قره داغین وبلاقی

سلام دوسلار خوش گلیب سیز

انعکاس به آتش کشیدن کتابهای ترکی در چند نوشته


انعکاس به آتش کشیدن کتابهای ترکی در چند نوشته ١-واقعیت این است که حتی انبوه اسناد مکتوب، در برابر آنچه در ٢٦ آذر ١٣٢٥ در میدان ساعت تبریز روی داد گنگ و نارسا می‌نماید. در آن روز دانش‌آموزان دبستانی به صف کشانده شدند تا کتاب درسی «آنادیلی» (زبان مادری) را «زنده باد شاه» گویان در آتش اندازند. آن جشن کتاب‌سوزان ساعت‌ها و روزها ادامه یافت و کتاب‌هایی در آن سوختند که جز ادبیات شفاهی آزربایجان و چند اشعار کودکانه چیزی در آنها یافت نمی‌شد. شاید هدف از آن آتش‌سوزی که اندکی بعد انبوه کتاب‌های غیر درسی را نیز در کام خود کشید، رفع موانع و هموار کردن راه برای ایجاد فرهنگ عمومی بود که سنگ زیربنای آن در فرهنگستان اول گذاشته شده بود. ٢-زبان ترکی به عنوان زبان پرشمارترین قوم ممالک محروسه از دایره‌ی این یکسان‌سازی که با جشن کتاب‌سوزان آذر ١٣٢٥ (دسامبر ١٩٤٦) به اوج رسید، بیرون نماند. در نتیجه، محمد فضولی و دیگر شاعران کلاسیک آزربایجانی در گستره‌ی وسیعی از قزوین تا مغان، و از اورمیه تا همدان به «غریبی در وطن» مبدل شدند ٣-..... آنچه که بر حرمان ترکان آزربایجان در قبال کشتارهای سیاه روز ٢١ اذرماه افزوده است تخریب دانشگاه تبریز و همچنین به آتش کشیده شدن صدها هزار جلد کتاب در رشته های مختلف به زبان ترکی آزربایجانی در شهرهای گوناگون آزربایجان به ویژه تبریز است. این کتابسوزان شرم آور و بی سابقه در جهان، در روز ٢٦ آذرماه طی مراسمی دردناک در چندین میدان و خصوصا میدان دانشسرا ی این شهر انجام شد. بطوریکه شاهدان عینی می گویند دانش آموزان را مجبور می کردند تا جهت کسب اجازه برای ادامه تحصیل، کتابهایی را که به زبان مادریشان نوشته شده است در آتش بیفکنند! این اقدام طبق قواعد بین المللی بعنوان جنوساید فرهنگی تلقی می شود ٣-..... سوزاندن کتابهای ترکی بعد از سرکوب فرقه دمکرات آزربایجان در سال 1325 توسط رژیم پهلوی صورت گرفت. این جنایت، سوزاندن تاریخ و هویت یک ملت از اعمال وحشیانه ساسانیان در آزربایجان هم بدتر بود. ...نمایندگان دولت مرکزی به دستور تهران کتابهای درسی مدارس را جمع کردند و آتش زدند. ..... در آن زمان هیچ دولت و سازمانی به این کشتار و کتابسوزی اعتراضی نکرد حتی سازمانهای فرهنگی جهان هم ساکت ماندند. مردم آزربایجان که از همه طرف (چپ و راست) ضربه خورده بودند میسوختند و جز ساختن چاره ای نداشتند. (تاریخ زبان و لهجه های ترکی، دکتر جواد هئیت) ٤-من خود بیشتر کتاب هائی را که در آن دوره چاپ شده بود مطالعه کرده ام، حتی سرود ملی فرقه را که در مدارس خوانده می شد، ولی اثری از ادعاهای رژیم پهلوی مبنی بر کمونیستی بودن آنها پیدا نکردم. در آن دوران کسی نه از چپ و نه از راست به این کتاب سوزی ها اعتراضی نکرد! من به هنگام برگزاری کنفرانس صلح پاریس در پاریس دانشجو بودم و در آنجا بود که شاعر پرآوازه آزربایجان شمالی صمد وورغون در کنفرانس صلح پاریس شعر معروف خود یاندیریلان کیتابلار ( کتاب های سوزانده شده) را در اعتراض به آن کتاب سوزی ها در کنفرانس خواند و صدای اعتراض مردم آزربایجان را به این بی حرمتی نسبت به زبان و فرهنگ و هویت آنان به گوش جهانیان رسانید. (گفتگو با دکتر جواد هیئت) یاندیریلان کیتابلار ١٩٤٧-Yandırılan Kitablar 1947 (کتابهای سوزانیده شده)

آرتیغین اوخوماخ
سه شنبه 23 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

ارزش سنگ نگاره 12 هزار ساله قره داغ فراتر از معدن سونگون

 


سنگ نگاره  12 هزار ساله قره داغ در پشت.... ورود ممنوع ...معدن مس سونگون


 

     نویسنده: استاد نصیرزاده

 

 

سونگون  معدن  طلا یا معدن بلای فرهنگ و طبیعت مان!

ورزقان دهانش را باز کرده بسوی سونگون....سونگونی که خاک و جان خودش است اما  با تمام شرمندگی  ازآن گدایی نان ، جاده و آسفالت می کند!

حتی کار بدانجا  رسیده  که  ورزقان نامش را- هویت اش را  هم از سونگون می گیرد:

به شهر طلای سرخ ایران خوش آمدید!

خیلی مهندس ها که از فرهنگ،تاریخ،ادبیات و هویت بی خبرند، این نام بی ربط را طوطی وار تکرار می کنند و اسم وبلاگها و اسم مقالاتشان را به این نام مزین می کنند....

من می دانم  و می بینم که در پس آن خاک مسی و طلایی،تاریخ،فرهنگ، جنگل،محیط زیست وقهرمانان ما مدفون می شوند.

بجای شهر ستارخان،سردارملی، شهر علامه جعفری فیلسوف شرق،شهر امیر ارشدحاج علیلو،شهر کلنل محمدتقی خان پسیان و سرزمین ساز، سرزمین طلای سرخ – سرزمین فلان سنگ که بعد از چندین سال بهره برداری و اتمام آن طلاها این نام بی ربط به هویت تاریخی،فرهنگی و ملی هم به تاریخ خواهد پیوست.

بجای درک درست و علمی از فرهنگ،تاریخ،هویت یک منطقه از سوی مدیران غیر متخصص ،نمایندگان و شوراها  و شهرداران کم سواد و یا فنی و مهندسی خوانده...ورزقان روزی پر از مجسمه های غاز و باز می شود و اسم اش هم می شود سرزمین طلای سرخ و سفید و آبی!

جالب اینکه در عدم درک صحیح ارزش فرهنگی فسیلهای 4و 7 میلیون ساله ،فسیلها تا ابد راهی تهران و مراغه می شوند!

و در عدم توجه و درک صحیح از ارزش فرهنگی،تاریخی و ملی سنگ نوشته های 12 هزار ساله سونگون، جا و مکانش جز منطقه ورود ممنوع معدن سونگون می شود! سنگ نوشته ای  که ارزش تاریخی و فرهنگی اش از معدن سونگون فراتر است.

جان یک منطقه و مردم،فرهنگ و هویت و تاریخ و حتی اسم و رسمش است . متأسفانه ورزقان بجای آثار تاریخی،سنگ نوشته های 3 و 12 هزار ساله،بجای ستارخان،کلنل محمدتقی خان،امیرارشد،سردار آقبلاغی،علامه جعفری....اسم اش را از یک معدن که بعد از چند سال تمام می شود، گدایی می کند  که بایست بر این گدایی با چکش تاخت و بایست داشته ها و ثروتهای معنوی-تاریخی-هنری و انسانی ورزقان و قره داغ را بر داشته های مادی اش ترجیح داد نه اسیر زرق و برق سنگها شد و برای محل  ورود سنگ نوشته12 هزار ساله سونگون نوشت:

ورود ممنوع!

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ تاریخی ,

آشیق هاوالاری

آشیق هاوالاری، دده لرین دئدیگینه گؤره 72 یادا 73 هاوادیر کی،بیر نئچه اوستاد آشیق اونو اؤز شئعرلرینده بیلدیرمیشدیر:
 
_ دده علسگر:
دوققوزو بیرله شیب تاپیب اینجه یول
اون  بارماق  اونلاری  ائله ییر   قبول
72     هاوا    شاه پرده یه       قول
علسگر  بولدوغو ،  قازدی ، قاباخدا.
 
_ آشیق اسد:
کامیل اوستادلارین گولون درمه سن
حقیقتی سینه ن اوسته سرمه سن
73    هاوادان     خبر      وئرمه سن
اؤلوم   یئی دیر   سنه ، ائل قاباغیندا.
 
_ آزافلی میکائیل:
سن ائلیمین همدمی سن
آی صدفلی تئللی سازیم، 72 دیللی سازیم،
هم سئوینجی هم غمی سن
 آی صدفلی تئللی سازیم، 72 دیللی سازیم
 
زامان آشیمیندا بو هاوالارین سایی 100 _دن آرتیق اولوب بعضا بو هاوالارین سایی 130_قده ردئییلیب.[1]
   آرتیرمالیام کی بو هاوالارین هرماحالدااؤزونه بیرآدی واردیر.بعضا گؤرونورکی بیر پارا هاوالار وارکی،آیری بؤلگه ده یوخدور، اونوندا علّتی قونشو اولدوغوموز اؤلکه نین موسیقی سینین اثرباغیشلاماسی دیر. غربی آذربایجان ساز هاوالاریندا،تورکیه آشیقلارینین و شرقی آذربایجان دا،باکی آشیقلارینین ایزی گؤرونور، و اونلارین سبک لریندن تاثیر آلینیر. شاید بو هاوالارین چالماسیندا، مختلیف سلیقه لر یا گؤللر ایشله نیله، آنجاق اساس و تمل ده بیردیلر.
 
 
 
   سازدا چالینان هاوالاری نئچه باخیمدان بؤلمه ک اولار.
 
1)  هاوالارین سازین کؤکو اساسیندا 6 یئره بؤلمک اولار:
 
·        شاه پرده کؤکو
·        شاه پرده نین مصری کؤکو
·        چوبان بایاتی سی کؤکو
·        آیاق دیوانی کؤکو یا عثمانلی کؤکو
·        دیلغم کؤکو(یانیق کرم کؤکو،سه گاه کؤکو)
·        عرفانی کؤکو(ماهورکؤکو)
 
 
2)  موزیک و اوخونوش اساسیندان، هاوالار اوچ یئره بؤلونور:
 
·        قهرمانلیق،ایگیدلیک و موباریزه بؤلومو: آشیق بو هاوالاردا مجلس اهلینین اؤز وطنین دن، دینین دن و اونلارین قورونماغیندان سؤز آچیر.آشیقلار قهرمانلار دیلینجه دانیشیب اوخویورلار مثلا: بابک دن،نبی دن ،کوراوغلو دان و... .
بوهاوالاردان نئچه سی بونلاردیلار: مصری کوراوغلو،طبل جنگی،شاهسونی، دؤیمه کرم و...  .بو هاوالار چوخلو او یئرلرده اوخونارکی مجلیس اهلینین چوخو جوانلار اولا یا حس اولونا کی یورد یا وطن خطرده دیر، یا دوشمن فورصات دالیجادیر. بو واخت لار مجلیده آشیق کئچمیش قهرمانلاری یادا سالیب ، واونلارین دوشمانا نئجه غلبه چالماقی، وشعیرلرین اوخویوب، جاوانلاری وطنین وناموسین قوروماغینا جوشدورور.
·        سئوگی و شنلیک بؤلومو: بو هاوالاردا شادلیق وشنلیک یاراتماق اوچون داستانلارین آراسیندا ویا تؤی مجلیسینده،اوخونور. مثلا:گؤزللمه،جلیلی، قهرمانی، نخجوانی، گؤیجه گولو،مخمّس، قوربانی و ... .
·        غملی، کدرلی،غصّه لی هاوالار: بو هاوالاردا انسانین غملی احوالاتینا، یادا بیر آجی اولایا راست گلمه سی آندا، یا داستانلارین غملی یئرلرینده اوخونار، مثلا: منصوری(مانسیری)، قوربتی کرم، یانیق کرمی و... .
 
 
3)  شئعر فورما اساسیندان ، هاوالار 7 یئره بؤلونور:
 
·         گارایلی هاوالاری: اَن چوخ هاوالار بو فورمادا، کی ساییسی 60 کیمین آرتیر. مثلا:اورتاساری تئل، گویجه گؤلو،آتلی کوراوغلو، پاشاکؤچدو (آذربایجانی)،مینا گارایلی ،منصوری و... .
·         قوشما هاوالاری: بو فورمادا گارایلی دان سونرا چوخلو هاوالار اوخونور.بو هاوالاردان بیر نئچه سی بونلاردیلار: قهرمانی،دیلغمی، غربتی کرم،بهمنی (بؤزوغو)،یانیخ کرمی و ... . 24 هاوادا بو فورمادا یئر آلیر.
·         دیوانی هاوالاری: دیوانی هاوالاری ائله بو فورمادا اوخونار.آیاق دیوانی،(عثمان دیوانی،میدان دیوانی)،باش دیوانی (شاه خطایی دیوانی،مجلیس دیوانی).
·         تجنیس هاوالاری: تجنیس، جیغالی تجنیس.
·         مخمّس هاوالاری: باش مخمّس، کوراوغلو مخمّسی(کوراوغلو گؤزللمه سی)، اورتا مخمّس، جیغالی مخمّس.
·         بایاتی هاوالاری: ائل بایاتیسی،کوچ بایاتیسی(آت اوستو)، چوبان بایاتیسی (قایا باشی).
·         خالق ماهنی هاوالاری: واقف گؤزللمه سی(واقفی)،قاراباغ شریلی سی، گؤده ک دونو(آیدینی).
 
 
4)     هاوالاری سازین پرده سینه گؤره اوچ یئره بؤلونور: 
 

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

زندگی نامه شهریار


سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است وی در تبریز به  دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرة الشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی»؟؟؟؟ نام گذاری کرده اند.
مهم ترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی بشمار می رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی های روستا یاد کرده است. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
شهریار در سرودن انواع گونه های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته است. از جمله غزل های معروف او می توان به علی ای همای رحمت و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی طالب ارادتی ویژه داشت است
شهریار در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را -به علت شیوع بیماری در شهر- در روستاهای قایش قورشاق و خشگناب بستان آباد سپری نمود. پدرش حاج میرآقا بهجت تبریزی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.
زندگی نامه:
حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد(عده ای هم معتقداند به دلیل سرودن شعر«الا تهرانیا انصاف میکن» از دانشگاه اخراج شد). پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.
در سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را می سراید. گفته می شود که منظومه حیدربابا به ۹۰ درصد از زبان های جهان ترجمه و منتشر شده است. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمی گذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود به نام «عزیزه عبدالخالقی» ازدواج می کند که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نام های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- می شود.
شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح [نظام جمهوری اسلامی] سرود. وی در روزهای آخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت.
عشق و شعر:
وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۱۰ با مقدمه ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و زبان ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان هاست. منظومه حیدربابایه سلام که در سالهای ۱۳۲۹٬۳۰ سروده شده است، از مهم ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می شود.
گفته می شود شهریار دانشجوی سال آخر رشتهٔ پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می شود. گویا خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این که فقط یک سال به پایان دوره ۷ ساله رشته پزشکی مانده بود، ترک تحصیل کرد.
این شعر شهریار اشاره به داستان فوق دارد:
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می شود. به صورت جدی به شعر روی می آورد و منظومه های بسیاری را می سراید. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری شدن وی در بیمارستان می شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می رسد و به عیادت محمدحسین در بیمارستان می رود. شهریار پس از این دیدار، شعری را در بستر می سراید. این شعر بعدها با صدای غلامحسین بنان به صورت آواز درآمد.
گفته شده که شهاب الدین مرعشی نجفی از فقهای شیعه درست در لحظهٔ سرودن شعر (علی ای همای رحمت) توسط شهریار در خواب آن را شنیده است
پیش از شهریار شاعرانی سروده هایی درباره علی بن ابی طالب با همانندی هایی در وزن، قافیه، ردیف، مضمون و فضای شعری و نزدیک به شعر شهریار داشته اند که از نظر سوژه، زبان و اندیشه با شعر شهریار قابل مقایسه نیستند و شباهتهای بین آنها به جهت «توارد» و استقبال ادبی است که شهریار مانند حافظ در افقی بالاتر از دستمایه های شعری پیش از خود هنرنمایی کرده است. در این راستا شعری شبیه به آن از حسن میرخانی (درگذشته ۱۳۶۹) متخلص به بنده با نام «سحاب رحمت» موجود است که با مطلع «علی ای سحاب رحمت همه مظهر خدایی/ همه خلق ماسوی را به خدای رهنمایی» و شعری نیز از مفتون همدانی معاصر شهریار با مطلع «علی ای همای وحدت تو چه مظهری خدا را/ که خدا نمود زینت به تو تخت انّما را» و شعر مشابه دیگری از میرزا آقا مصطفی افتخارالعلماء متخلص به صبا (دوره ناصری) نیم قرن پیش از شهریار، با مطلع «علی ای سحاب رحمت تو چه آیت خدایی» در دست می باشد که هیچکدام از جهت غنای ادبی و محتوایی با شعر شهریار قابل مقایسه نیستند و شباهتهای ظاهری تنها بدلیل توارد ادبی بوده است

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

زندگی نامه نسیمی


سیدعمادالدین نسیمی (به ترکی آذربایجانی: Seyid Əli İmadəddin Nəsimi)‏ متخلص به نسیمی شاعر و متفکّر حروفیه در قرن هفتم هجری بود.

عماد الدین نسیمی یکی از شاعران و عارفان برخاسته از مکتب حروفیه است. مکتب حروفیه که بر اساس تعالیم شیخ فضل الله نعیمی شکل گرفت در شرح وقایع عالم و اسرار هستی از 28 حرف الفبای عربی و با مهارت اعجاب انگیز بهره می‌بردند و می‌توانستند علل دستورات الاهی در دین اسلام را به شکلی جذاب و جالب بوسیله اعداد و حروف توضیح دهند. مانند این که نماز یومیه چرا می‌بایست 17 رکعت باشد، حکمت مسح کشیدن بر پا هنگام وضو چیست، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر چیست، نماز شکسته چرا 11 رکعت است و . . . سید عماد الدین نسیمی اصالتاً ترک زبان بود و با اشعار ترکی و فارسی و عربی خود نقش بسزایی در گسترش اندیشه‌های فضل الله نعیمی داشت. عشق او چنان بی پروا و بی پرده بود که مخالفت‌های فراوانی را میان قشریون مذهبی زمان خود بوجود آورد که نهایتاً منجر به صدور فتوایی در به دار آویختن و کندن پوست او شد. اشعار نسیمی آمیخته به عشقی ناب، شهامت، ایثار و رک گویی است
آن چه از اشعارش بر می‌آید، این است که وی در فلسفه، کلام، منطق، هیئت، نجوم، طب و ریاضی ید طولایی داشته است. اصطلاحات این علوم را در اشعار خود به کار برده است، سخن از خواص صور فلکی، ستارگان، تشریح اعضای بدن انسان، شاخصه‌های حساب و هندسه و بیان کیفیت خلقت کائنات و آرای گوناگون متصوّفه به ما اجازه می‌دهد که او را خردمندی آگاه به علوم عصر خود بنامیم. در تذکره‌ها او را «عاشق غریب و عجیب، عالم کامل، فاضل محدّث، نکته‌دان و عارف» نامیده‌اند
زادگاه:
 بسیاری از علما اورا متولد شهر اورمیه آذربایجان میدانند
مرحوم میرزا آقا قلی‌زاده از دانشمندان جمهوری آذربایجان با استناد به مزار «شاه خندان» برادر نسیمی در شهر« شماخی»، همین شهر را محل تولد او می‌داند. دکتر حسین محمدزاده صدیق با تکیه بر کهن‌ترین اسناد موجود، او را تبریزی می‌داند
قدیمی‌ترین سندی که در باب مزار نسیمی به دست  رسیده است، سیاحتنامه‌ی اولیا چلبی است. او در فصل توصیف شهر حلب از «تکیه‌ی شیخ نسیمی» سخن می‌راند و می‌گوید: «مردم روایت کنند که نسیمی پس از کنده شدن پوست از تنش به این مکان آمد و قرآن تلاوت کرد و غیبش زد! مزار نسیمی اکنون در شهر حلب سوریه در محله‌ی فرفراه در مقابل حمام سلطان است
سازمان بین‌الملی یونسکو به خاطر کوشش‌های وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام کرد.

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

اشعاری از داود اهری

شهرین چراغلاری بیر به بیر کئچیر

عؤمرومون گونلری یامان تئز گئدیر

 
آمما خیال قوشوم آغ دونون گئییر

گئجه نین اؤرپه گین دورمادان دئشیر
 

آشیب سینیرلاری بیر به بیر کئچیر

انسانلار ایچینده تک سنی سئچیر


سئوینجک منیمله گؤیلردن ائنیر

سیزین تارلانیزدان گئجه دن یئییر


منه گؤزلریندن اول ایلهام وئریر

خیاله سیغمایان بیر ماهنی دئییر

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

غزنویان و سلطان محمود


غزنویان که اولین سلسله ترک تبار می باشد که حکومتشان از سال 963 میلادی تاسیس به مدت 224 سال طول انجامید این حکومت مسلمان در بخشی از شرق خاورمیانه و جنوب آسیای میانه بود از انجا که غزنویان نخستین پایه های حکومتشان را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند.غزنویان به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت عباسی بود شهرت این حکومت در جهان بیشتر به خاطر فتوحاتی هست که در هندوستان انجام داده اند بنیانگذار این دودمان کسی است بنام سلطان محمود غزنوی پدران او از خانات ترک بودند که در خراسان می زیستند نام اورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بود پس از سلطان مسعود این دودمان رو ب ناتوانی گذارد.
سلطان محمود . به دلیری و بیباکی و کثرت فتوحات و شکوه دربار در تاریخ اسلام، مخصوصاً غزوات او در هند و غنایمی که از آنجا آورده مشهوراست. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان «سلطان» داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد.
یکی از مسائل مهم در دوران غزنویان لشکر کشیهای مداوم به هندوستان بود.هند سرزمینی غنی و آباد بود که بتکدهها و معابد هندوهای آنجا همیشه سرشار از طلا و جواهری بود که مردم برای خدایان خود هدیه میآوردند و حمله غزنویان به آنجا به معنای دستیابی به این ثروت بود.علت بعدی این بود که هندوستان کشوری کافر از نظر مسلمانان بود و لشکر کشی غزنویان به آنجا تلاشی در جهت گسترش اسلام وانمود میکرد و مخصوصا از نظر دولت عباسی جهاد در برابر کفر بود که مشروعیتی را برای حاکمین غزنه به بار میآورد
این حملات مداوم سپاه غزنویان به هند باعث شد که اسلام در آن شبه قاره گسترش یابد و همچنین باعث گشت قدرت دفاعی این کشور به علت حملات پی در پی رو به زوال گذارد و راه برای حملات بعدی غزنویان باز شود.
یکی از بزرگترین فتوحات سلطان محمود در هند فتح سومنات بود که بزرگترین و مهمترین بت هندوستان بود هندوان دسته دسته به زیارت این بت میرفتند و صدها برهمن نیز به دعای وی مشغول بودند.جواهرات فراوانی نذر این بت میشد و حتی صدها روستا وقف این بت بود.
تا قبل از اینکه غزنویان به سومنات حمله کنند، برهمنان هندو برای توجیه بیقدرتی بتهایی که به دست سپاه غزنویان نابود میشد میگفتند که این بتان مورد قهر سومنات هستند.هنگامی که سپاه ۳۰ هزار نفری ترکان غزنویان به قصد سومنات حرکت کردند هندوان به پای سومنات افتادند که جلوی سپاه محمود را بگیرد اما سومنات برای جلوگیری از نابودی خود نیز توانایی کاری را نداشت ٬و بدستور محمود نابود شد و ثروت معبد نیز به غنیمت گرفته شد.
بعد از مرگ محمود برای به حکومت رسیدن میان دو پسرش یعنی محمد و مسعود اختلاف بوجود آمد و بعد از کشمکشهایی مسعود توانست پیروز شود و به حکومت برسد
مسعود غزنوی نیز مانند نیاکان خود حمله به هند را در سرلوحه کارهایش قرار دارد اما دیگر از آن ثروتهای افسانهای هند خبری نبود و در نتیجه بار سنگین هزینهها بر دوش مردمی نهاده شد که مجبور بودند مالیات بپردازند و این خود باعث نارضایتی مردم بویژه مردم خراسان شد.و در نتیجه توجه بیش از اندازه مسعود به هند وی از تحرکات سلجوقیان در خراسان غافل ماند. پس از مرگ مسعود فرمانروایی غزنویان به قسمتی از غرب هند به مرکزیت لاهور محدود گشت. و در نهایت در قرن ششم هجری غوریان آخرین بقایای غزنویان را نیز از بین بردند

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

سلجوقیان و سلطان طغرل


سلجوقیان نام دومین سلسله ترک تبار می باشد که در سال 1037 میلادی تاسیس و به مدت 157 سال به طول انجامید و بر بخش های بزرگی از اسیای غربی و ایران فرمانروایی داشتند
سلطان طغرل سلجوقی اولین پادشاه سلسله سلجوقیان هست و با براندازی حکومت غزنویان، ایران را در استیلای خویش قرار داد. در روزگار وی کشاورزی رونق یافت و همچنین ایران به بزرگترین حد خود پس از اسلام رسید.
سلجوقیان در اصل غزهای ترکمان بودند که در دوران سامانی در اطراف دریاچه خوارزم (آرال)، سیردریا و آمودریا میزیستند
سلسله مشهور و مقتدر سلجوقی درنیشابور تاسیس شد. بنابراین اولین پایتخت این سلسه شهر نیشابور درخراسان بود. نیشابور قبل از این پایتخت طاهریان درقرن سوم هجری بود. با قدرت یابی طغرل و سلطه وی بر کل ایران و ماوراء النهر و سپس عراق  پایتخت دولت سلجوقی از نیشابور به شهر اصفهان منتقل شد. و اصفهان تقریبا تا پایان استقرار سلجوقیان پایتخت اصلی و اولی و اداری - سیاسی سلجوقیان محسوب می شده است.
دیگرپایتخت مطرح دولت سلجوقی شهر «مرو» در خراسان قدیم و یا درترکمنستان امروزی بوده است. اما آخرین پایتخت این سلسله ترک نژاد ایرانی شهر ری بود. دیگرشهرها و ایالات مطرح دوره سلجوقی: همدان - کرمان - بغداد- بحرین - عمان - آذربایجان- قونیه- شیراز - ارمنستان بودند ....
سلطان طغرل سلجوقی  با هجوم به عراق و تصرف بغداد، حکومت شیعی مذهب "آل بویه" را برانداخت و به حمایت خلیفه‏ی عباسی پرداخت. طغرل تمام حرکت‏هایى را که از سوی مخالفان خلافت در سراسر حکومت اسلامی برخاسته بود، دفع نمود. وی در اواخر عُمر، بغداد را که به تصرف خلیفه‏ی فاطمی درآمده بود، آزاد ساخت و القائم بامراللَّه، خلیفه‏ی عباسی را به قدرت باز گرداند. چون زنِ طغرل در 452 ق درگذشته بود، طغرل دختر خلیفه رابه زنی خواست. هرچند خلیفه از این امر امتناع کرد ولی سرانجام به این ازدواج رضایت داد و قرار شد دختر خلیفه‏ی عباسی در ذیقعده‏ی سال 455 به عقد طغرل درآید. ولی این عقد به عروسی منجر نشد و داماد پیر در هفتاد سالگی درگذشت. طغرل در اواخر عمر از بغداد راهی ری بود و در بین راه به بیماری رُعاف (خون دماغ) مبتلا گشت و در هشتم رمضان 455 ق در نزدیکی ری درگذشت. جسد وی را به ری برده و در مقبره‏ای که امروز به برج طغرل معروف است به خاک سپردند.
 آلپ ارسلان بعد از مرگ عمویش طغرل به سلطنت رسید.
بیشتر عمر آلپ ارسلان در جنگ با عیسویان سپری شد. او به قصد گسترش اسلام به ارمنستان حمله کرد و بر آن سرزمین غالب شد. اما بعد از غلبه بر آن سرزمین در سال ۴۶۴ با حملهٔ -امپراتور روم- مواجه شد.
آلپ ارسلان  رومیان را به سختی شکست داد و امپراتور روم را دستگیر کرد. مورخان این جنگ را مقدمهٔ تسخیر بیتالمقدس و آغاز جنگهای صلیبی میدانند.
آلپ ارسلان سرانجام به دست فردی به نام یوسف  که در جنگ آلپ ارسلان با حاکم «تاوغاچ» دستگیر و زندانی شده بود به سختی مجروح شد و بعد از چهار روز جان سپرد. تاریخنگاران چنین ذکر میکنند که آلپ ارسلان پیش از مرگ چنین گفتهاست:
«دیروز در روی تپهای بودم و زمین را مینگریستم که زیرپای ارتشم به لرزه درمیآمد. در این هنگام به خود گفتم حاکم این جهان منم، چه کسی است که میتواند با من مقابله کند. خداوند غرور مرا دیده و جان مرا به وسیلهٔ یک اسیر گرفت
ملکشاه پسر آلپ ارسلان، بعد از مرگ پدرش به کرسی سلطنت نشست
او موفق به توسعه سرزمینهای تحت سلطه سلجوقیان شد
یه علت گسترش حکومت سلاجقه، ملکشاه، کشور را به ایالات و ولایات مختلف تقسیم کرده بود و هر ولایت را یکی از شاهزادگان، امراء یا اتابکان اداره میکرد.
اینان به علت دوری از اصفهان، پایتخت آن عهد و قدرتی که ملکشاه به آنها داده بود، بعد از مدتی شروع به تشکیل حکومتی جدا و مستقل کردند.
سلسله خوارزمشاهیان به دست انوشتکین غزجه که یکی از امراء بود تأسیس شد.
اتابکان نیز برای خود دم از استقلال زدند. در کرمان سلسله سلاجقه کرمان و در روم سلسله سلاجقه روم بوجود آمد. از طرف دیگر اتابکان آذربایجان و اتابکان لرستان هم ادعای استقلال کردند.
و سرانجام در حالیکه در بغداد مهمان خلیفه عباسی بود، دچار زردی گردید و زندگی را بدرود گفت
سلطان محمد را میتوان آخرین پادشاه سلجوقیان دانست که بر تمام تصرفات این سلسله حکومت کرد. پس از اینکه ملکشاه زندگی را بدرود گفت بین پسران و شاهزادگان سلجوقی جدال سنگینی در گرفت.
...ابتدا بین دو پسر او محمود و پسر بزرگ برکیارق جنگ بر سر تاج و تخت سر گرفت. این جدال عاقبت در اصفهان با پیروزی محمود به پایان رسید و برکیارق زندانی شد. اما بعد از مدتی محمود بر اثر بیماری آبله در گذشت و قدرت دوباره به برکیارق بر گردانده شد.
محمد پسر دیگر ملکشاه که در آن موقع سلطنت گنجه را بر عهده داشت سر به شورش علیه برادر خویش برداشت. بجز جنگ اول که در نزدیکی همدان رخ داد و با شکست محمد به پایان رسید، پنج جنگ دیگر نیز رخ داد که عاقبت با صلح بین دو برادر به پایان رسید. اما برکیارق در سال ۴۹۸ هجری یک سال بعد از صلح با برادرش محمد در گذشت و امور به محمد منتقل شد.
سلطان محمد امور مربوط به خراسان را به برادر خود «سنجر» واگذار کرد و خود امور دیگر تصرفات را به عهده گرفت. شام، آسیای صغیر و عراق عرب بخاطر از بین رفتن قدرت خلفای عباسی در فرمان او بود.
بعد از آنکه سلطان محمد در گذشت سلطنت ایران تقریباً به دو قسمت تقسیم شد: سلجوقیان شرق به دست سلطان سنجر برادر سلطان محمد و سلجوقیان غرب به دست محمود. سلطان سنجر در دوران سلطنت خود کشمکشهای فراوانی را پشت سر گذاشت، اما قسمتی از کشور یعنی خراسان به پایتختی مرو را کاملاً در اختیار خود داشت.
عاقبت سنجر در سن ۷۲ سالگی و بعد از تقریباً ۶۲ سال سلطنت در سال ۵۵۲ هجری زندگی را بدرود گفت. سنجر برای خود جانشینی نداشت و خواهر زادهاش رکن الدین محمود به جای او بر تخت نشست.
اما دز سال ۵۷۷ هجری به دست یکی از سرداران سلجوقی کور شد و باقی زندگی را در زندان به سر برد تا در گذشت.
با کشته شدن طغرل سوم «سنجر» درمیدان جنگ با لشکریان سلطان «تکش» خوارزمشاه و تسخیر ری به سال ۵۹۰ هجری توسط خوارزمشاهیان دولت سلجوقی منقرض شد

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

خوارزمشاهیان و سلطان محمد



خوارزمشاهیان نام سومین خاندان شاهنشاهی ترک تبار است که از سال1098 میلادی تاسیس و به مدت 121 به طول انجامید  و تا قبل از حمله مغول بر ایران فرمانروایی می کردند.
علاءالدین محمد خوارزمشاه  پسر تکش خوارزمشاهی، نامدارترین پادشاه خوارزمشاهیان بود در زمان او پهناوری پادشاهی خوارزمشاهیان به اوج خود رسید و با حکومت چنگیزخان همسایه شد. دوران سلطنت او عمدتاً به سرکوب مخالفان گذشت. قسمت عمده مبارزات وی باغوریان و قراختائیان بود. خلیفه عباسی که در بغداد مستقر بود، رابطه خوبی با سلطان نداشت و همواره غوریان و قراختائیان را علیه او تحریک میکرد
در سال ۶۱۶ قمری  یورش مغول به قلمروی خوارزمشاهیان آغاز شد که به سقوط سلسله او انجامید.
 اولین تماسهای سلطان با مغولان در سال ۶۱۲ قمری برقرار شد. او هیاتی را به سرکردگی بهاالدین رازی به سوی چنگیزخان روانه ساخت. این هیات در پکن با چنگیزخان دیدار کردند و در طی این دیدارها با نمایندگان سلطان به احترام برخورد کردند و در دیدار دوم چنگیزخان به سلطان پیغام داد که چنگیزخان همچنانکه خود را پادشاه شرق میداند، سلطان را نیز فرمانروای غرب میداند. در این دیدار چنگیزخان ابراز تمایل کرد که بین دو طرف صلح و مسالمت برقرار باشد. چنگیزخان به همراه نمایندگان سلطان گروهی از بازرگانان خود را با کاروانی مرکب از پانصد شتر که زر، سیم، ابریشم و پوست سمور داشتند، روانه مملکت خوارزمشاهی کرد. هیات مذکور در اوایل سال ۶۱۵ قمری در بخارا به خدمت سلطان رسید. چنگیزخان از سلطان خواست که بین آنها عهد دوستی و صلح برقرار باشد ولی آن چیز که خشم سلطان را برانگیخت پیام چنگیزخان بود که او را «برابر گرامیترین پسرانم» خوانده بود. ولی نهایتاً سلطان با چنگیزخان عهد نامه صلح منعقد نمود.
کاروانی که چنگیزخان به ایران روانه ساخته بود در سال ۶۱۵ قمری  که تعدادشان به چهارصد و پنجاه تن میرسید به شهر «اترار» که در کرانه شرقی قلمرو خوارزمشاهیان قرار داشت رسیدند. هدایای این بازرگانان حاکم «اترار» که «اینالچق» نام داشت و از خویشاوندان سلطان بود را به طمع انداخت و او بازرگانان را جاسوس خطاب کرد. اینالچق به دستور سلطان این بازرگانان را کشت. خبر این کشتار به گوش چنگیزخان رسید ولی او خشم خود را فرو خورد. از اینرو فردی مسلمان را با دو فرد مغول به نزد سلطان محمد فرستاد و خواستار استرداد اینالچق شد، ولی سلطان با زیر پا گذاشتن شئونات دیپلماتیک فرمان قتل فرستادگان چنگیزخان را صادر کرد و با اینکار خویش سند حمله سهمگین مغول به ایران را امضا نمود.
اولین درگیری سلطان با مغولان در حوالی شهر سمرقند اتفاق افتاد. در این نبرد مغولان با قپچاقها در گیر بودند و فرمان جنگ با خوارزمشاهیان را نداشتند اما سلطان آنها را به جنگی خیره سرانه و بی نتیجه تحریک کرد. این جنگ با ترک شبانه و ناگهانی میدان نبرد توسط مغولان پایان یافت. ولی تجربه نخستین برخورد تاثیری عمیق بر سلطان نهاد و از آن پس هرگز جرات نکرد با مغولان رودررو شود.
از این پس بود که دوره فرار سلطان فرا میرسد و او با فرار خویش شهر به شهر را تسلیم لشکر مغول کرد. بطوریکه در فاصله اندک دو سالهای کل منطقه فرارود به تصرف چنگیزخان درآمد.
فرارهای سلطان محمد از شهر سمرقند شروع شد و شهرهایی که او به آنها گریخت به ترتیب عبارتند از: سمرقند، بلخ، ترمذ، کلات نادری، نیشابور، اسفراین، ری، سلطان آباد سلطانیه، قسمت اعظم گیلان و نهایتاً جزیره آبسکون در دریای خزر.
سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۶۱۷قمری از اندوه سرنوشت حرمش که در قلعهای نزدیکی ساحل دریای خزر به اسارت مغول در آمده بودند درگذشت، ولی «نسوی» گزارش میکند که مرگ او در اثر تورم حاد ریه در جزیره «آبسکون» اتفاق افتاد
پس از مرگ وی، پسرش جلال الدین منکبرنی جانشین او شد و مبارزه اصلی با مغولان توسط او آغاز شد.
منابع این نوشته:
تاریخ جهانگشای جوینی - عطاملک جوینی - شابک ۶-۱۲۴-۳۶۳-۹۶۴-۹۷۸ صفحه: ۳۹۵
تاریخ ایران کمبریج: جلد پنجم، از فروپاشی سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانیان ۳۰۵-۲۸۹
«برگرفته شده از وکی پدیای فارس»

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

ایلخانان


  متاسفانه  چیزهایی که ما در مورد مغول میدانیم تنها در مورد چنگیزخان و حمله او هست شاید عده ای حتی ندانن چنگیزخان بنیانگذار سلسله ایلخانی هست البته نمی خواهیم در اینجا از مغول دفاع کنم فقط میخواهیم یک نگاه کوچیک به دوره ایلخانی و کارهای سازنده ای که در این دوران انجام شد بیندازیم منبع این مطلب مخصوصا  از دانش نامه وکی پدیای فارسی صفحه های «ایلخانان - قسمت علوم در عهد ایلخانی» و «هنر ایلخانی» گرفته شده است
سلسله ایلخانیان که بنیان گذار ان چنگیز خان مغول بوده و بعد از سلسله ترک تبار خارزمشاهیان تشکیل شد اقوامی بودند زردپوست که در سرزمین های چین – هندوستان- منچوری سیبریه و مغولستان به طور پراکنده زندگی می کردند  بعد از مدتی که چنگیز خان به دنیا آمد. توانست اقوام مغول را متحد سازد و به این ترتیب حکومت مغول یا ایلخانان را راه اندازی کرد و حملاتی به تمامی آسیا و اروپا انجام داد این سلسله از سال 1256 میلادی تاسیس و به مدت 79 سال بر ایران حکومت کرده اند.
 مغولها در اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم هجری  به سرزمینهای اطراف خود یورش برده و بخش وسیعی از دنیای  آن زمان را تصرف کردند و بزرگترین امپراتوری پیوسته را از نظر وسعت سرزمین در تاریخ بشر تشکیل دادند.حملهٔ  مغولها به ایران در اوایل قرن هفتم هجری صورت گرفت مغولها با تسلط کاملی که بر ایران و بینالنهرین یافتند، به حکومت عباسیان در بغداد نیز پایان دادند. با از بین رفتن تسلط خلیفه بغداد بر سرزمینهایی مانند ایران پس از یک دوره رکود شکوفایی مجدد هنرها و علوم آغاز شد. در همین زمان به همت خواجه رشیدالدین فضلالله، مرکزی علمی و هنری به نام «ربع رشیدی» در تبریز ایجاد گردید و باعث تشویق و ترغیب هنرمندان و دانشمندان شد. خواجه رشیدالدین مردی فاضل بود و از مهمترین فعالیتهایی که صورت داد، دوباره نویسی و گردآوری آثار گذشتگان بود. یعنی به عبارتی دست به حفظ و اشاعه فرهنگ دانشمندان و هنرمندان زد و همین نکته موجب ایجاد آثار بی شماری در عهد مغول و پس از آن گردید.
با تثبیت حکومت مغولها و ایجاد خاندان ایلخانیان در ایران و آسیای مرکزی، بزودی فاتحان مغول هنرمندان را که جذب دربار عباسیان شده بودند، به خدمت خود گرفتند. وارثان چنگیزخان مغول با قبول دین اسلام دست به تأسیس دولتهایی در ایران زدند و هنرمندان را به پایتختهای خود در تبریز و مراغه کشاندند،
معماری و هنرهای وابسته نظیر کاشیکاری و گچبری نیز در این دوره رشد قابل توجهی داشت. در معماری دوره ایلخانان به سبک مساجد و کاروانسراهای پیش از خود ساخته میشد با این اختلاف که مدرسهها به جای شبستان در یک یا دو طبقه هجرههایی جهت سکونت طلاب داشتند. بیشتر مقابرههای دوره ایلخانی نیز به سبک دوره سلجوقی بنا شدهاند که در مجموع در پلانهای مربع، مدور، چند ضلعی و هشت ضلعی ساخته میشدند و معمولاً گنبدی در بالا دارند
برخی از بناهای مهم مذهبی و غیر مذهبی دوره ایلخانی عبارتند از:
    مدرسه امامی در اصفهان
    مدرسه/مسجد جامع اصفهان و محراب اولجایتو
    گنبد یا آرامگاه سلطانیه
    بقایای قصری در تخت سلیمان و علائم و آثار رصدخانه مراغه و چندین کاروانسرا
در این دوره به سبب ارزشی که برای حفظ و احیاء آثار علمی و ادبی گذشته قائل میشدند، نهضت کتابآرایی آغاز شده و کتابهایی ادبی را بارها رونویسی کردند همین آثار باعث ایجاد نقاشیهایی شد که روشنگر شیوه نقاشی این دورهاست. شیوهای که در این نقاشیهای مطرح است، از نظر فنی به مراتب قویتر از نقاشیهای عهد سلجوقی است مجموع آثار نگارگری این دوره را از آنجا که در تبریز پدید آمدند، به نام مکتب تبریز میخوانند
توسعه علوم در عهد مغولان
در عصر آنها طب، نجوم و ریاضیات در ایران توسعه قابل ملاحظهای یافت. به طوری که عدم توجه این قوم به زبان فارسی نیز با اظهار علاقه زیادی که به تاریخ نشان میدادند جبران شد. چرا که کتابهای تاریخی قابل ملاحظهای در این دوره به فارسی تدوین شد که جامع التواریخ (تاریخ رشیدی) در آن میان شاید نخستین تجربه موفق در نگارش دسته جمعی و گروهی تاریخ بود. به علاوه توجه برخی از این ایلخانان به ایجاد بناهای عظیم و آبادانی، در خاطر نسلهای بعدی به منزله جبران گذشتهٔ اخلاف وحشی این قوم در ایران بود، چنان که پیدایش سبک تلفیقی ممتاز در تاریخ معماری ایران، نتیجه کوششهای برخی از این امیران بود

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

چوپانیان


چوپانیان دودمانی بودند که طی سده هشتم در قسمتی از ایران حکومت کردند این سلسله در سال 1335 تاسیس و به مدت 22 سال حکومت کردند چوپانیان از خانواده ترک سولدوز بودند که در قرن ۱۴ میلادی به شهرت رسیدند اما مدت زیادی دوام نیاوردند.
این دودمان سلسهای از امرا بود که پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان مغول در قسمتی از ایران حکومت کرد. مؤسس آن امیرشیخ حسن کوچک پسر امیر تیمورتاش بن امیرچوپان سلدوز است و پس از او برادرش، ملکاشرف حکومت کرد. خاندان چوپانی منحصر به همین دو تن است.
 در آغاز زیر نظر ایلخانیان حکومت میکردند ولی پس از سرنگونی آنها تقریباً همگی سرزمینهای آنان را زیر کنترل درآوردند. چوپانیان آذربایجان را پایگاه قدرت خود قرار دادند تا زمانی که جلایریان در بغداد به قدرت رسیدند.

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

سلسله جلایری یا ایلکانی


یکی از بزرگترین و معروفترین سلسله هائی که در دوره ای  بین سلطنت ایلخانان مغول و تیموریان در ایران حکومت کردهاند، «سلسله جلایری یا ایلکانی» میباشد،که از سال 1335 میلادی تاسیس و به مدت 97 سال حکومت کرده اند مؤسس این سلسله «شیخ حسن بزرگ» بود
فعالیتهای فرهنگی این دور  برای کسی پوشیده نیست، سلاطین جلایری گذشته از اینکه حامی هنرمندان و صنعتگران بودند، خود اغلب از شعر و ادب، نقاشی و خوشنویسی سر رشته داشتند، تمدن دوره جلایری در حوزه نگارگری از اهمیت ویژهای برخوردار شد و فعالیتهای هنری آنان در تبریز و بویژه در بغداد متمرکز بود و نمونههای برجستهای از معماری آنان امروزه حفظ شده است
قبیله جلایر هنگامی نامش در تاریخ ایران وارد میگردد که «ایلکانی نویان» با عدهای از افراد قبیله خود همراه هلاکوخان مغول(دومین پادشاه سلسله ایلخانان بعد از چنگیز) به ایران میآیند، او یکی از معروفترین امرای هلاکوخان به شمار میرود و در اغلب جنگهای وی شرکت داشت، چندتن از اولاد ایلکانی نویان در سلطنت ایلخانی دارای مقامی شایسته بودند و چند نفر از آنان دخترانی از خاندان هلاکو به زنی گرفتهاند
   امیر شیخ حسن بزرگ، پس از حوادثی چند، بعد از شکست "شاه جهان تیمورخان" پانزدهمین ایلخان مغول به بغداد رفت و در آنجا استقلال خود را اعلام کرد و به این ترتیب در آخر سال 740 هجری قمری "سلسله جلایریان" تأسیس شد، خود وی تا سال 757 هجری سلطنت کرد
بعد از مرگ شیخ حسن بزرگ که توانسته بود با درگیریهایی که با چویانیان و بخصوص شیخ حسن کوچک(بنیانگزار سلسله چوپانیان) داشت سلسله بزرگ را در عراق و قسمتی از ایران تأسیس کند، فرزندش شیخ اویس جانشین او شد و در سال 761 هجری قمری توانست آذربایجان را تصرف کند و حکومت جلایریان را گسترش دهد و قمستهای زیادی را به حکومت خود ملحق کند و 29 سال حکومت کرد اما این تلاشها که در مرکز و مشرق ایران انجام شد قرین کامیابی نبود و پس از او نیز حاکمان جلایری در این سیاست چندان موفقیتی حاصل نکردند و در واقع زوال قدرت جلایری بعد از مرگ او شروع شد.
   پسر ارشد او "حسن" نتوانست محبوبیتعمومی کسب کند و به وسیله امیران رده بالا به قتل رسید و امر جانشینی بدست برادر او حسین افتاد و او هم بعد از مدتی به دلیل بیماری درگذشت و پایتخت جلایریان که بغداد بود از این زمان باعث درگیریهایی بین جانشینان جلایری شد و از طرفی ضعف این سلسله را در پی داشت و این سلسله با 96 سال حکومت و خلافت 10 امیر، به کار خود پایان داد

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

سلسله تیموریان


تیموریان  یکی از سلسله های  ترک تبار ایرانی بعد از سلسله جلایریان هستند. بنیانگذار این سلسله امیر تیمور گورکانی بود که به همین جهت به انها گورکانی یان هم گفته میشود این سلسله این سلسله در سال 1370 میلادی تاسیس و به مدت 136 سال حکومت کرده اند در آسیای میانه میزیستند و سمرقند پایتختشان بود. تیمور کشوری گسترده و دولتی قدرتمند ساخته بود و سرزمین ماوراءالنهرن را به اهمیتی رساند بود که تا ان موفق به خود ندیده بود. او مرزهای خود را ابتدا در سرتاسر آسیای میانه و سپس سراسر خراسان و بعد به همهٔ بخشهای ایران و عثمانی و بخشهایی از هندوستان گسترش داد.
امیر تیمور پس از ۳۶ سال فرمانروایی و کشورگشایی با بر جای گذاشتن قلمروی گسترده، در ۸۰۷ هق در اُترار درگذشت
دورهٔ تیموریان به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و درگیری امیران این خاندان با  قراقوینلوها، دوره رونق فرهنگ، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربارهای هرات، سمرقند، شیراز، تبریز و اصفهان بهسبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود
تیمور با اینکه روحیه خشن داشت ولی به دانش و هنر علاقه نشان میداد،. فرزندان او نیز سیاست پدرشان  را پی گرفتند که میتوان به تأسیس رصدخانه، مسجد و مدرسه اشاره کرد. هنر مینیاتور نیز در این دوره از تاریخ ایران به اوج خود رسید. خلیل نوهء تیمور اهتمام کامل به رفاه و سعادت مملکت معطوف داشت و خدماتى به علم و ادب کرد. شاهرخ پسر تیمور طرفدار جدى علوم و صنایع بود و مسجد گوهرشاد و حرم علی بن موسیالرضا که زیارتگاه شیعیان است از اوست. پسر او، الغبیک فرمان داد زیجى (زیج یا زیگ، جدول یا کتابی است برای تعیین احوال و حرکات ستارگان) ترتیب دادند. حسینبن بایقرا نیز حامى علوم و ادبیات بود. ابوسعید پادشاه توانا، با کفایت، هنر دوست این خاندان نیز خود هنرمند بود. او طرفدار اهل عرفان بود.
پس ازتیمور با ثروتی که تیمور فراهم آورده بود و میزان بالایی از هنرمندان که در مناطقی نظیر سمرقند گرد آمده بودند ، سبب شد تا با حمایت کسانی همچون شاهرخ تیموری و همسرش گوهرشاد آثار درخشانی از هنر و معماری و نقاشی و خطاطی پدید بیاید .
فرزندان تیمور، بسیارهنرپرور و فرهنگ دوست بودنند.
چنانچه حتی علم و دانش نیز در این دوره درخششی کوتاه مدت داشته است و رصدخانه الغ بیگی که با حمایت الغ بیک تیموری و با نظارت دانشمند بزرگ عصر یعنی غیاث الدین جمشید کاشانی بنا شد.
پاره ای از زیباترین نقاشی ها ، ریشه در مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزاده های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است .
پاره ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می توان به مسجد گوهرشاد در شهر مشهد و در کنار بارگاه امام رضا علیهالسلام اشاره نمود . این مسجد که با حمایت گوهرشاد همسر شاهرخ تیموری ساخته شده است ، یکی از درخشان ترین آثار معماری ایرانی است . در گوشه ای کتیبه های این مسجد و در سمت ایوان مقصوره آن ، کتیبه ای از بایسنقر میرزا از شاهزادگان تیموری وجود دارد که خود از خطاطان بزرگ عصر خویش بود

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

سلسله قاجاریان


متاسفانه  چیزهایی که ما در مورد دودمان قاجاریه میدانیم اکثرا مربوط به تبلیغات منفی دوران پهلوی و اکثرا درباره دوران احمدشاه است البته نمی خواهیم در اینجا تک تک پادشاهان قاجار را برسی کنیم و یا از انها دفاع کنم فقط میخواهیم یک نگاه کوچیک به دوران قاجار و خدمات ارزنده انها به ایران را داشته باشیم منبع این مطلب مخصوصا  از دانش نامه  وکی پدیا فارسی  صفحه های «قاجاریان» و «اقا محمد خان قاجار» گرفته شده است.
قاجاریان نام دودمانی است که در سال 1785 میلادی تاسیس و به مدت 140 سال حکومت کرده اند. بنیانگذار این سلسله آقامحمدخان قاجار است که در تهران تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه قاجار احمدشاه است که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی جای او را گرفت
پس از مرگ کریم خان، آقامحمدخان از شیراز فرار کرد و پس از جنگهای فراوان سلسله زندیه را نابود کرد و به پادشاهی رسید. آقامحمدخان موفق گردید دو قبیله اشاقهباش و یوخاریباش را با هم متحد کند و نیروی نظامی خود را استحکام بخشد.
ایران در زمان این دودمان با دنیای غرب آشنا گردید. اولین کارخانههای تولید انبوه، تولید الکتریسیته، چاپخانه، تلگراف، تلفن، چراغ برق، شهرسازی مدرن، راهسازی مدرن، خط آهن، سالن اپرا (که بعداً به سالن تعزیه تغییر کاربری داد)، مدارس فنی به روش مدرن (از جمله دارالفنون که به همت امیرکبیر بنیاد گردید)، و اعزام اولین گروهها از دانشجویان ایرانی به اروپا جهت تحصیل در شاخههای پزشکی و مهندسی در زمان این سلسله صورت پذیرفت.
بازسازی ارتش ایران با روش مشق و تجهیز آنها به جنگافزار نوین اروپایی نیز از زمان فتحعلیشاه قاجار - در قرارداد نظامی اش با ناپلـون امپراتور فرانسه - آغاز شد.
در زمان این سلسه و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید.
سلسه قاجار با کودتای ۱۲۹۹ رضا خان قدرت را از دست داد. با انحلال سلسله قاجار توسط مجلس شورای ملی در ۹ آبان ۱۳۰۴، رضا خان با نام رضا شاه پهلوی تخت سلطنت نشست
به علت مشکلات روی داده در دوران افشاریه و زندیه سرزمین ایران دارای ناامنیهای داخلی (مانند ناامنیهای جادهای) بود و ارتباط با خارج از کشور از جنوب و شمال ایران کاهش یافته بود. زمانی که دولت قاجاریه به وجود آمد ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت بدی بهسر میبرد و اولین انسجام ایران به شکل امروزی مدیون آقا محمدخان قاجار است هرچند که در زمان پادشاهان بعدی قاجاریه بخشهایی از ایران جدا شدند ولی خاک اصلی به صورت یک دولت متحد از زمان آقا محمدخان قاجار به بعد شکل گرفت

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

بابک خرمدین

بابک(بای+بک= آقا+بزرگوار=آقای بزرگوار) فرزند مرداس در منطقه آذربایجان  زاده شده او  کسی بود که به مدت 22 سال با خلفای عباسی جنگید و اجازه نداد که پای آنها به آذربایجان باز شود و قریب به 33 هزار نفر از متجاوزان به اذربایجان را از پای در اورد سرانجام با خیانت یک ایرانی تبار بنام افشین، متجاوزان بر خرمدینان اذربایجانی چیرگی یافتند. و او را به سامرا نزد خلیفه بردند. خلیفه معتصم دستور داد تا بابک را سوار بر فیل کرده و در شهر بگردانند و در روز پنجشنبه دوم صفر سال ۲۲۳ با بودن امان نامه ای که به او داده بودند به دستور خلیفه او را تکه تکه کرده و کشتند. قرارگاه اصلی بابک خرمدین دژی استوار و سخت گذر بنام دژ بَز بود که در نزدیکی شهر کلیبر در شهرستان اهر استان آذربایجان شرقی قرار دارد.
در مورد افکار تأثیر گذار در روحیة بابک ، بهروز خاماچی و رحیم رئیسنیا مینویسد: «مادر بابک روزی شمشیر پدرش را به او و برادرش نشان داد و گفت فرزندانم ! پدر شما یک روغن فروش ساده نبود . او یک بهادر بود ،او در روی شمشیر چنین نوشته بود : « ای جوانمرد اگر شمشیر را در خلاف خواهی کرد بهتر است که دست به قبضه اش نبری .در روزگاران عباسیان، بی چشم میتوان زندگی کرد ، اما بی شمشیر هرگز!»
هر ساله در 12 تیر به پاس بزرگداشت سالروز تولد بابک در قلعه بابک مراسمی برگزار می شود
بلاخره پس از 22سال قیام غیرتمندانه و شجاعانة بابک ، با خیانت و دسیسة  افشین ، این قهرمان آزادی اسیر گشته و به خلیفة عباسی تحویل داده میشود. خلیفه ابتدا پیشنهاد سرداری در لشگر خود را به بابک میدهد ولی بابک مرگ را قبول میکند و هرگز زیر بار ننگ نمیرود .خلیفه برای اینکه خود را حق نشان دهد در دربار خود خطاب به بابک چنین میگوید : «شنیدهام که تو حرام های خدا را حلال کرده ای و بر آن بوده ای که سرزمین خلافت را غصب کنی؟!» بابک در جواب به خلیفة عباسی چنین میگوید: «هر کس را مادرش هر جا به دنیا آورد مال اوست . سرزمین اوست . وطن اوست .غاصب کسی است که فرسخ ها را زیر پا گذارد و با قشون و سلاح بر سر مردم بی دفاع یورش آورده و دسترنج مردم زحمتکش را غارت کند و زندگی را در کامشان تلخ سازد. غاصب کسانی هستند که اندیشمندان ملتها را میربایند ،غاصب کسانی هستند که بر کشتگاه مردم اسب میتازانند. مردم را اسیر میگیرند ، مردان را چون حیوان به بیگاری وا میدارند ، زنان شوهردار را میفروشند ، دختران را بی عصمت میکنند، در حرمسرای خلیفه زنان و دختران و رامشگر و رقاصه وجود دارد . حرمسرای این مردان که در اینجا جمعند ، موج میزند از دختران و زنانی که روزی برای خود زندگی آزادی داشته اند

روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.
بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر فیلی کرده در شهر بگردانند.
فیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیار زننده و تحقیر کننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.
پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.
برای آنکه همه ی مردم بشنوند
که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه اورا میشناختند .
ابن الجوزی مینویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که این همه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است!
بابک گفت: خواهید دید.
چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه ازاوپرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دست هایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است.. چهره ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود .
به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک برزمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را بدرد... پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.
پس ازآن چوبه ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشه ی بابک را بر دار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد .
آخرین گفتار بابک چنین بوده است:
تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی آزربایجانی ها را اسیر کنی . این را بدان که آزربایجانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد. من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان آزربایجان آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها آزربایجانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند. و صدها بابک دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند....
 بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود :
"من همیشه سنینلیم آذربایجان"
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای اذربایجان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه ی بابک یعنی چوبه ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد
برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند.
طبری مینویسد که وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابک را میبُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمیآورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند.
بله اذربایجان چنین قهرمانانی در دامن خود پرورده است اما متاسفانه امروزه مردم آذربایجان که تنها خواهان حقوق طبیعی و بر حق خودشان هستند و تنها خواسته شان داشتن رخست برای خواندن و نوشتن به زبان مادری شان است. حتی اجازه برگزاری مراسم بزرگداشت زادروز این قهرمان ملی آذربایجان را نیز نمی دهند و دوستداران بابک همه ساله برای برگزاری مراسم یادبود بابک با مشکلات بسیاری روبرو هستند ولی خیل عظیم دوستداران آذربایجان و بابک، با وجود جو نظامی و امنیتی سرکوب، همه ساله تولد بابک را در محل قلعه بابک واقع در کلیبر برگزار می کنند که با اندوه باید گفت که عده ای حتی این شادی کوچک ملت آذربایجان را بر نمی تابند و به این مراسم انگ های مختلفی زده می شود.

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 22 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,