف اندیشمند به نام عشق‌نامه به جای مانده که متضمن عقاید و آرای عرفانی اوست. این عارف بزرگ در سال 665 قمری چشم از جهان فروبست و در صحن خانقاه خود به خاک سپرده شد.

ساختمان بنا شامل خانقاه، مسجد، ایوانی بلند، مناره‌ها و غرفه‌های متعدد است. تاریخ بنا بدرستی معلوم نیست لیکن از قرن هفتم هجری قمری ساختمان بنا دارای تشکیلاتی بوده است.

آثاری از دوره‌های قبل (دوره ایلخانی) در آن وجود دارد. مسجد شیخ شهاب‌الدین اهری در ضلع شرقی صحن این بقعه ساخته شده است و دارای گچبری‌ها و تزئینات نقاشی است.

دور تا دور دیوار مسجد دستخط‌هایی وجود دارد که بین آنها دستنوشته‌هایی از شیخ بهایی، شاه عباس سوم و ابوالقاسم نباتی وجود دارد.

فضای بزرگی که زیر گنبد دو پوش قرار گرفته مقطعی مربعی شکل دارد که ارتفاع آن 18 متر است.

در طرفین خانقاه اتاق‌هایی و به قرینه هم ساخته شده‌اند که به چینی خانه (محل نگهداری ظروف چینی) معروف شده است.

این قسمت در شرق بقعه واقع شده و با گچ بری‌ها و نقاشی‌هایی تزئین یافته و دور تا دور دیوارهایش حاوی دستخط‌هایی است.

حصار سنگی مقبره بصورت مستطیل شکل در اطراف صحن کشیده شده و با نقوش اسلیمی و هندسی بصورت مشبک حجاری شده و از شاهکارهای حجاری اسلامی است.

در قسمت ورودی و در سمت راست کتیبه‌ای با خط کوفی و با عنوان الله ـ محمد ـ علی بصورت حجاری دیده می‌شود.

منبع : همشهری روزنامه سی

آرتیغین اوخوماخ
سه شنبه 30 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

اهر شهرستانین مجسمه لری

چوخ وقت اولار ایستیرم بو موضوعا مطلب قویام ولی متاسفانه هر وقت بیر مسئلیه گورا
اولمیوب اهر شهرستانیندا یا مجسمه ساز یوخدو یا اداره ارشاد و میراث فرهنگی چوخ کم
لطف لیح الیر پروفسور آخوندونون مجسمه سی بیر طرفده توز ییر  ابوالقاسم نباتی -
 ستار خان - دکتر قاسم خان و حسن اهری اوزاهدا اله دیک لری پارک کی اوز آدینادی
 بیدنه مجسمه یا معرفی اولمیوب لار میراث فرهنگی ده کی اصلا ایشی  اولوب اداره
فرهنگ و ارشاد دان حمایت اله مح کاش بیزمده شهریمیز ده تبریز و اوبیر بویوک شهر لر
 کیمی اداره ارشاد  و میراث فرهنگی اَل اَله ویرسیب  و اصیل دانشمند - شاعر و عارفلر
ارتیخراه همشهرلریمیزه تانیتیرسینار او گونون آرزیسینان بیر ایکدنه  مجسمه لر کی مثلا
استاد نباتی که چوخلی عمرون  اهرده زندگانیغ الیب و بودیارین شاعیردی یا ستارخان 
کیمی بویوک کیشیلر مجسمه لری اینشالله  شهرده گوزه دئیه و همشهرلره اولارینان
چوخلوخجان تانیش اولابیلسینلر. و آخر سوز میراث فرهنگی الیه بیلر بیر آز جانا هزینه نن
بیر یازی و کاتالوگ موزه عرفان اوزونن و  عارفلرینن تهیه الیب و همشهریلرین اختیارینده
قویا ساغ اولوب ساغ یاشیاسیز .


 



 آخرده دوسلاریمنان غلط املایی اولاماغینا گورا عذر ایستیب وچوخلی سویونرم اگه بنده نی
  راهنمالیخ بویورالار

تشکر لر

آرتیغین اوخوماخ
سه شنبه 30 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,

قاراداغ اولکه سینین گور نئجه دیوانه سی ام


این شعر در منطقه ی قره داغ خیلی معروف شده است و خیلی از سایت ها و وبلاگ ها بخش کوچکی از آن را درج کرده اند. برخی از عاشیق ها و خواننده ها نیز در مجالس جشن و جُنگ ها آن را می خوانند. با این همه، شعر مورد بحث بیش تر به نام ستارگلمحمدی ـ شاعر بزرگ قره داغی ـ شناخته شده است که چنین نیست. حتی تقویمی که با عنوان قاراداغ تقویمی نوروز امسال از سوی نماینده اهر و هریس منتشر شد این شعر به نام ستار معرفی شده است.

دوهفته نامه ی گویا اردیبهشت امسال در شماره ی 147 خود مقاله ی خوبی در این خصوص به قلم « جمیله گلمحمدی» داشت. در این مقاله آمده است که شعر « قاراداغ اولکه سینین گور نئجه دیوانه سی ام » از ستار نیست بلکه متعلق به برادرزاده ی اوـ محمد گلمحمدی ـ می باشد.  محمد گل محمدی متولد سال 1336 در روستای شؤجیلی ( دره جیک) است و شعر بلند « قره داغ » را در سال 1362 سروده است. در آن مقاله 5 بند از این شعر بلند نیز آمده بود. در ادامه محتوای کامل تری از این شعر را می خوانید با ذکر این نکته که ستار گلمحمدی شعری با عنوان « قره داغ شعری » در پاسخ به آن سروده است که با مصراع « سنده کی ای وطن اوغلو بئله صنعت واریمش » شروع می شود.

قاراداغ اولکه سینین گور نئجه دیوانه سی ام

شعر از: محمد گل محمدی

قره داغ اهلی بیلیر من نئجه دیوانه سی ام

بابکین داش قالاسی، هم نبی کاشانه سی ام

ایسته دیم بیر کره ده سیره چئخام بو ماحالی

آیلارین هیجرانینا سون قویا بلکه وصالی

کونلومو چَن بورویوب دوغما دیاردان آرالی

آرتیغین اوخوماخ
شنبه 27 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ - اهر ,