قره داغین وبلاقی

سلام دوسلار خوش گلیب سیز

تحریف تاریخ ایران از زمان شروع حاکمیت پهلوی

تحریف تاریخ

کشور ایران کشور کثیرالمله است. از ۷۰۰۰ سال پیش تاکنون ملل و اقوام مختلف با زبانها و فرهنگهای متنوع در این کشور پهناور به زندگی در کنار هم ادامه داده و از راه پر پیچ و خم تاریخ ایران گذر کرده­اند.

از زمان پیدایش اوّلین تمدن بشری توسط سومرهای التصاقی زبان و بومی- ایران, تا رسیدن اولین کوچ از اقوام آریایی تحلیلی زبان از استپ­های جنوب سیبری به این منطقه در سال ۹۰۰ قبل از میلاد, و در ادامه کوچ اقوام سکا, ایشغوز, اشکانی, خزر, هون, پچنک, قبچاق, اوغوز و دیگر اقوام ترک در سالهای قبل و بعد از میلاد مسیح به این سرزمین و تشکیل کشور کثیرالمله­ای که آنرا ایران می­نامیم, این سرزمین همواره پهنه زندگی و رشد و توسعه زبانها و فرهنگهای متفاوت بوده است!

                                                   

علاوه برکتیبه­هایی که به زبانهای سومری, ایلامی, اورارتویی و ماننایی نوشته شده است, نوشته شدن کتیبة بیستون کرمانشاه به سه زبان بابلی, تورانی (ایلامی) و فرس, در دورة هخامنشیان, و آثار بیشمار باقی مانده از سه زبان عربی, ترکی و فارسی دری پس از شروع حاکمیت اسلام در ایران تا پایان دورة قاجاریه, نشان از موجودیت و زندگی زبانهای ملل و اقوام ایرانی در کنار هم در طول تاریخ هفت هزار ساله در ایران دارد.

 به دیگر معنی باید گفت تا پایان دورة قاجاریه, کشور ایران هرگز یک زبانی و یک فرهنگی را چه در سطح دولتی و به صورت رسمی, و چه در سطح ملّت و به صورت ملّی تجربه نکرده بود؛ تنها پس از حاکمیت رضاخان و محکم شدن پایه­های حکومت مستبدانه و نژادپرستانه وی است که تدریس و تحصیل تنها یک زبان در ایران, و ممنوع و قدغن شدن تدریس و تحصیل دیگر زبانها در دستورکار قرار می­گیرد![۱]

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

کسروی و تحریفهای او …

بنا به ادعای کسروی و همفکران وی چون محمدعلی فروغی, اقبال آشتیانی, عبدالعلی کارنگ, جمال­الدین و دیگران اگر گفته می­شود که بیشتر روستاهای باصطلاح آذری زبان بر اثر زور و اجبار و تحمیل از بین رفته­اند و فقط چند روستای غیرترک در آذربایجان باقی مانده است, اولاً باید دلیل و برهان مستند و قانع­کننده­ای ارائه شود که این چهار روستای غیر ترک اطراف مرند در عین حالی که در میان هزاران روستای ترک در محاصره بوده­اند چطور و با چه ابزاری از خود محافظت و دفاع کرده و مثل بقیه روستاهای غیرترک از بین نرفته­اند؟ !

                                                                                              


اگر بقیه آبادیهای غیر ترک آذربایجان به زور و اجبار و تحمیل و یا به هر طریق غیر طبیعی دیگر از بین رفته­اند منطق حکم می­کند که این چند تا روستا هم باید از بین می­رفتند, چه, وجود و ادامه حیات چند روستای غیر ترک در میان هزاران روستای ترک بدون داشتن ابزار مقاومت قابل قبول, مثلاً هنگام تهاجمات ترکها, آنهم در طول چندین قرن, غیر منطقی و غیر عقلانی به نظر می­رسد, مگر اینکه قبول کنیم ساکنین این روستاها در دوره­هایی از تاریخ, و همانطوری که اشاره شد مثلاً در زمان انوشیروان ساسانی و یا در زمان دیگر حاکمان ایران از مکانهای اصلی خودشان از مناطق مرکزی و جنوبی و پهلوی زبان ایران برای حفظ منافع استراتژیک شاهان و به عنوان «چشم و گوش» پادشاهان پارس به این مناطق و مناطقی در آذربایجان شمالی و گرجستان کوچانده شده باشند[۱] و در طول قرون متمادی هم در کنار روستاهای ترک و بومی آذربایجان با حفظ زبان و لهجة محلی خود به زندگی مسالمت­آمیز ادامه داده­اند و هیچ تحمیل و اجباری هم­جهت تغییر زبان و لهجة آنها در کار نبوده است. البتة وجود بعضی از روستاهای تات و تالش زبان در پاره­ای از مناطق آذربایجان چون خلخال و اردبیل و قزوین, به علت همجوار بودن این شهرها با استانها و مناطقی است که ساکنین بومی تات و تالش دارند.

جالب است که کسروی برای رسیدن به اهداف خود و یا رساندن ناسیونالیستهای افراطی به اهدافشان, به تحریف ناشیانه تاریخ متوسل می­شود. وی برای سرعت بخشیدن به تئوری مورد ادعای خود, یعنی اینکه زبان ترکی تنها در مدت ۷۰ سال زبان آذری از نوع فارسی ! را در آذربایجان از میان برده است در کتاب «آذری یا زبان باستان آذربایجان » می­نویسد:

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

آذربایجان تاریخی و محدودة آن از نظر مورخین

ز نظر تاریخی در مورد چگونگی نام آذربایجان در بین مورخین نظریات متفاوتی با توجه به معنا و مفهوم این نام وجود دارد, بعضی از مورخین این نام را بر گرفته از چهار کلمة ترکی «آذ, ار, بای, گان» که منتسب به قوم «آذ» یا «آس» است می­دانند,[۱] بعضی­ها آنرا بر گرفته از نام حاکم آذربایجان در زمان حملة اسکندر مقدونی, «آتروپات» می­پندارند و بعضی­ها هم این نام را در ارتباط با کلمة «آذر» (آتش در پارسی باستان) تصور می­کنند؛ ولی آنچه که واقعیت دارد نام آذربایجان از قدیم الایام شامل نواحی شمالی و جنوبی رودخانه ارس می­شده و این نام تنها پس از استقلال جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۱۸ بر روی سرزمین شمالی ارس گذشته نشده است. این نام همواره در طول تاریخ علاوه بر قسمت جنوبی رود ارس, قسمت شمالی آن را نیز شامل می­شده است. 

                                                                          


گرچه در تاریخ ناحیة بین دو رود کُر و اَرَس«الران», «ارّان» و «آران» نامیده شده و در نوشته بعضی از مورخین نیز به تنهایی و به عنوان ایالت مستقل, از آن یاد شده است ولی این ناحیه همواره بخشی از آذربایجان بوده و چون منطقة نسبتاً گرمسیری هم هست در فرهنگ مردم آذربایجان «آران» به منطقة گرمسیر و غیرکوهستانی نیز گفته می­شود.

عنایت اله رضا از مخالفین نام آذربایجان در شمال رود ارس در پیش­گفتار کتاب « آذربایجان و اران» می­نویسد:

«ماه ژوئن سال ۱۹۱۸ سران حزب مساوات, دولتی در قفقاز پدید آوردند و نام بخشی از سرزمین مذکور را که بر آن فرمان می­راندند «جمهوری آذربایجان» نامیدند. حزب مساوات که عنوان اصلی آن «حزب دموکراتیک اسلامی مساوات» بود, به سال ۱۹۱۱ میلادی در شهر باکو تأسیس یافت. هدف این حزب ایجاد کشور اسلامی بزرگ و واحد تحت رهبری ترکان آسیای صغیر بود. حزب مذکور که از سیاست «پان تورکیستها» پیروی می­کرد و طرفدار «وحدت» همة ترکی زبانان جهان در «ملتی واحد» بود, در ماه ژوئن سال ۱۹۱۷ به «حزب فدرالیستهای ترک» پیوست و با حزب مذکور کنگره­ای متحد ترتیب داد. در نوامبر سال ۱۹۱۷ نخستین کنگره حزب مساواتیان قفقاز برگزار شد و از این پس «حزب دموکراتیک فدرالیستهای مساواتی ترک» نام گرفت.» حزب مذکور, در ماه ژوئن ۱۹۱۸ استقلال بخشی از قفقاز را, زیر عنوان «جمهوری مستقل آذربایجان» اعلام کرد. حال آنکه نام این سرزمین هیچوقت آذربایجان نبود. حدود دو سال بعد, در تاریخ بیست و هشتم ماه آوریل سال ۱۹۲۰ دولت مساوات ساقط و منقرض شد و بلشویکها قفقاز را به تصرف درآوردند و دوباره سرزمین مذکور ضمیمة خاک روسیه گردید. در این روزگار دولت روسیه شوروی بر سرزمین قفقاز فرمانروایی یافت. دولت جدید روسیه شوروی که هنوز در آن زمان نامِ «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» بر کشور خود ننهاده بود, نام آذربایجان را همچنان بر بخشی از قفقاز باقی نگاه داشت. پس از چندی «جمهوری آذربایجان» به نام «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان» نامیده شد. . .

با گذاردن نام «آذربایجان» بر بخشی از قفقاز, اندیشه­ای تازه نیز عنوان شد مبنی بر اینکه گویا «آذربایجان سرزمینی است دو نیم گشته که بخشی در شمال و بخشی در جنوب رود ارس نهاده شده است.» نخست در قفقاز و پس از آنگاه در ایران, تنی چند از شاعران, نویسندگان, از این جدایی ناله­ها سر دادند و از روزگار, گله­ها کردند. . .

برخی از مورخین و نویسندگان شوروی, در کتابها و نوشته­های خویش, این عنوانهای مجعول و نادرست را چندان بکار گرفتند که نسل جوان ما از راه درست منحرف شده و از حقیقت ماجرا دور و بی­خبر مانده است. »[2].

احمد کسروی هم در کتاب شهریاران گمنام می­نویسد:

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

سیمای ترکان در آثار شعرای فارسی گوی و مورخین مشهور

ویل دورانت مورخ مشهور هم در مورد پادشاهان ترک, از آن جمله دربارة سلطان محمود غزنوی می­گوید:

«محمود پیش از هر درگیری مهمی نماز می­کرد و دست به دعا بر میداشت و از خدا طلب برکت می­کرد. یک سوم قرن سلطنت کرد [از ۳۸۹-۴۲۱ هـ ق] و چون در گذشت, سالخورده و سرافراز بود. مورخان مسلمان او را بزرگترین سلطان زمان و یکی از شاهان بزرگ آن عصر به شمارمی­آوردند».

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

چهره ترکان از نظر ژنتیکی

گویا از سوی پان آریائیستها و ناسیونالیستهای افراطی چنین سوالاتی از جوانان دانشجوی ترک کشورمان می­شود که اگر ترکهای ایران ترکهای اصیل بودند و به اجبار سلجوقیان ترک نشده بودند  باید گرد صورت, تنگ چشم و کم ریش و زرد پوست می­بودند

در حالی که مردم ترک آذربایجان و ترکان دیگر نقاط ایران چنین نیستند, لذا اینها آذریهایی (آریائیهای پهلوی و یا تات زبان) هستند که با تحمیل شدن زبان ترکی بر آنها زبانشان تغییر یافته ولی قیافه­اشان عوض نشده است!

گرچه مطرح کردن چنین سوالاتی با توجه به بومی بودن ترکان در خاورمیانه که سابقة هفت هزار ساله سکونت در آذربایجان و دیگر نقاط ایران, آناتولی, موصل, کرکوک و… دارند جایی ندارد و تحمیل شدن زبان ترکی بر مردم آذربایجان هم با اسنادی که آورده شد جز ادعای واهی و کودکانه چیز دیگری نیست ولی در جواب سوالاتی از این قبیل باید گفت اولاً مسئله زبان مسئله فرهنگی, و مسئله رنگ صورت, شکل و قیافه مسئله ژنتیکی است و این مسئله دو مقوله جدا از هم هستند. مردم شرق افغانستان و تا حدودی تاجیکها در عین حالیکه به زبان دری  صحبت می­کنند زردپوست هستند در حالیکه مردم غرب افغانستان و فارسی زبانان ایران با اینکه سفید پوستند آنها هم به دری (فارسی) گفتگو می­کنند!

آرتیغین اوخوماخ
جمعه 19 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,

بیر تورکی شعر

عومور گئچیر من یوخودا قالمیشام                                    

                    هامی گئدی، من دالییا قالمیـشام

یولوم ندیر،  سوزوم ندیر بیلمیرم                   

                    من نه یازیق نه آوارا قالمیـــشام

مکتب کیتاب ندیر بوراخدیم من بیر یانا     

                    سوزوم چوخدو یازا یازا قالمیشام

هره بیر ایش اوجو توتوب دونیادا             

                    من ایشسیزم من هاوادا قالمیـــشام

صاباح اولسون دییرم هر گئجه من یاتاندا    

                    بویون صاباح من صاباحا قالمیشام

اوغورلودو ایش دالیجا گئدنلر            

                    سن گئتمی سن! کی بو حالا قالمیشام

قاراداغلی توت ایشیوی بوراخما              


                    بوراخمیســــان کــی ایونا قالمـیـشام


منبع : http://anavatanim.blogfa.com/

آرتیغین اوخوماخ
دوشنبه 1 آذر 1395
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,