ستار قره داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در سال ۱۸۶۶ میلادی در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد.
وی درخشان ترین ستاره انقلاب مشروطه و بزرگ ترین قهرمان ملی ایران است. سرنگونی پرچم های سفید در تبریز- که پس از بمباران مجلس تهران و برچیده شدن بساط مشروطه در کل ایران، برفراز بام ها به علامت تسلیم افراشته شده بود از جمله شاهکارهای تاریخی این مرد بزرگ بحساب می آید.
در بین مردانی که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به شمشیر برده و آنرا پس از استبداد صغیر دو مرتبه بازگردانیدند، ستارخان سردار ملی مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطیت ایران است.
ستارخان پیش از انقلاب مشروطیت از لوطیان تبریز بود. لوطیان ایران از قدیم الایام طبقه خاصی را تشکیل میدادند و از حقوق مردم و ضعفا در برابر زورمندان حمایت می کردند و با حکومت و مأمورین دولت همیشه مخالفت می نمودند
او در مدت یازده ماه استبداد صغیر رهبری مجاهدین تبریز را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل  چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید پس از ماهها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلستان و محمدعلی شاه، از مرز گذشتند به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد. ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به شدت از روسها متنفر بودند، برای رفع بهانهٔ تجاوز روسها تلگرافی به این مضمون به محمدعلی شاه فرستادند:
    شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند. ما هرچه می خواستیم از آن در می گذریم و شهر را به اعلی حضرت می سپاریم. هر رفتاری که با ما می خواهند بکنند و اعلی حضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند.
. محمدعلی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد سرانجام  به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می خواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من می خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمؤمنین باشد شما می خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد»
.پس از فتح تهران بدست انقلابیون، در اثر توطئه ای به تهران کوچ کرد و چندی بعد به دنبال همان توطئه در واقعه اسفناک پارک اتابک زخمی شد و دیری نگذشت که به همان زخم بدرود حیات گفت و در حضرت عبدالعظیم در سن 48 سالگی مدفون گشت.
مرگ سردار ملی را عصر روز سه شنبه 25 آبانماه 1293 شمسی مطابق به 28 ذیحجه 1332 قمری نوشته اند
.همرزم او باقرخان هم در سال 1861 در تبریز و در یک خانواده فقیر به دنیا آمد.اینان در حرکات آزادی خواهانه مشروطیت از خود شجاعت و مدیریت فوق العاده ای نشان دادند.وی مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد  در نشست انجمن تبریز با اهدا عنوان (سردار ملی) به ستار خان و (سالار ملی) به باقرخان،نهایت قدرشناسی خود را نشان دادند
.از سال 1905 که حرکات ملی - مدنی و سیاسی شروع شده بود. در سال 1907 به رهبری پیشه وری یک حرکت مسلحانه آزادی بخش تبدیل گشته ودر زمان اندکی حاکمیت تمام حدود آذربایجان جنوبی را فرا گرفته بود. مدارسی که در آن زبان ترکی آذربایجانی تدریس می شد گشوده شده بود.بیمارستانها برپا و کارهای آبادانی رونق یافته بود و اگر کار به این منوال ادامه می یافت،آذربایجان می توانست دولت آزاد خود را به جهان اعلام کند.شاه که اوضاع را وخیم می دید دست به دامن کشورهای انگلیس و روسیه شده و به کمک آنها توانست جلوی شیر مردان آذربایجان بایستد.

دوشنبه 29 آذر 1395
بؤلوملر : قره داغ تاریخی ,