http://aharimiz.arzublog.com/uploads/aharimiz/grafin-vino-svecha-knigi.jpg

  فضل الله بن عبدالرحمن حسینی متخلص به نعیمی در شروان (در قفقاز) یا استرآباد (گرگان) در سال ۷۴۰ هـ ق، در یک خانواده ی صوفی مشرب متولد شد، پدر و جدش هر دو صوفی بودند. بدین سان طفولیت و جوانی فضل همزمان با اوضاع درهم ریخته سیاسی سقوط ایلخانان تا برآمدن تیمور است. اومدت درازی در شروان سپری کرد و استرآباد وطن معنوی اوست که کتابهای نثر خود را به لهجه آن نگاشته و آن شهر را مقصود خدا از بلد امین در قرآن(سوره تین)  شمرده است.  ظاهراَ فضل الله به هیچ یک از طرق صوفیه رایج در آن زمان وابسته نبوده زیرا تاکنون در منابع دیده نشده که کسی از پیر طریقت او یاد کند. از سوی دیگر به نظر می رسد وی در کودکی پدرش را از دست داده ویتیم بزرگ شده است و شاید همین یتیمی؛ او را بر آن داشته تا خود را همدوش محمدr و مسیحu شمرده ، داعیه دار بنیانگذاری مذهبی نو شود.

سیر زندگی فضل الله و مراحلی را که وی طی آنها به طرح ادعاهایش پرداخت، می توان اینگونه برشمرد:

۱-   تعبیر خواب؛ فضل الله در ۱۵ سالگی شروع به تعبیر خواب و تأویل رویاها کرد و بدان پایه رسید که صاحب تأویل وقرین یوسف  به شمار آمد. در این دوره، وی، به شغل طاقیه دوزی (نمدمال یا کلاه مال) اشتغال داشت و در این کار به صورتی عمل می کرد که به تقوا و پرهیزکاری شهرت یافت  و مردم او را سید فضل الله حلال خور می نامیدند. این عامل به همراه نسب نامه او که منتهی به حضرت علی (ع) می شد و نیز جایگاه شغل پدرش اش (قاضی القضات) نوعی مشروعیت مذهبی و جاذبه ی اجتماعی را برای او به بار آورد. در این مرحله از زندگی توانست مریدانی را دورِ خود جمع کند.  در واقع مرحله ی خوابگزاری او را می توان هسته ی مرکزی فعالیت های او خواند.  

۲-    در آمیختن اندیشه مهدی‌گری با قطبیت صوفیان

۳-    درسال ۷۸۶ هـ­ق نزد ویژگان خود، دعوی مهدیگری را اعلام داشت و نهانی برای قیام مسلحانه بیعت گرفت. دعوت او در این دوره بر این پایه استوار بود که او همچون آدم و عیسی و محمد خلیفه خداست و تمام آرمانهای صوفیانه و شیعیانه درباره نجات عالم بوسیله خون، در او جمع است و در عین حال مهدی و ختم الاولیاء و پیغمبر و خداست.

۴-    اظهار علنی دعوت با سفر به شهرهای اصفهان، دامغان، بروجرد، باکو، تبریز ، حویزه و غیره.

۵-   دعوت علنی به عقایدی‌که در جامعه به عنوان کفر  و الحاد شناخته می‌ شد منجر به تشکیل مجالس محاکمه متعددی علیه وی شد. به دنبال آن وی به شروان گریخت و به میرانشاه، فرزند تیمور پناهنده شد اما میرانشاه، به دستور تیمور، او را در ۸۰۴ هـ­ق، به دار آویخت و  سر بریده و جسد فضل الله  به دستور تیمور به تبریز ارسال  و آتش زده شد.

  ظاهراَ فضل‌الله پیش بینی کرده بود که ظرف ۱۴ سال که این عدد نزد حروفیان عدد مقدسی است خواهد توانست بر دنیا سیادت یابد و می‌خواست این کرامتی برای او باشد؛ زیرا سال ۸۰۰ (از نظر حساب ابجد) برابر با ارزش عددی حرف «ض» از اسم او بود و به علاوه اینگونه مجدد اسلام در رأس سده نهم هجری شمرده شود، ولی  امور بر وفق نقشه‌ای که او کشیده بود، جریان نیافت.  

 

 ادبیات حروفیه

در ابیات عاشقانه ی شاعر عشق، مهر و محبّت، دوستی و انسانپرستی که از ویژگیهای برجسته و باشکوه بعضی از مکاتب عرفانی عصر سُنّت است، به وفور دیده میشود.

با آنکه هنوز هم نوشته های حروفی درست گردآوری نشده از مقاله ها و کتابهاو فهرست کتابخانه هائی که تاکنون نشر یافته می توان به پهناوری دامنه ادبیات ایشان پی برد. کتابهای حروفی به نظم یا نثر بیشتر به فارسی و ترکی است. فهرستی از سایر منابع حروفی عبارت است از:۱- آخرتنامه از فرشته زاده  ۲- آدم نامه  ۳- استوارنامه از میرغیاث الدین  ۴- اسکندرنامه، از علی الاعلی . ۵- اطاعت نامه از کمال سنائی  ۶- امانت نامه سیداسحاق  ۷- بشارتنامه از رفیعی.

    سید قاسم انوار هم از جمله شاعران آذربایجانی است که هم متهم به همکاری در سوء قصد شاهرخ میرزا بوده و هم اشعارش در تبلیغ اعتقادات حروفیان است. وی متهم شد ولی به سبب نفوذ و شهرت عظیمش اورا نکشتند، تنها به تبعید فرستادند و موقعی که سید به جانب سمرقند عزیمت نمود و در غزلی شمه ای را از شکایت این حکایت با نازکی و ظریفی ادا می کند و مطلع این است:

ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد کز جهان

                        مرغ دلم طیران کند بالای هفتم آسمان.

ودر بیت تخلص گوید:

قاسم، سخن کوتاه کن، برخیز و عزم راه کن

                   شکر برطوطی فکن، مردار پیش کرکسان.

ودر موقعی که عزیمت نمود و بعزم سوار شدن کرد فرمود:

نمی دانم چه افتادست قسمت از قدر ما را

                   گزین درگاه می رانند دایم دربدر ما را.

 

   عمادالدین نسیمی به تنهائی گنجینه ای غنی و جاودانه برای حروفیان آفریده است. شادروان سلمان ممتاز برای اولین بار در سال 1926 م. دیوان فارسی و ترکی نسیمی را در باکو چاپ و منتشر ساخت. دیوان فارسی و ترکی شاعر در حین برگزاری جشن ششصدمین سالروز تولد وی در شهر باکو به سال 1973 به چاپ رسید. پروفسور حمید محمدزاده تنظیم و با مقدمه ی علمی به چاپ رسید و برای اولین بار در اختیار همگان قرارگرفته است.  

مسجد و میکده و کعبه و بتخانه یکی است

ای غلط کرده ره کوچه ما خانه یکی است

چشم احول زخطا گرچه دو بیند یک را

روشن است این که دل و دلبر و جانانه یکی است

چون نسیمی طلب گنج بقا کن به یقین

شاه و درویش درین منزل ویرانه یکی است



طواف کعبه‌نین گرچی ثوابی چؤخدور، ای مولا!
کؤنول الله ائویدیر گل، طواف ائتمک آنی اولی.
یئددی گؤیدن داخی اعلا، کؤنولدور بالله، ای عارف!
کؤنول ایچینده بولدولار روموز سِرّ ما اَوحی.
اولار کیم عاشیق حقدیر، نئده‌رلر حور و غیلمانی؟
کی حور و خلد و غیلماندیر طوفئیل عاشیق شئیدا.
گل ‌ای‌حق ‌ایسته‌ین ‌طالیب! مقدس ‌وادینی طی ائت،
کی زحمتسیز اله گیرمز نه کیم ایسترسن، ای دانا!
وجودون ‌شهرینه‌ گیر گؤر کؤنول‌ طوروندا جان گلدی،
مناجات ائتدی حق ایله، تجلّی گؤردو چون موسی.
میسّر اولمادی وصلین «نسیمی»یه ایا دلبر!
خیالین مونس ائتمیشدیر، دون و گون‌ ذکریسن شاها!

 
 وجهینده پئیدادیر سنین انوار ذات کبریا،
اول نورا قارشی داییما شرمنده‌دیر شمس ضحی.
لیلی جمالیندان جدا، مجنون کیمی سرگشته‌ام،
فرهادوار ایستر کؤنۆل شیرین دؤداغیندان شفا.
جام مصفّادان منه ساقی ایچیردی بیر قدح،
صوفی‌نه‌بیلسین‌من‌نئجه اول‌جامدان بولدوم صفا؟
هر کیم کی توحید اهلی‌دیر ،اول دید و وادید اهلی‌دیر،
روز ازلدن تا ابد ایستر کمال منتها.
عین الیقین حق سیررینه ادراک ائده ن انسان منم،
ای معرفتدن بی‌خبر، انصافا گلگیل، بی‌ریا.
جان و جهانی سنسیزین نئیله‌ر نسیمی خسته دل؟
سندن مدام احسان اومار چۆن کیم گدادیر بینوا. 
جهانشاه حقیقی نیز گرچه برخی از حرکتهای حروفیه را درهم کوبید اما دیوانش مملو از تبلیغ اندیشه های حروفیان است. برخی از اشعار او بسیار نزدیک به اشعار نسیمی است، مثلا بیت زیر:

ای مَلـَک سیما! نه جان سن؟ وجهه رحمان سنده دیر

مصحف حق دیر جمالین، شرح برهان سنده دیر.

با این بیت از شعر عمادالّدین نسیمی مقایسه شود:

عاشقا! گلگیل بأری، جان بیرله جانان منده دیر،

زاهدا! سن بری گل، دین بیرله ایمان منده دیر.

یکشنبه 21 خرداد 1396
بؤلوملر : قالارگی سوزلر ,