http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/barez.jpg

 عباس بارز؛ پرچمدار شعر کلاسیک آذربایجان

سطر اول: عباس اسلامی و اکنون که به نام عباس بارز شناختیم، در یک خانواده روحانی، به گفته خود در سال 1339 هجری قمری (که به سال شمسی برابر است با 1298 وبه میلادی 1919) در آخرین جمعه از ماه صفر در روزهای پاییزی در شهرستان اهـر، روستای یغفر فزان (آیپیرزان) به دنیا آمد.
تاریخ دقیق تولدش در شناسنامه وی 1300 نوشته شده است که با احتساب آن او الان 90 سال دارد. پدرش شیخ الاسلام میرزا جعفر اسلامی یکی ازعالمان قاراداغ (قــره داغ) بود. بارز پس از سپری کردن دوران کودکی در مکتب پدر روحانی خود، تحصیلات دینی، حوزوی و ملی ودروس کلاسیک را با علاقه آموخت.
بارز در روزهای اولین شاعری «مهجور» تخلص می کرد. سپس تخلص «بارز» را برای خود انتخاب کرد که واقعاًهم نام بارز برای شاعرمان یک نام زیباست.
او اولین شعرش را در 16 سالگی نوشت و چگونگی شاعر شدنش را اینگونه بازگو ساخت: «دلیل شاعر شدن من یک داستان جانسوز است .یکی از پسرعموهای پدرم از گنجه به تبریز آمده بودند. او با دو دخترش از جلفا به تبریز رفته بود و ماپس از شنیدن این خبر همراه با مرحوم پدرم و برادر بزرگم برای دعوت از آنها راهی تبریز شدیم. یکی از دختران او 9 سال و دیگری 7 سال داشت. در اولین دیدار عشق دختر 9 ساله سینه ام را شعله ور ساخت که الان هم نشانه شعله هایش در سینه ام پیداست. آن زمان 14 سال داشتم.من به او یک دل دادم و او هزاربار بیشتر عاشق من شده بود، از هر دوطرف محبت قوی وجود اشت. من قصد ازدواج با اورا داشتم،اما خانواده ام راضی به این کار نشدند. اینگونه بود که با یک سینه سوزان 5 سال از دوران جوانی ام را سپری کردم  در آن سال های ماندگار من شاعر چنین عشقی شدم.»

عم اوغلو-عم قیزیسینی سئوسه کی گوناه دئییل
نولار اگر وئره لر هر گولو اؤزعاشیقینه

بارز پس از 6 سال از این ماجرا با دختر عمویش ازدواج می¬کند اما پس از یک سال از ازدواج آنها دست قضا به پری شعرهای بارز مهلت نداده و در دوران جوانی می‌میرد. پس از او مادرش و چند نفر از نزدیکان شاعر نیز از دست می‌روند واین مصیبت‌ها شاعر را به یک خستگی روحی دچار ساخت.

کاش دئییرم میرزا حیماد قالایدی

آرخاکؤمک قوهوم اولاد قالایدی

نورتاب، خجه، مریم قالایدی

هئچ گولشنین گولو بئله سولمادی

اوچ گلیندن بیرجه سیده قالمادی

پس از گذشت چند سال بارز دوباره تصمیم به ازدواج گرفت و باشریک زندگی فعلی اش (فاطمه آذر) وصلت کرد که حاصل ازدواج آنها 6پسر و 3 دختر است.

بارزاز اول  کشاورزی می کرد و در اداره مالاریا در اهر استخدام شده بود که بعدها، از آنجا بیرون آمده در سال 1340 تا سال 1370 در اداره آموزش و پرورش، معلم بود و پس از 30 سال آموزش کودکان باز نشسته شد.

بارز در یکی از کوچه های خلوت «اهـر» که خانه اش زیارتگاهی بود برای ادب دوستان و شعر دوستان آن دیار و سایر مناطق، زندگی می کرد. خانواده بارز گرفته از پدرش تا فرزندانش همگی هنرمند و عالم هستند.

قاشلارین طاقینی هر کیم گؤره بی طاقت اولور

ِاَبِی اَنتَ وَاُمّی، بئله ده حالت اولور؟

شعر بالا از عموی عباس بارزحمید بیگ است.

کتابهای علمی، ادبی وتاریخی پدرش در سال 1320 در اتفاقات جنگ جهانی دوم در سوم شهریور هنگامی که روس¬ها به ایران آمدند، توسط آنها سوزانده شدند.

تکرار این ماجرا در سال 1357روی داد وماجرایی که بر سر پدرآمده بود بر سر پسر نیز افتاد. درآن زمان 20 هزاربیت از شعرهای بارز محو شده است. اکنون به همت دوستان هنرمند و مسئولان، همان خانه می‌تواند به صورت محفلی ماندگار برای خاطرات و داشته‌های بارز گردد.

سن قاراداغ اوغلوسان بارزدایان داغلارکیمی

شأنینه اویمازدئسن بی قدرومقداراولموشام

ایل شاعری  عباس بارز

داغدا کهلیک اوخویور باغدا خوش الحان قوشلار

حیات عشقینده اولوب جمله غزل عباس بارزوان قوشلار

داغ داش منه بئهیشت بریندن صفالی دیر

من عاشیقام بو کوه وبیابانه گئتمرم

غوغاسی چوخدو شهرین وئرشهری «شهریاره»

اول بیر گؤزل گؤیرچین گل کنده آخشام-آخشام

طبیعت عاشیقییام چون اودور منیم اورگیم

گؤزل وطن کیمی بیر جان وتندن آیریلماز

بلبل منی گؤرن کیمی جه جه وورور اوخور

سن قوشدا درکه باخ کی،غزل خوان تانیر منی

یکشنبه 28 خرداد 1396
بؤلوملر : اهرین مشاهیری ,